تحریم دومین دور انتخابات ریاست جمهوری همچنان می تواند حلقه تقویت اتحاد و استحکام صفوف آزادیخواهان ایران باشد.
هاشمی رفسنجانی دومین مرد قدرتمند نظام اسلامی در 26 سال گذشته و مسئول قتلها و جنایتهای بی شمار همین سالها ، بار دیگر به کرسی ریاست جمهوری نزدیک می شود و اگر یارانش در« مقام رهبری» ، «شورای نگهبان » و سایر اندامهای تصمیم ساز ،با بالا کشاندن یک پاسدار سابق و شهردار کنونی تهران فیلشان یاد هندوستان نکند وهمچنان بر سر قول و قرار ها ومنافع عمومی رژیم خود پا بر جا باشند، وی ، یعنی عالی جناب رفسنجانی در جمعه 3تیر ماه برای سومین بار رئیس جمهور اسلامی ایران خواهد بود.
در این که انتخابات چگونه کذشت؟ صحنه سازیها چه بود؟ رأی سازی و پر کردن صندوقها تا کجا و در کدام شهر ها و مناطق و بدست کدام عناصر پر شدند ، بسیار گفته شده است وبه احتمال زیاد روزهای آینده ، باز هم شاهد از پرده بیرون افتادن بیشتر چنین اخباری می باشیم ، اما نکته مهم در این میانه و لا اقل تا جمعه، یعنی دومین دور انتخابات ، مباحثا تی است که پیرامو ن ضرورت حمایت از رفسنجانی برای «ممانعت از خطر فاشیسم مذهبی » و امثالهم از طرف کسانی آغاز شده است که خود شریک دزد و رفیق قافله اند .
اگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سریعا دست و پای خود را جمع کرد و از حامیانش خواست که به نفع رفسنجانی، به حرکت خود در صحنه انتخابات تدام بخشند ، برای «مشارکتیها » ظاهرا هضم موضوع چندان ساده نبود و بار دیگر، جناح مسلط می بایست کاسه کوزه را بر سر دیگران و به ویژه « تحریمیان » بشکند تا آنها را متقاعد کند که به جای افشای تقلب ها ، که خود بهتر از هر کس به منابع و سرنخهای آن دسترسی دارند ، در کورس رقابت بر سر یک پست « تدارکات چی » باقی بمانند و در دور دوم، زنگوله اصلاح طلبی را به پای رفسنجانی ببندند.
البته اگر با استراتژی تا کنونی جریان حکومتی موصوم به اصلاح طلبی آشنا باشیم ، که بارها تأکید کرده اند ما به قانون اساسی التزام داریم و حتی اعتقاد ، ما نظام جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر می دانیم و در همین کادر به تلاشهای خود ادامه می دهیم قطعا دچار ابهام نمی شویم که اگر از کنار کشیدن از صحنه انتخابات هم سخن به میان می آورند صرفا جهت اعمال فشار و چانه زنی با رقبای خود در جناح مقابل و از همه مهمتر گرم کردن صحنه سیاسی کشور به نفع مشروعیت و اعتبار بخشیدن به رژیم ، در عرصه بین المللی است .و گر نه ، آنها بهر ترتیب نیروی تحریم نخواهند بود.
اما موضوع دعوت به شرکت در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری و حمله به کسانیکه در دور اول این نمایش را تحریم کرده بودند ، به این دسته هم خلاصه نمی شود .از زمانیکه دو فرمانده و پاسدار رژیم ، سایر رقبای خود را ضربه فنی کرد ه ا ند واز گود رقابت به بیرون پرتاب ،تا کنون ، صداهای زیاد شنیده می شود که با مقایسه های کاملا کاریکاتوریزه ، رقابت رفسنجانی و احمدی نژاد را به شرایط بسیار استثنائی فرانسه در21 آوریل2002 که طی آن ژاک شیراک نماینده احزاب راست فرانسه در مقابل ژان ماری لوپن که افراطی ترین گرایش راست را همراه با نژادپرستی و یهود ستیزی بر پرچم خود دارد –و اتفاقا ازعلاقمندان حکام جمهوری اسلامی و صدام حسین هم می باشد- قرار گرفت و طی آن تقریبا تمامی احزاب راست ، میانه و چپ و البته به قول بسیاری از آنها ،« دستکش بدست و باند بر چشم » به پای صندوقهای رأی رفتند و برای دفاع از حثیت و اعتبار فرانسه ، رأ ی خود را به نام ژاک شیراک به صندوقها ریختند و نتیجه ای در حدود 80 در صد ،در مقابل 20در صد رابه نفع رئیس جمهور کنونی رقم زدند ، در کنار شرایط امروز ایران می گذارند و دنبال کشاندن مردم به پشت کاندیدائی هستند که ژان ماری لوپن در مقابل آن فرشته است.
