به نام خدا؛
بار دیگر ملت ایران بر سر دو راهی انتخاب میان بد و بدتر قرار گرفته است معلوم نیست چه زمانی می تواند در یک ساختار دموکراتیک امکان انتخاب میان خوب و خوب تر را داشته باشد. از یک انتخابات مخدوش و با دخالت اسلحه در سیاست، معادله ای حاصل شده که در یک طرف آن قرائتی فاشیستی از دین ایستاده و مردم ایران وحشت زده و مبهوت از ترس کابوسی که جلوی چشمشان قرار گرفته به طرف دیگر معادله دعوت می شوند. بسیاری از رجال سیاسی و فرهنگی این مرز و بوم؛ به مردم می گویند که باید به آقای هاشمی رفسنجانی رای بدهند. من با این روش برخورد مخالفم ومعتقدم که نه فقط روحانیون همچون آیت آلله منتظری، باید به صراحت بگویند که انتخابات موضوع تقلید نیست و تقلید سیاسی نداریم، بلکه دانشگاهیان نیز باید یاد بگیرند که خود را قیم مردم ندانند و برای مردم تعیین تکلیف نکنند. حداکثر کار آنان ارائه نقطه نظرات خویش و تبیین درست شرایط است و در نهایت نیز می توانند کاری که خود می کنند را توضیح داده و توجیه نمایند. من روی سخنم با کسانی است که آقای رفسنجانی را به مردم توصیه می کنند و در جوی هیجان زده، مردم را به کاری دعوت می کنند که دوماه بعد، یک ناامیدی دیگر بر ناامیدی های ملت ایران افزوده می شود و مجدداً می گوید که کلاه دیگری بر سرش گذاشته شده است. مطالب و شرایط زیر حداقل مسائلی است که باید صراحتاً و علنی با مردم درمیان گذاشته شود.
اول- مشگل اساسی کشور، چهارچوب و ساختار فعلی و قانون اساسی است که تمام اختیارات کشور را به رهبری و خرد جمعی را به 6 نقر فقهای شورای نگهبان تفویض می کند. هر کس که مردم قرار است به او رأی بدهند صراحتاً مقدم بر هرچیز باید یک قول را به مردم بدهد و آن مبارزه برای تغییر قانون اساسی فعلی و تدوین یک قانون اساسی جدید دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است. تنها انتخابات آزاد کشور، رفراندومی است که با نظارت سازمانهای بین المللی، مردم بتوانند به کلیت قانون اساسی فعلی آری یا نه بگویند. این را می توان به عنوان مهم ترین وظیفه کسی دانست که قرار است رأی مردم را کسب کند. اگر در این خصوص قولی نمی دهد به هیچ قول دیگر او در مورد دموکراسی نمی توان اعتماد کرد.
دوم- ترسیم کاریکاتوری از انتخابات فرانسه و تجمع احزاب در مقابل فاشیست ها و مقایسه آن با ایران صحیح نیست. چرا که در ایران سمبل قرائت فاشیستی از دین، در رأس هرم قدرت نشسته است ئ تمام اختیارات وسرنخ ها را به دست دارد، بر خلاف فرانسه که رئیس جمهوری بالاترین اختیارات رادارد؛ در ایران رئیس جمهوری، فرد دوم و بلکه چندم کشور است. کسی که رأی مردم را طلب می کند باید صراحتاً با د خالت اسلحه در سیاست که در سایه بی تدبیری مقام رهبری، در چند سال اخیر شدت گرفته مقابله نماید و برای شروع باید از هم اکنون اعلام کند که انتخابات برگزار شده مخدوش است و تا تعیین تکلیف آن نمی توان دور دوم را برگزار کرد. پس از انتخابات هم همچون بسیاری از ممالک دنیا، مطبوعات و احزاب و سازمانهای دانشجویی و سیاسی حق دارند که آراء به صندوق ریخته شده را کترل و نتیجه را به مردم گزارش نمایند.اگر نتیجه کار آنچنان که آقای کروبی مطرح کرد و حکایت از دخالت بیت رهبری و نیروی اسلحه در انتخابات داسته است در این حالت قرمانده کل قوا باید پاسخگو باشد. این موضوع؛ بهترین زمینه ای است که می توان رهبری را مسئول کارهایش قرار داد. همه کس می داند که مسئول اصلی وضع فعلی کشور مقام رهبری است. بنابراین هرکس که ادعای آزادی و رفاه برای مردم دارد در یک جا باید جلوی او بایستد و از او توضیح بخواهد. در اتاق در بسته و دور از چشم مردم به فرض ایستادن در مقابل او( آنچنان که آقای خاتمی می گفت) دردی از ملت ایران دوا نمی کند.
