بدنبال انتشار مقاله اینجانب با عنوان «صبح شنبه بیست و هشتم خرداد» در روز گذشته در سایت محترم گویا روزنامه جمهوری اسلامی امروز در ستون جهت اطلاع خود نوشته است:
"سرنخ هاي تبليغات ضد هاشمي رفسنجاني در خارج و داخل مشخص شده است". دو پايگاه اينترنتي كه يكي متعلق به احمد سلامتيان همكار نزديك بني صدر و ديگري وابسته به يك گروه ضدانقلاب است , تنظيم كننده شب نامه ها در خارج هستند و يك گروه به ظاهر مذهبي ولي بشدت افراطي نيز در داخل عهده دار تكثير و توزيع آن مي باشد. تا ديروز ششمين شماره اين شب نامه ها در ايران توزيع شده ولي نهمين شماره آن روي پايگاه هاي اينترنتي ياد شده آمده است كه در روزهاي آينده توسط همان گروه ظاهرا مذهبي افراطي در داخل ايران پخش خواهد شد. مسئولين اطلاعاتي , عوامل توزيع داخلي شب نامه ها را شناسائي كرده اند ولي هنوز برخوردي با آنها صورت نگرفته است ! اين شب نامه ها در تيراژهاي ده ها ميليوني تكثير و توزيع ميشوند. هزينه اين كار كه از ده ها ميليارد تومان تجاوز مي كند از خارج تامين ميشود».
سالیان درا زی است که نویسنده این سطور بنا ندارد که با هرکس و ناکسی هم دهان شده و در دفاع شخصی از خود به بهتان ها , فحاشی ها و حتی جعل و دروغ پردازیهائی که در مورد وی میشود وقعی نهاده و پاسخ دهد .
برای کلفت کردن پوست فحش خور خود و اجتناب از افتادن به دام میل طبیعی به پاسخگوئی و دفاع از خود مدتها است این جمله را از سرمشق و مقتدای خود در زمینه سیاست , روی میزکاری که الآن این مختصر را مینویسم چسبانده ام و هر وقت فحش و تهمت جدیدی و دروغ خارق العاده ای را در باره خود میخوانم و میشنوم به آن نگاه کرده خود را آرام میکنم .
مرحوم دکتر مصدق در کتاب خود به نام خاطرات و تالمات مینویسد که پس از بر گزاری انتخابات اصفهان و توفیق وی در این انتخابات و عدم تصویب اعتبار نامه اش به خاطر کمی سن او از سی سال چندی بعد روزنامه ای مطلب موهنی در باره او نوشت که از درد این مطلب وی تب کرد و ضعف کرد و در بستر بیماری افتاد . روزی مادرش خانم نجم السلطنه (واقف بیمارستان نجمیه تهران ) چون او را بیمار دید علت را پرسید . دکتر مصدق روزنامه را به مادرش نشان داد و با تاثر گفت ببینید ماد در باره من چه چیز ها نوشته اند ! مادر روزنامه را خواند و خطاب به دکتر مصدق گفت :« آقای دکتر اگر میخواستی کسی در باره تو بد گوئی نکند چرا طب نخوانی , چرا رفتی و حقوق سیاسی خواندی , حالا هم اگر میخواهی از راه سیاست به مردم خدمت کنی باید خودت را آماده شنیدن و خواندن ناسزاهای از این بدتر بکنی »
داستان« لطف و محبت روزنامه جمهوری اسلامی» به صاحب امتیازی آقای خامنه ای و علقه شریک و دوست چهل و پنج ساله ایشان اقای رفسنجانی نسبت و عمله فحش آنان به این حقیر ناچیز حدیثی کهنه و بیست و پنج ساله است وهیچ احتیاجی به پرداخت به آن نمی بینم . تنها بقول مولانا میگویم
« سگ دا ند و پنیه دوز , در همیان چیست »
مقاله روز گذشته را نیز همانطور که تصریح کرده بودم بعنوان یک محصل علوم سیاسی و نه بعنوان یک کار ورز سیاسی نوشته بودم سالیان دراز است که این کار را به مبارزان داخل کشور و گذارده ام .
اما پس از بیست و سه سال تبعید اولین بار است که از روزنامه ارگان شرکت سهامی بی مسئولیت این دو بزرگوار به این سرعت پاسخ و فحش و دروغ دریافت میکنم و نسبت به صائب و موثر بودن مقاله دیروزم در سایت محترم گویا در داخل کشور مطمئن تر میشوم.
روزنامه جمهوری اسلامی درمطلب فوق مدعی شده است سایت گویا که مقاله اینجانب را منتشر ساخته است بمن تعلق دارد . من بموجب همین نوشته و به پیروی از این دو شریک محترم که بیست و پنج سال است از مال غیر یعنی کیسه ملت بیچاره ایران بذل و بخشش فرموده اند کلیه حقوق ملکی و مالی خود رادر « پایگاه انترنتی» مورد نظرشان به آن دو بزرگوار هبه میکنم .
و البته این نکته را نیز به صاحبان این پایگاه انترنتی تبریک میگویم که دشمنان آزادی بیان در ایران حتی در ذهن و وجدان مغفول خود این پایگاه را متعلق به همه ملت یران می بینند که آحاد آن در این وا ویلای رسانه ای هنوز میتواند در ستون های آن دردل خود را باهمدیگر بیان کنند.
و در خاتمه اصفهانی ام و نمیتوانم اول صبحی ازدرج این مطا یبه کوچک بگذرم.
مطلب جمهوری اسلامی مشخص میکند کجای آقایان سوخته است و آنجا.., چنان به نشادر تندی مخالفان و منتقدان خو گرفته و معتاد شده است که اکنون به انگشت نرمی میشود فریاد آنرا به آسمان رساند.
- در همين زمينه: