رويداد قابل تأملي بود؛ انتخابات رياست جمهوري نهم-حداقل در مرحله نخست-به نقطه پايان رسيد. چه براي آنها كه تحريم انتخابات و عدم مشاركت را در دستور كار داشتند و چه براي نيروهايي كه به حمايت از اين نامزد يا آن ديگري برخاستند، اينك بسياري واقعيتهاي اجتماعي-سياسي كشور، بيش از پيش، شفاف و عريان شده است.
از اين منظر، و به رغم آنكه نامزد خويش را در دور دوم نميبينيم، ميتوان دستاوردهاي بسياري را در فعال شدن خويش در عرصه رقابت انتخاباتي-يا حتي عدم مشاركت خود-فهرست كنيم. همين فهرست كردن دستاوردها و برآورد منصفانه «هزينه-فايده» مشاركت يا عدم مشاركت است كه ميتواند به مثابه يك معيار و نقدي عيني، ما را در مسير ايدهآلها و اهداف، به نتايج قابل توجهي برساند و ياري كند.
و به راستي، آيا اين همان تأمل دقيق و توجه صائب زنده ياد دكتر علي شريعتي نيست؟ معلم «آزادي، برابري و عرفان» كه امروز سالروز درگذشت اوست، در تذكري عالمانه، تصريح ميكند: «مبارزه اجتماعي، بزرگترين عامل خودآگاهي روشنفكر به شمار ميآيد. روشنفكري كه در پشت ميز مطالعه و محاط در انبوهي از كتاب و يا در مبادله ذهني ميان دوستان و همصنفان خويش، خود را يك انقلابي مردمي ميشمارد و راه حلها را از ميان الفاظ و فرضيهها و متون ايدئولوگها برميگزيند، تنها در كوره آزمايش عمل سياسي است كه ميتواند هم انديشههاي خود را تصحيح كند و هم از بيماري لفاظي، شفا يابد و هم خويشتن را بيازمايد. لياقت، هوشياري، سرعت عمل، درجه فداكاري و از خودگذشتگي، ازمال گذشتگي و حتي اندازه خلوص، صفا و تقواي خود را دقيقاً ارزيابي كند».
لحظهاي تأمل كنيم؛ آيا حضور و فعاليت اجتماعي و مبارزه انتخاباتي، منجر به اين نشد كه معيارهاي يادشده را-كه دكتر برميشمارد-اينك در ترازو بگذاريم و وضع خويش، تفكر و طيف خود، و نيز وضع جامعه ايران را با ارزيابي واقعبينانهتري، مورد نقد و بررسي قرار دهيم؟ آيا چه ما (حاميان معين) و چه تحريميان، اينك اين مجال را نيافتهاند كه «انديشههاي خود را تصحيح كنند و از بيماري لفاظي، شفا يابند»؟ و آيا تنها همين يك دستاورد، ارزشمند نيست؟ البته در ميان دو طيف حامي فلان نامزد (و به طور مشخص، در اينجا، دكتر معين) و تحريميها و عدم مشاركتيها، گروه سومي هم قابل مشاهده بودند. افرادي كه نخواستند «خود» را بيازمايند؛ اينها، به «لفاظي» اكتفا كردند و «فرضيه»هاي خود را همچنان بيرقيب تلقي نمودند. جريان اخير، هم از اين بيم داشت كه به حمايت از نامزدي رو آورد-چه معين، چه كروبي-و هم از اين در هراس بود كه مبادا با اعلام عدم مشاركت خود، با وضعي مواجه شود كه اكنون شاهديم (مشاركت حدوداً 60 درصدي شهروندان).
اين طيف از روشنفكران، البته هر گاه «فرصت» مهيا بوده و «موقعيت» را مناسب تشخيص داده است، به روي «باسكول» پريده و وزن خود را فرياد كرده است؛ اما هر جا كه هراس داشته است ميزان «لياقت، سرعت عمل، فداكاري و از خودگذشتگي، از مال گذشتگي و حتي اندازه خلوص و صفا و تقواي خود را دقيقاً ارزيابي كند»، به «لفاظي» روي آورده است؛ يكي به ميخ زده و يكي به نعل؛ و اين چنين نه اعلام ميكند كه از نامزد خاصي حمايت مينمايد-تا فردا روزي، شكست خورده، قلمداد نشود-و نه عدم مشاركت رسمي و علني خود را ابراز ميدارد-تا مبادا كه مردم با مشاركت خود، تحليل او را شكست خورده، بنمايانند-زنده ياد دكتر شريعتي تصريح ميكند كه: «مبارزه سياسي، زمينه واقعي و عملي و آزمايش مفاهيمي است كه روشنفكر غالباً از كتابها و از زبانها آموخته است و ميآموزد و در عين حال، او را با مسائلي روبهرو ميكند و با واقعيتهايي در تماس قرار ميدهد كه هرگز در محيط امن و آرامي وجود ندارد كه الفاظ و اصطلاحات فلسفي و فكري با او گيرودار دارند».
اين چنين است كه ميتوان گفت، چه آنهايي كه با حمايت از مصطفي معين، توان و داشتهها و سرمايههاي انساني و مادي خود را فعال كردند و به صحنه آوردند و در عمل، خود را آزمودند، و چه حتي آنهايي كه تحريم و عدم مشاركت را در دستور كار خود قرار دادند، هر دو، در مبارزهاي اثباتي، ايجابي و يا سلبي و منفي، به نسبتهاي متفاوت، «واقعيت»هاي اجتماعي را بهتر و دقيقتر دريافتند. و اين، البته علاوه است بر دستاوردهاي ديگري كه هر دو طيف ميتوانند براي خود، برشمارند. اما تنها گروه سوم، ناظران بيتفاوت، تحليلگران مدعي و اهل لفاظي، در اين عرصه، توشهاي برنگرفتند.
خوشوقتيم كه ديدگاه صحيح شريعتي را در عمل، پي گرفتيم، هر چند كه شكستي مقطعي در انتخابات نصيب ما شده باشد. دموكراسي و حقوق بشر، ارزش «مبارزه اجتماعي» طولاني مدت و پرهزينه را دارد؛ و اين، مبارزهاي است كه به تعبير دكتر شريعتي: «روشنفكر را با متن مردم، خواستها، نيازها، ايدهآلها، قدرتها و ضعفهاي مردم آشنا ميسازد و در عين حال، امكانات عمل را در برابر او آشكار ميسازد و از بيماري پرت افتادن از مردم، يا جلو افتادن از مردم-كه غالباً روشنفكر بدان دچار ميشود-رهايي ميدهد». و صد البته آنچه ذكر شد، باز به گفته شريعتي: بررسي آثار مبارزه سياسي در محدوده خودسازي است وگرنه نقش اصلي مبارزه سياسي، ساختن جامعه-و بخوانيد، پيشبرد دموكراسي و حقوق بشر-است كه خود، مسألهاي جداست...