Click for Amazing Phone Card








جمعه 27 خرداد 1384

انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان در نهمین دوره ریاست جمهوری ایران چه کسانی خواهد بود؟ افشین حق پرست


انتخابات مرحله ای است که آن را جزء لاینفک نظامهای دموکراتیک و یا همان مردم سالار می دانند. چرا که در چنین نظامی مردم نقش اساسی را ایفا می کنند و به طور کلی حضور مردم موجب تحکیم نظام مربوطه و عدم حضورشان سبب تضعیف مشروعیت آن می شود.
در انتخابات ایران نیز مردم و یا به عبارت دیگر انتخاب کنندگان نقش مهمی را بازی می کنند. انتخاب کنندگان را می توان به چندین گروه تقسیم کرد. مثل قومیتها، جوانان، زنان و... در این میان نحوه حضور و یا عدم حضور آنها را می توان با توجه به خواسته های آنها ارزیابی کرد. با نگاه به این خواسته ها می بینیم که اکثر خواسته های ملی اقوام و ملل کما فی السابق مورد بی توجهی مسئولان حکومتی قرار گرفته است. بعنوان مثال در حال حاضر بحثهایی همچون بحث تمرکزگرایی سیاسی و سانترالیسم اقتصادی و یا عدم احقاق حقوق ملی اقوام و ملل موجب شده است که همه نگاهها به سوی ملیتها سوق داده شود. چرا که ملیتها بخش اعظم انتخاب کنندگان را تشکیل می دهند، لذا شرکت نکردن آنها در انتخابات مشروعیت انتخابات را به مخاطره می اندازد.که شاید جبران ناپذیر باشد. با توجه به این عوامل، کاندیداهای دوره نهم در قبال این موضوع با شدت و حدتهای متفاوتی می خواهند از این عامل مهم –خواسته های ملی ملیتها - به نفع خود استفاده کنند. معین، کروبی، مهرعلیزاده که از جناح اصلاح طلبان می باشند در شعارهای خود در بسیاری موارد روی خط قرمزهای کشیده شده توسط تئوریسین های هر دو جناح قدم می گذارند و شعارهایی می دهند در حالی که دادن چنین شعارهایی توسط دیگران جزء خط قرمزها محسوب می شد مثلا در سال 1374 در شهر تبریز دکتر محمودعلی چهرگانی –کاندیدای نمایندگی مجلس- برنامه های آتی خود را در گسترش اقتصاد و فرهنگ و زبان آذربایجانی و اجرای اصول معطل قانون اساسی ترسیم کرده بود در نتیجه مردم تبریز با رای قاطع خود از اهداف ملی آذربایجانی دکتر چهرگانی حمایت کردند، در حقیقت ویبا احراز اکثریت آراء منتخب ملت آذربایجان و تبریز برای نمایندگی مجلس شد. ولی توسط جناحهای تنگ نظر و شوونیست همین کاندیداهای امروز موفق به راه یافتن به مجلس ایران نشد.
البته این کاندیداها منکر سیاستهای خود نمی شوند و تنها خواسته های اولیه قومیتها را مورد حمایت قرار می دهند. مثلا کروبی در مورد قومیتها فقط به ذکر این نکته می پردازد که یکی از اهدافش در دولت آینده اجرای اصول 15 و 19 قانون اساسی خواهد بود. معین با جلب مشارکت کردها در انتخابات به نفع خود، به آنها وعده هایی در مورد احقاق حقوقشان می دهد و یا مهرعلیزاده بعد از مدت زمانی می فهمد که در ایران حدود 30 میلیون ترک زندگی می کنند و چه بسا به یادش می افتد که از همزبانان خود – که می توانند نقش عمده در انتخابات بازی کنند – همیاری بطلبد برای همین اگر به سفرهای وی به نقاط مختلف ایران توجه کنیم متوجه می شویم که 80% سفرهای تبلیغاتی وی مربوط به شهرهای آذربایجان می باشد. و نهایتا در روزهای آخر تبلیغات خود، بیانیه 28 ماده ای خواسته های ملت آذربایجان – که توسط فعاالین آذربایجانی صادر شده است – را امضا می کند و قول مساعد می دهد که تمام سعی خود را نسبت به اجرای آنها به کار گیرد.
