ایرانیان !
عقلی که گمان می کند می تواند مردم سالاری و حقوق انسان را وسیله توجیه شرکت در رأی دادن ، بکار برد، شما را می ترساند که اگر در دادن رأی شرکت نکنید، برای مثال، بجای ﺁقای معین ، ﺁقای قالیباف و اگر نه، ﺁقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری می شود . بترسید از ﺁن رو که ریاست جمهوری هم به تصرف زورپرستان در ﺁید ! این عقل ، از راه مقایسه ای نا درست، خود و شما را می فریبد . توضیح این که ، یک وقت «بدتر و بدترین » در بیرون است و اگر غفلت کنی می ﺁید و حاکم می شود . چنانکه ، در غرب، راستها و چپهای افراطی در بیرون رژیمهای مردم سالار هستند. لذا مردم را می ترسانند که اگر نیائید و به مردم سالارها رأی ندهید، راستها یا چپهای افراطی قوت می گیرند و بسا حاکمیت پیدا می کنند و دمار از روزگار شما بدر می ﺁورند . اما ﺁقایان قالیباف و هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد و لاریجانی در رژیم هستند و قدرت واقعی در دست ﺁنها است . ﺁقای هاشمی رفسنجانی 8 سال « رئیس جمهوری » بود و حالا هم « رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام » است . ﺁقای قالیباف فرمانده نیروهای انتظامی بود و ﺁقای احمدی نژاد شهردار تهران است و توی دهن «رئیس جمهوری» ، ﺁقای خاتمی ، می زند . پس وقتی زورمدارها در درون هستند و اسباب زورگوئی، همه را ، در اختیار دارند، پرسش بایسته اینست : ﺁیا می باید برای زورگوئی ﺁنها ، پوششی تهیه کرد و یا می باید عریانشان کرد تا ناتوان شوند ؟
بنا بر تجربه هایی که در همه جای جهان ، در طول تاریخ انجام گرفته اند و قرﺁن رهنمود کرده است، اصل بر عریان کردن زور پرست و کامل کردن انزوای او است . سه مثال از تاریخ ایران و تاریخ الجزایر :
* روسیه تزاری به ایران التیماتوم داد . عقلهای قدرتمدار می گفتند : باید بپذیریم وگرنه روسیه تهدید خود را به اجرا می گذارد . مدرس شهید گفت : چرا خود کاری را بکنیم که اگر اتمام حجت را رد کنیم ، روسها خود خواهند کرد ؟ باید اتمام حجت را رد کنیم ، پوشش ﺁنها نشویم و بگذاریم ایرانیان خود را با زورگو رویارو بیابند و به دفاع از استقلال وطن خویش برخیزند . اتمام حجت را مجلس رد کرد و زمان گفت حق با مدرس بود .
* الجزایری ها را می ترساندند که اگر کوتاه نیائید ، نظامیهای فرانسه کودتا می کنند و دوگل را بر سر کار می ﺁورند و کار بر شما سخت می شود . پاسخ ﺁنها این بود که نظامی ها هم اکنون با تمام قوا عمل می کنند . جنایتهاشان را در پوشش مردم سالاری فرانسه می کنند . کودتا این واقعیت را عریان می کند . پس، هم تمامی ما مردم الجزایر را از ابهام و تردید خارج می کند و هم دنیا را جانبدار ما می کند . چنین شد و این دوگل بود که استقلال الجزایر را به رسمیت شناخت .
بدین قرار ، در کوشش برای باز یافت ﺁزادی، کار اول، عریان و منزوی کردن استبداد حاکم است و نه پوشش سازی برای ﺁن .
جوانان ایران !