اینان بی توجه به ساخت و کارهای جوامع دمکراتیک ، مسئولیتها ، سازو کارهای کنترل و حساب پس دهی ،نقش و جایگاه قوا و تفکیک آنها ،ساختار های غیر متمرکز و بلاخره اینکه همین آقای شیراک در طی زمام داری خود، لا اقل دو بار و بدون اینکه به لحاظ قانونی اجباری داشته باشد،یکبار با انحلال مجلس قانون گذاری و بار دیگر در رفراندومی که در 29 ماه مه همین سال برگزار شد ، مستقیما به مردم فرانسه مراجعه کرد و در هر دو بار چیزی جز شکست و پذیرش نتایج چنین شکستهائی برایش به ارمغان نداشت را ، با شرایطی در جمهوری اسلامی مقایسه می کنند که بار ها تأکید شده است ،رئیس جمهورش هر گاه در خط رهبری انتصابی آن نباشد یک تدارکات چی بیش نیست .«حکم حکومتی» سرنوشت اساسی ترین تصمیمات را رقم می زند واینکه حتی با کمال تأسف باید گفت برخی از روزنامه نگاران ، مفسرین و فعالین سیاسی آن حتی حرفهای یک ماه پیش خود را هم فراموش می کنند که این جا و آنجا به این جمعبندی رسیده بودند که ، اصلاحات در چارچوب ساختار سیاسی موجودنا ممکن است و یا اینکه باید به جای دل مشغول داشتن به «انتخاباتهای » دوره ای و سرگرم کننده بی حاصل در پی جستجوی راهی جهت برون رفت از ساختار و قانون اساسی موجود بود.
این جاست که من به مهمترین دستاورد این دوره از حیات سیاسی کشورمان می رسم که بدون تردید بر آمد یک نیروی مستقل ، دمکرات و جمهوریخواه است که از کوشه و کنار کشور ، از فعالین سیاسی واجتماعی امضاء کننده بیانیه های خوداری از شرکت در انتخابات گرفته ،تا دانشجویان در یزد و شهر کرد و تبریز و دیگر مناطق ایرا ن ، که باجدا کردن حساب خود از ملاحظاتی از همین دست که معین به ریاست جمهوری برسد یا رفسنجانی و یا شاگردان او شبیه لاریجانی و احمدی نژاد ، راه خود را از طرفداران وضع موجود جدا کردند و به درستی به اقدامات مستقل روی آوردند .
تقویت همین اقدامات ، علیرغم تمامی دشواری آن ، که احتمالا پس از انتخابات نیز تشدید خواهد شد . ایجاب می کند تا بر درستی سیاسیت تحریم پای فشرده شود . پس از انتخابات به فکر راحل ها و پروژه های اثباتی و منطبق بر واقعیتها و سطح جنبش مردم باشیم و به ویژه از یاد نبریم که مقاومت مردم ما در اشکال مختلف به سطح و مرحله ای رسیده است که عقب نشینی رژیم در مقابل آن نه از سر وجود یا عدم وجود این یا آن چهره میانه رو یا تند رو بر مسند این یا آن پست حکومتی، بلکه نتیجه مبارزه آنهاست و شاید بتوان گفت برگشت ناپذیر. و در مرحله بعد فشارهای بین المللی و بازتاب آنچه در خاورمیانه و به ویژه در همسایگی ما می گذرد می باشد .
و از یاد نبریم که اگر چه خامنه ای و متولیان وی با نشاندن رفسنجانی در کفه دیگر ترازوی احمدی نژاد ،شاخ وی را شکسته اند اما هشیار تر از آنند که به نیاز این دور از مذاکرات خود با جهان خارج بی تفاوت باشند و سکان (ولو فرمالیستی هم شده) این کشتی بحران زده رابه فردی چون احمدی نژاد به سپارند ونسبت به حذف رفسنجانی اقدام نمایند .
اگر منافع مستقیمی در قدرت نداشته باشیم ، اگر به فکر مشروعیت تراشیدن برای یک رژیم ضد دمکراتیک نمی باشیم . با خود داری از شرکت در این انتخابات هیچ چیز را از دست نخواهیم داد.
برعکس ، آراء پائین، مساوی خواهد بود با تشدید بحران مشروعیت رژیم ، تزلزل وعقب نشینی آنها در مقابل مطالبات دمکراتیک مردم و فشارهای نهاد های بین المللی مدافع حقوق بشر و همچنین ممانعت از کنار آمدن و معامله دول غرب با سران رژیم بی توجه به افکار و عقاید مردم ایران و شهروندان خود.
شعار تحریم که عموما حاصل از درک و دیدی متفاوت نسبت به انتخابات و شرایط دمکراتیک مترتب بر آن و یا با ارزیابی نسبت به هشت سال ریاست جمهوری خاتمی «اصلاح طلب» و بی نتیجه بودن شعارهای مورد ادعای وی و ضرورت برون رفت از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی حاصل شده بود، همگی بر جای خود باقیست ،جا دارد با پایداری بر همین واقعیات و با تدام و گسترش جنبش تحریم ، جنبش مستقل و آزاد یخواه ایران را گامی دیگر به جلو به بریم !
رضا اکرمی
دوشنبه 30خرداد 1384