در سوی دیگر این بازی ما با کاندیداهایی مواجه هستیم که چنین شعارهایی را جزء برنامه های تبلیغاتی خود قرار نداده اند. رضایی، احمد نژاد، قالیباف جزء جناح اصولگرا می باشند و به طورکلی بحث قومیتها در میثاق ها و سیاستهای کلی شان جایی از اعراب ندارد. البته وقتی به عملکردهای سابق این اشخاص توجه کنیم واقعیتها به خوبی برای ما مشخص می شود. قالیباف همان شخصی است که در دوره تصدی اش بر پلیس ایران، نیروهای تحت امر وی و اداره اماکن وی، بگیر و ببندهای مختلف و محدودیتهای بی مورد در مقابل خواسته های به حق قومیتها به خرج داده اند. مثلا در شهرهای آذربایجان چاپ اعلامیه به زبان ترکی و یا نامگذاری اماکن به ترکی قدغن می باشد و این ممنوعیت نیز توسط همین اداره اماکن وضع شده است!! و یا در مراسمات مختلفی که به نام مفاخر آذربایجان برپا می شد همواره با برخوردهای شدید نیروهای وی مواجه بودیم. همین شخص اخیرا این اجازه را به خود نداد که حداقل به صورت زبانی از حقوق قومیتها دفاع کند و زمانی که با طرح اولیه خواسته های آذربایجان مواجه شد گفت: "من زیر بار خواسته های ملت آذربایجان نمی روم." و یا در زمان تصدی لاریجانی بر صدا و سیمای ایران بود که توهین ها و تحقیرهای مختلفی علیه قومیتها بخصوص ترکها اعمال می شد.
اما این میدان برای خود بازیگر دیگری نیز دارد و او کسی نیست جز هاشمی رفسنجانی. رفسنجانی با توجه به اینکه در عالم سیاست نسبت به بقیه کهنه کار می باشد لذا برنامه هایش را نیز طوری مطرح می نماید که می توان با نگاهی دقیق متوجه آینده کاری وی شد. وی در طرح سوالهایش به هیچ وجه از حقوق اقوام و یا ایجاد زمینه های لازم برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران سخنی به میان نیاورده است و با شم سیاسی خود با توجه به اوضاع موجود شعارهای خود را تنظیم کرده است. رفسنجانی توسعه اقتصادی و کشاورزی را راس کارهای اجرایی خود بعد از انتخابش قرار داده است. ولی ما با نگاه به عملکرد گذشته وی با هیچ سابقه درخشانی مواجه نیستیم. او همان کسی است که با طرح برنامه های پنج ساله و اجرای سیاست اقتصادی سانترالیستی موجب رکود اقتصادی هر چه بیشتر ایرانیان، بخصوص مناطق حاشیه ای ایران شده است. و در باب سیاست خارجی نیز شعار نزدیکی و ارتباط با آمریکا را مطرح می کند ولی هیچ نوع برنامه ای در مورد آزادی های سیاسی و احقاق حقوق قومیتها، بعد از پیروزی اش ترسیم ننموده است. با این حال بعضی از صاحبنظران او را پیروز این میدان می دانند چرا که به اذعان آنها در نظرسنجی ها نیز بالاترین رتبه را برای خود کسب کرده است. و حتی عده ای به درازا کشیدن مذاکرات هسته ای را به انتخابات ایران ربط می دهند و به بیان دیگر نتیجه انتخابات را با ادامه و یا قطع مذاکرات مرتبط می دانند. و به زعم بعضی، شاید گزینه ای که بتواند راه مذاکره و یا بهتر بگوییم، معامله را با آمریکایی ها را بداند همان رفسنجانی – کهنه سرباز سیاست در ایران – باشد.
ولی با اوصاف ذکر شده اگر مردم ایران دوباره از وی حمایت کنند مطمئنا با دور باطل مواجه خواهند شد چرا که رفسنجانی چندان سابقه درخشانی از خود نشان نداده است که اینبار نیز بتواند بهتر از دوره های قبل عمل کند.
پس با این اوصاف می بینیم که نقش قومیتها در تعیین سرنوشت انتخابات حقیقتی است انکارناپذیر. هر چند که شعارهای کاندیداهایی مانند کروبی و معین – در قسمت مربوط به مسئله قومیتها – مخالفینی از شوونیستها و پان ایرانیستها (یا بهتر بگوییم پان فارسیستها ) وجود دارند که نسبت به این شعارها حساسیت نشان می دهند و بازهم شعارهای تکراری بر باد رفتن وحدت ایرانی را سر می دهند ولی همگی اینها آب در هاون می کوبند چرا که دیگر اینچنین حساسیتهای بی مورد تاریخ مصرفشان گذشته است و همین افراد خود نیز به این اپیدمی واقف هستند ولی باز هم می خواهند تفکرهای اشتباه خود را در اینجا نیز به پیش ببرند. این افراد سعی نمی کنند حتی یک لحظه به حقوق اعاده نشده اقوام توجه کنند. هر چند که شاید شعارهای کاندیداها جامه عمل به خود نگیرند ولی با توجه به اوضاع داخلی و منطقه ای، استفاده کاندیداها در چنین برهه ای از