یاران احمدی نژاد کشتند و پیراهن عثمان کردند
در اصفهان، يكي از هواداران احمدي نژاد زير پاي دوستانش كشته شد و آنان كه در واقع خود قاتلان دوست خويش بودند، جنازهاش درست در آستانة انتخابات و بخصوص روز جمعه همزمان با برگزاري انتخابات پيراهن عثمان كردند و با انعقاد چندين مجلس ختم و ترحيم، در سراسر شهر جوي رواني ايجاد كردند.
اين واقعه كه خبر آن هرگز به صورت صحيح منعكس نشد، بدين صورت بود كه يكشنبه شب گذشته، 22/3/1384، احمدي نژاد به مسجد سيد اصفهان آمد، تا براي هوادارانش سخنراني كند. اما جوي مشكوك بر محل حاكم بود. مسجد كه در كنار خياباني به همين نام (خيابان مسجد سيد) واقع شده با انبوهي از جمعيت پر شده بود و مقابل مسجد نيز ازدحام عجيبي بود.بنابراين قرار شد احمدي نژاد را از در پشتي به درون مسجد ببرند.اما در اين محل فردي كه هرگز هويتش معلوم نشد، منتظر احمدي نژاد بود تا با اسپري خردل او را بكشد!البته معلوم نيست كه سوءقصد كننده از كجا ميدانست احمدي نژاد و همراهانش تصميم خواهند گرفت كه در پشتي به مسجد وارد شوند؟ اما به هرحال اسپري را نه به صورت احمدي نژاد، بلكه به صورت رئيس ستاد وي به نام بهنام كريميان، فرزند مجيد، اهل و ساكن محلة سيچان اصفهان پاشيد و باعث مرگ وي شد! گفتني است كه احمدي نژاد در اصفهان مورد حمايت لباس شخصي هاي اين شهر موسوم به گروه كاوه است .گروه كاوه يكي از بي رحمترين و مخوفترين گروههاست كه نام حود را از سركردة خود به نام كميل كاوه گرفته است. همراهان احمدي نژاد نيز همين افراد بودند و به گفتة يكي از اعضاي اين گروه، اسپري كه بهنام كريميان با آن كشته شد، ابتدا شخص مصدوم را بيهوش كرده و چنانچه به وي رسيدگي نشود در مدت شش دقيقه خواهد كشت و فقط در اختيار نيروهاي مسلح (بخصوص سپاه و نيروي انتظامي) است! البته لازم به ذكر است كه بهنام كريميان هر چند هوادار احمدي نژاد بود، اما واقعاً جواني بسيار محجوب و بيآزار و زحمتكش بود كه به همراه پدرش به شغل برقكاري مشغول بود و در گروه تجسس شهدا نيز عضويت داشت و تا كنون ششصد شهيد را يافته بود و مدتي بود مانع برخي اعمال هواداران احمدي نژاد ميشده و بنابر اعتقاد بسياري از مردم ظاهراً قرار بوده از سر راه برداشته شود و اين سوءقصد در واقع براي او تدارك ديده شده بوده است!
در اين واقعه پس از آن كه اسپري به صورت بهنام كريميان پاشيدند ياران وي بدون اين كه درصدد نجات او برآيند،از روي او عبور كرده و احمدي نژاد را از محل دور كردند. بنابراين بهنام كريميان بيهوش زير پاي همراهان احمدي نژاد افتاد و كشته شد! اما ستاد احمدي نژاد و گروه جنايتكار كاوه كه در واقع عملاً بهنام كريميان را زير پاي خود كشته بودند، از اين واقعه سوءاستفاده كرده و در حالي كه قاتل درون لباس خود آنها بود، اقدام به فرافكني كرده و جنازة بهنام را پيراهن عثمان ساخته و بدون اين كه علناً از كسي نام ببرند تمام مخالفان احمدي نژاد را مقصر جلوه داده و جنازه را سه روز نگه داشتند و تا روز سه شنبه از به خاك سپردن ميت امتناع ورزيده و اصرار داشتند او را به عنوان شهيد در گلستان شهداي اصفهان دفن كنند و حتي بسيجيان و گروه كاوه در گلستان شهدا قبري هم كندند، وليكن به رغم موافقت «مقامات» تهران، در اصفهان با مانع مواجه شدند.لذا اين نكته را هم بهانة ديگري براي سمپاشي عليه تمام كانديداهاي ديگر و مقامات اصفهان قرار دادند و در گلستان شهدا از صبح تا ساعت دو بعداز ظهر نمايشي مشمئزكننده به راه انداخته و به مقامات و شخصيتهاي مختلف فحاشي كرده و از جمله يكي از مقامات سپاه به نام آقاي كفعمي را در حضور خود وي مورد پرخاش قرار داده و همچنين نسبت به آيتالله طاهري و آيتالله منتظري، به فحاشي و هتاكي پرادختند.ولي سرانجام مجبور شده جنازه را به قبرستان عمومي شهر به نام باغ رضوان، قطعة ايثارگران منتقل كردند ، اما در اين محل نيز گروه كاوه و افراد بسيج نزاع ديگري پديد آوردند ولي به هرحال متوفي را به خاك بسپارند.!
اما از آن روز به بعد هر روز در محلهاي مختلف مجالس ختم و ترحيم برگزار كرده و سخنرانان مختلف گروه آدمكش كاوه مجالس ترحيم بهنام را كه صرفنظر از گرايشهاي سياسي وي واقعاً از جوانان پاك و صادق و بيريا بود، به مجلس تبليغ احمدي نژاد مبدل ساخته و با نهايت پررويي همه را غير از خودشان كه قاتلان بهنام بودند، به باد تهمت و افترا گرفته و حاضران را تهييج ميكردند و به روح بهنام قسم ميدادند كه «به آن كسي رأي بدهند كه بهنام ميخواست»!
امروز،يكشنبه 29/3/1384 هم مجلس هفت وي در مسجد سيد اصفهان برگزار شد كه باز هم به تربيون تبليغات احمدي نژاد و تخريب ساير كانديداها و حتي غير كانديداها مبدل گشت و كار را به جايي رساندند كه سرانجام فرياد پدر متوفي را درآوردند و او با اعتراض نسبت به اين فرصت طلبي گفت: من عزادار پسر جوانم هستم شما از او استفادة تبليغاتي ميكنيد؟!
وي پس از مجلس هفت، در باغ رضوان، بر سر مزار پسرش، مدعي شد فرزندش را كشتهاند و از يكي از مقامات ارشد نظامي ( سرداركفعمي، فرمانده لشكر امام حسن) خواست كه به طور جد پيگير مرگ فرزندش باشد.او گفت كه من از اين واقعة نميگذرم.بايد روشن شود كه فرزند من چرا و چگونه كشته شده است؟!