هر ملتی ، وجدان تاریخی دارد و ملت ایران ، صاحب یکی از غنی ترین وجدانهای تاریخی است . در این وجدان، خون سیاوش و خون حسین ( ع ) ، دو نماد از فراوان خونهایی هستند که ، فراوان، در تاریخ ایران، بناحق ، بر زمین ریخته شده اند . از این رو، وجدان تاریخی ما، هر بار که ستمی می رود، از ﺁن نوع که بر ﺁن دو نماد رفت ، از جمله به پای ﺁنها می نویسد که « دلشان با حسین و شمشیرشان با یزید بود » . ﺁقای معین اقبال بسیار کمی بر انتخاب شدن دارد . زیرا بنا بر تجربه 8 ساله – بدین خاطر هم هست که ﺁقای محمد رضا خاتمی می گوید او ﺁقای خاتمی 2 نخواهد شد - ، بحکم وجدان تاریخی ، او را حداکثر در شمار کسانی می توان ﺁورد که دلشان با مردم سالاری و رعایت حقوق انسان است اما ، در مقام انتخاب، ماندن در رژیم را انتخاب کرده اند . اگر هم تردیدی وجود داشت ، تن دادن به حکم حکومتی ﺁن را از بین برد . بنا بر این ، شخص او اگر هم مردم سالار و حقوق شناس باشد، اما چون می دانیم که نه او بلکه نظام حاکم است که عمل می کند و باز چون می دانیم که اگر او نمی خواست در این نظام عمل کند، از ابتدا وارد ﺁن نمی شد ، احتمال اقبال عمومی به او بسیار ضعیف است . در حقیقت، وجدان تاریخی ما به او موضع و موقعی می بخشد که موضع و موقع منتخب مردم نیست . از این رو، اگر هم تبلیغ ها بسود شرکت در دادن رأی مؤثر شوند، سودش عاید کسانی می شود که تبلیغ کنندگان مردم را از به ریاست جمهوری رسید نشان می ترسانند .
بدین قرار، شما جوانان می باید به وجدان تاریخی و به وجدان همگانی و نیز به وجدان علمی ( عمل رأی دادن را عمل به دانش خالی از ابهام کردن ) خویش عمل کنید . بنگرید که این سه وجدان شما را به چه کار می خواند ؟ بنگرید اقتضای کرامت و شخصیت ملی شما چیست . بنا بر ﺁن عمل کنید .
زنان و مردان ایران !
ﺁنها که شما را می ترسانند ، از بسیاری واقعیتها غافلند : واقعیت اول، شما بمثابه ملتی هستید که می باید از ضد فرهنگ قدرت ( = زور ) رها شوید و فرهنگ ﺁزادی بجوئید . اما فرهنگ حاصل اندیشه و عمل شما است . عمل تحول را شما باید بکنید . تحول استبداد حاکم به مردم سالاری، بدون تحول شما از ضد فرهنگ قدرت به فرهنگ ﺁزادی کجا ممکن است ؟ پس نخست جامعه ملی است که می باید تحول کند . قدم اول در راه این تحول، وجدان بر حق حاکمیتی است که هر عضو جامعه دارد و حق حاکمیتی است که جمع اعضای جامعه، شما مردم ایران دارید . ﺁیا از ترس رئیس جمهوری شدن « بد تر » ، رأی دادن ، غفلت از حق حاکمیت است و یا وجدان بر ﺁن ؟ ﺁنها که از شما می خواهند با دادن رأی تجاوز به حق حاکمیت خویش را امضاء کنید، چرا از شما نمی خواهند به حق حاکمیت خود رأی بدهید ؟ اگر شما بخواهید به حق حاکمیت خود رأی بدهید ، چه باید بکنید ؟ ﺁیا تحریم این انتخابات قلابی ، حد اقل ، و جنبش همگانی ، برای خلع ید از استبدادیان، حد اکثر کاری نیست که باید بکنید ؟
شما را از براندازی می ترسانند و نیز می پرسند : برنامه تحریم کنندگان برای بعد از « انتخابات » چیست ؟ . نخست بدانید که این دعوت کنندگان شما به شرکت در دادن رأی هستند که می باید بگویند بعد از انتخابات قلابی چه خواهند کرد ؟ اگر نامزد دلخواهشان انتخاب نشد، وقتی نامشروعی را مشروع کرده اند، چگونه حتی می توانند ﺁن را انتقاد کنند ؟ و اگر به احتمال بسیار ضعیف انتخاب شد، بطور مشخص، با حکم حکومتی چه خواهند کرد ؟ با مافیاهای نظامی – مالی که قدرت در قبضه ﺁنها است و امروز مردم را از ﺁنها می ترسانند، چه خواهند کرد ؟ با دستگاه قضائی چه خواهند کرد ؟ با رانت خواری چه خواهند کرد ؟ با ...
در نوبتی دیگر، در باره براندازی و ﺁیا باید از ﺁن ترسید و برنامه تحریم کنندگان چیست و نیز اثر تحریم یا شرکت در انتخابات قلابی در رفتار اروپا و امریکا با ایران ، برای شما خواهم نوشت .
Entekhabat-84 -- BANISADR blog ADRESS
http://ahbanisadr.blogspot.com/