این شعارها را می توان به حساسیتهای موجود در این زمینه دانست. در داخل کشور مورد اخیری که گواه افزایش این حساسیتها بود، همان نامه مربوط به خوزستان بود که در آن صحبت از تغییر ترکیب قومی آنجا سخن به میان آمده بود. البته دولتمردان ایران آن را یک نامه جعلی عنوان کردند ولی اگر نامه مذکور را هم جعلی فرض کنیم، با یک نگاه به عملکرد همین آقایان، در مناطقی مانند شهرههای مختلف آذربایجانغربی چندین سال است که با سیاست اسکان اکراد مواجه هستیم و بنا به اظهار صابنظران آذربایجانی، با ادامه این سیاستها در این مناطق ما با یک فلسطین، قره باغ و بوسنی دیگر مواجه خواهیم شد. و حتی اخیرا در شهرهایی مثل سلماس، ماکو و مهاباد – که شهرهای متعلق به ترکها می باشد – ناسیونالیستهای کرد دست به حرکتهای نظامی می زنند که نشانگر چراغ سبز دولتمردان ایران به آنها می باشد.
البته عده ای آشکار شدن نامه مربوط به خوزستان را در این برهه، به جنگهای جناحی مابین دو جناح ربط می دهند ولی هرچه باشد رو شدن این نامه همانطور که قبلا ذکر شد ناشی از حساسیت ویژه مربوط به قومیتها می باشد که نشان از به آستانه خطر رسیدن مسئله قومیتها می باشد.
اوضاع منطقه ای نیز انتخابات این دوره را با دوره های قبل تا حد زیادی متمایز ساخته است. طرحهای مانند ایجاد خاورمیانه بزرگ، بحثهای مربوط به ایجاد زمینه های دموکراسی و حقوق بشر در خاورمیانه و بحثهای مربوط به انرژی هسته ای ایران موجب سردرگمی دولتمردان ایران شده، لذا آنها اینبار با تغییر موضعهای متفاوت پا به میدان گذاشته اند تا بدینوسیله مردم را به شرکت در انتخابات راغب سازند.
اگر به کشورهای منطقه توجه کنیم می بینیم که طرح خاورمیانه بزرگ در حال اجرا شدن می باشد. تحولات مربوط به عراق و افغانستان و انقلاب مخملی در کشورهاای مانند اوکراین نمونه بارز این ادعا می باشد. و احتمال وقوع تحولات مشابه در کشورهای دیگر خاورمیانه علی الخصوص دور از ذهن نیست. البته سیاستمداران آمریکا بطور ضمنی این نکته را خاطر نشان می سازند که آنها منتظر نتیجه انتخابات در ایران می باشند تا برنامه های آتی خود را به اجرا درآورند. اما سوالی که در این میان به ذهن خطور می کند آن است که گوی سبقت ازآن چه طرف خواهد بود؟ سیاستمداران ایران یا سیاستمداران آمریکا؟
مطمئنا سیاستهای طرف ایرانی حول عامل تعیین کننده این بازی – که همانا مردم ایران باشند – رقم خواهد خورد. بخش مهمی از شرکت کننده همانا قومیتها بودند که در بالا توضیح داده شدند. اما بطور کلی یکی از معیارهای نشان دهنده حضور مردم، نظرسنجی ها می باشد. نظرسنجی های داخلی درصدهایی که این نظرسنجی ها می دهند درصد بالایی را نشان می دهند که با توجه به اوضاع موجود اغراق آمیز به نظر می رسند چرا که معمولا این نظرسنجی ها توسط سازمانهای وابسته به قدرتهای سیاسی در ایران بعمل می آیند و همچنین با توجه به یک نوع فوبی (ترس) سنتی از عواقب اظهار نظرهای واقعی در ایران – بین طبقه های مختلف جامعه – این نظرسنجی ها چندان صحیح نباشند. چرا که با توجه به مشکلات اقتصادی، تورم بیش از حد، تضعیع حقوق قومی و... مردم چندان نظر مثبتی در مورد شرکت در انتخابات نخواهند داشت. و اما با نگاه به نظرسنجی های تهیه شده در خارج نیز ما با درصدهایی ما بین 10 الی 25درصد مواجه هستیم که اگر هر دو نظرسنجی (داخلی و خارجی) را قابل اطمینان نیابیم باز هم می توانیم با یک نگاه ساده به اوضاع موجود درصد این حضور و یا عدم حضور مردم را در این دوره کشف کنیم. حال سول در اینجاست که تئوریسینها و به تبع آنها کاندیداهای موجود در ایران تا چه حد می توانند به تغییر نظر مردم همت به خرج دهند بستگی به رفتارهای سیاسی آنها دارد که با چه روندی می توانند یک روح تازه به این کالبد سرد ببخشند.