سوم- آقای رفسنجانی خودش دو اتهام اصلی دارد یکی ترور و دیگری فساد مالی است. کسانی که بی دریغ از او حمایت می کنند یادشان باشد که دو ماه دیگر، اگر ایشان رئیس جمهور باشد باید پاسخ دخالت های خانواده او در مسائل مالی و پولی کشور بخصوص بخش نفت را بدهند. حداقل از همین حالا با او شرط کنند که کمیته ای مردمی از طرف مطبوعات و احزاب و سازمان های سیاسی و دانشجویی حق داشته باشد که به این دو موضوع رسیدگی کند. به خصوص دخالت در امر ترور که هنوز اکبر گنجی به دلیل افشای آن؛ د رزندان است.
چهارم- دنیا مصمم شده است که در سه مبحث به حساب رهبران فعلی ایران برسد.
دموکراسی به صورت دفاع از خواست مردم ایران برای تغییر قانون اساسی غیر دموکراتیک فعلی به یک قانون اساسی دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر.
2-حقوق بشر، صورت دفاع از تشکیل یک قوه قضائیه مستقل و پشتیبانی از خواست دولت کانادا برای محاکمه دادستان تهران که نه فقط مسئول قتل زهرا کاظمی است بلکه مسئولیت بستن بیش از یک صد روزنامه و نشریه و به زندان انداختن روزنامه نگاران و سیاستمداران را به عهده دارد و مستقیماً نیز با نظر رهبری نظام کار می کند. 3- تشکیل کمیته بین المللی تحقیق درمورد ترور همچون لبنان؛ برای رسیدگی به دخالت معدودی از سران حکومت فعلی در تروریسم که در رأس آنان آقایان خامنه ای و رفسنجانی و فلاحیان و ولایتی قرار دارند. این امر را رهبران فعلی بخوبی می دانند. به همین دلیل کوشیدند تا به زور تقلب هم که شده، رأی مردم را بالا نشان دهند. جمعیت رأی دهنده کشور را که قبلاً 48 میلیون نفر اعلام شده بود؛ 46 میلیون نفر اعلام کردند در بعضی از شهرها تعداد آراء بیشتر از کل جمعیت رأی دهنده بود تا سرانجام بتوانند بگویند 60 درصد مردم؛ یعنی اکثریت رای دادند و در نتیجه اکثریت مردم این حکومت را می خواهند و آنطور که مقام رهبری گقته بود؛ رأی مردم به منزله رأی به نظام و شخص ایشان و تمام کارهای اواست علیرغم تمام این تمهیدات در تهران و شهرهای بزرگ که امکارن تقلب کمتر است همین آمار موجود نشان می دهد که حدود 60 تا 70 درصد مردم رأی ندادند. ضمن آنکه یکی از اصول اولیه دموکراسی این است که به بهانه رأی اکثریت نمی توان حق اقلیت را پایمال کرد. آنهم حق بزرگی چون دخالت در ترور و تروریسم و خیانت به چهره پاک و انسانی و صلحدوست مردم ایران در دنیا. اکنون در معادله وحشتی که پیش روی مردم ایران قرار گرفته است یکطرف رأی دادن به کسی است که افتخارش دنباله روی بی چون و چرای از رهبری است و طرف دیگر کسی که شریک اعمال او در تمام سالیان گذشته است. و رهبری هم بارها گفته که هیچکس برای او هاشمی نمی شود و اکنون می کوشند تا رأی بالایی برای او دست و پا کنند. می خواهند رأی مردم در خدمت فرار از پاسخگویی در مقابل کمیته بین المللی تحقیق برای رسیدگی به دخالت در تروریسم استفاده کنند.
پنجم- و اما این بنده؛ چون قانون تعزیرات کشور را قانون نمیدانم ومعتقدم که حتی پیامبر خدا را هم می توان با اصول کشدار و بی معنی آن به زندان انداخت و قوه قضائیه ای را که آقای مرتضوی دادستان آن ودر کنترل مقامات امنیتی و نهایتاً شخص رهبری باشد؛ تنها کاریکاتوری از قوه قضائیه می دانم. برخلاف آقای رفسنجانی در زندان بودن اکبر گنجی و ناصر زرافشان وحسین قاضیان وزندانیان سیاسی و زندانیان عقیده ونظر در ایران را از مصادیق روشن نقض حقوق بشر و اولی ترین حقوق انسانی می دانم. آخر این هفته بار دیگر عازم اتاق جراحی هستم؛ پس از بیمارستان اگر گنجی هنوز در اعتصاب غذا بود، منهم علیرغم توصیه پزشکان در مسجد واشنگتن دست به اعتصاب غذا زده و مادامی که او در اعتصاب غذاست منهم د راعتصاب غذا خواهم بود.
و ما توفیقی الا بالله
محمد محسن سازگارا