آنچه حائز اهمیت فراوان است مرحله بعد از پیروزی کاندیداها می باشد. چرا که اگر بخواهیم از اهداف و نیات واقعی کاندیداها مطلع شویم باید نگرش صاحبنظران را نیز موزد مطالعه قرار دهیم. صاحبنظران با توجه به عملکردها و گرایشات کاندیداها، فضای بعد از پیروزی را به انواع مختلف ترسیم می کنند. به طور مثال قالیباف، لاریجانی، احمدی نژاد سابقه فعالیتهای نظامی را در پشت سر دارند لذا در صورت پیروزی هر یک از اینها احتمال اینکه با یک دولت نظامی مواجه شویم چندان بعید نیست و حتی بعضی از سیاسیون داخلی ایران مثل کواکبیان – دبیر کل حزب مردم سالاری – احتمال کودتا را در صورت پیروزی اشخاصی مانند قالیباف، می دهد. حتی کاندیداهای مذکور بعضا شعارهایی نیز در این قالب می دهند مثلا رضایی در یکی از شعارهایش، بوجود آمدن دموکراسی را در گرو داشتن نیروی نظامی کارآمد می داند. لذا هر چند که اینها، مواضع خود را طوری نشان می دهند که شاید برنامه های واقعی اینها محسوس نشود. بطور مثال لاریجانی برنامه های آتی خود را – در صورت پیروزی – حول توسعه اقتصادی می داند ولی با این حال احتمال اینکه در صورت پیروزی این اشخاص، حکومت به دست نظامیان بیافتد دور از ذهن نیست. البته در این میان احتمال اینکه در این طیف اجماع صورت گیرد چندان بعید نیست. و اخیرا محسن رضایی با انصراف خود به اثبات هر چه بیشتر این فرضیه کمک کرد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اما سوالی که باقی می ماند مربوط به جناح اصلاح طلب می باشد. طرفداران و تئوریسین های این جناح به خوبی واقف هستند که امکان موفقیت در این دوره برای آنها مشکل است و اشخاصی مانند حجاریان از اصطلاح "مرگ اصلاحات" استفاده می کند. با توجه به دوره هفتم انتخابات مجلس ایران این موضوع برای ما هرچه بیشتر روشنتر می شود. در دوره هفتم، جناح اصلاح طلب شکست خورد و با پیروز ی نمایندگان جناح اصولگرا مواجه بودیم. و بطورکلی می توان مجلس هفتم را مجلسی یک دست از نمایندگان طیف اصولگرا دانست. البته لازم به ذکر است در دوره هفتم مجلس، درصد رای دهندگان خیلی پایین بود ولی اصولگرایان با توجه به سیاستهای خود راه را برای اعضای خود هموار کردند و بطور مثال در شهر تبریز اشخاصی به مجلس راه یافتند که در میان مردم هیچ طرفداری نداشتند. و با توجه به دلسردی مردم از بدقولی های اصلاح طلبان، که نتیجتا شرکت در انتخابات را برای خود به نوعی تحریم کرده بودند، لذا طیف اصول گرا بدون توجه به شرکت یا عدم شرکت مردم، مجلس هفتم را با نمایندگان خود برپاکرد. و در دوره نهم ریاست جمهوری نیز این طیف خود را پیروز میدان می داند. مثلا یکی از روسای حزب الله شهر ارومیه با قاطعیت گفته است که در این دوره حتما باید یکی از اصولگرایان پیروز شود.
با توجه به اوصاف ذکر شده، احتمال پیروزی را می توان حول رفسنجانی و یا یک نفر از میان اصولگرایان دانست. در میان اصولگرایان چهره صاحب نفوذ که همانا قالیباف می باشد. چرا که در نزد رهبر ایران – آیت الله خامنه ای – جایگاه ویژه ای دارد. و احتمال اینک رفسنجانی با کنار کشیدن خود میدان را به وی واگذار کند بیشتر است. چرا که در اینحال وی هیچ چیز را از دست نمی دهد بلکه باز هم از کنار گود سیاستهای خود را با آنها تنظیم می کند و از سوی دیگر با اینکار می خواهد یک نوع قهر تصنعی را به مردم نشان دهد. تا به نوعی محبوبیت از دست رفته در دوره های قبل را بدست آورد!

برای روشنتر شدن این معادلات و معادلا های دیگر باید منتظر اعلام نتایج به اصطلاح انتخابات شد. لازم به ذکر است مردم ایران رای دهنده هستند نه انتخاب کننده .

افشین حق پرست
[email protected]

در همين زمينه:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/24627

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان در نهمین دوره ریاست جمهوری ایران چه کسانی خواهد بود؟ افشین حق پرست' لينک داده اند.
خبرنامه گويا از هيچ نامزد انتخاباتي حمايت نمي کند. همه نامزدان مي توانند در اين صفحه تبليغ کنند. براي درج آگهي با اي ميل advertisement @ gooya.com تماس بگيريد.

Copyright: gooya.com 2005