نگارنده با عرضهی نوشتار http://news.gooya.com/president84/archives/030832.php پیش از دور اول انتخابات ریاست جمهوری، ضمن ارائهی تحلیلی از نتایج شرکت و عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و پاسخ به برخی پرسشها و نقد برخی دیدگاههای تحریم کنندگان، نوشته بود که در صورتی شرکت در انتخابات دور اول ریاست جمهوری، انتخاب بین بد (معین) و بدتر (هر یک از سایر نامزدها) و ماندن در دایره بد و بدتر است که شرکت در انتخابات، انتخاب بد و شرکت نکردن در آن، که خود نیز نوعی انتخاب است، به منزلهی انتخاب خوب باشد؛ در حالی که، در واقعیت فضای سیاسی امروز ایران، گزینهی شرکت در انتخابات و رأی به معین، تنها گزینهی مناسب و انتخاب خوب تلقی شده و گزینهی مناسب دیگری متصور نیست که آن را انتخاب خوب، و گزینهی انتخاب معین را انتخاب بد شمرد. با این حال، چنانچه بنادرست انتخاب معین را انتخاب بد فرض کنیم، شرکت نکردن در انتخابات، به انتخاب یکی از اقتدارگرایان (بدتر) در مقابل معین (بد) خواهد انجامید؛ یعنی، تحریم کنندگان انتخابات، با شرکت نکردن خود در انتخابات، خود عملاً در دایرهی بد و بدتر گرفتار آمده و به انتخاب بدتر (یکی از اقتدارگرایان)، در مقابل بد (معین) دست زده و مصلحت اقتدارگرایان حاکم بر کشورمان را رقم خواهند زد و بدین ترتیب، فضای سیاسی به نسبت نامزد انتخابی، بسته شده، اصلاح طلبان برای همیشه از دایرهی قدرت به کنار نهاده شده، پایههای رژیم تحکیم و به طور کلی عمر رژیم طولانیتر خواهد شد؛.بنابراین، شرکت گسترده در دور اول انتخابات و رأی به معین را پیشنهاد کرده بودم که هنوز بر آن باور پایبندم؛ به هر حال، با شرکت نکردن بخشی از مردم و بروز تقلبات بسیاری در انتخابات، آقایان اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد به عنوان دو گزینهی بدتر، نسبت به معین (با فرض بد بودن)، برای رقابت در دور دوم انتخاب شدند. اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد و گریه بر مرده بیفایده است و این حادثه بسیار ناگوار شاید درسی برای آینده باشد. صادقانه اعتراف می کنم که پیرو شوک وارد شده و انجام یک تحلیل عجولانه، رفسنجانی و احمدی نژاد را بترتیب گزینههای بد و بدتر و شرکت نکردن در انتخابات دور دوم، که خود نیز به نوبهی خود نوعی انتخاب است، را موجب انتخاب گزینهی بدتر (احمدی نژاد) تلقی کرده و گزینهی مناسب را نه شرکت نکردن در انتخابات، بلکه شرکت در آن و رأی به رفسنجانی تشخیص دادم و تصمیم گرفتم که از وی حمایت کنم. برای امضای اطلاعیهای در حمایت از او، روی یک پایگاه اینترنتی اقدام کردم و به دلیل یک مشکل فنی غیر منطقی موفق به انجام آن نشدم و در حالی که گفته شده بود درخواست امضا در بخش پیشنهادات پذیرفته نیست، درخواست امضا را در آنجا انجام دادم که پس از گذشت چند روز، تا کنون مورد پذیرش قرار نگرفته است. در جای دیگر اقدامی در این مورد نکردم. مقداری بررسی بیشتر روی دو نامزد و نتایج انتخاب هر یک و گزینهی شرکت نکردن در انتخابات، موجب تجدید نظر در تصمیمم شد و اینک بسیار خوشحالم که نام نگارنده در هیچ جا به عنوان حامی یکی از دو نامزد دور دوم انتخابات ثبت نشده است. دستاوردهای بررسی نگارنده، به طور کوتاه به شرح زیر از نظر خوانندگان می گذرد.
١- هاشمی رفسنجانی، به عنوان اسماً مرد دوم و رسماً مرد اول رژیم، با دخالتهای مستقیم و یا غیرمستقیم، و سکوت در عین برخورداری از قدرت کافی برای جلوگیری از وقوع بسیاری از ناهنجاریها، آیینهی تمامقد نشاندهندهی عملکرد رژیم از قبیل فساد اداری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، استبداد، خفقان، زندان، شکنجه، اعدامهای فردی، قتلهای زنجیرهای و قتل عام سیاسی تابستان ١٣٦٧ در طول ١٩ سال پیش از دوم خرداد ١٣٧٦ و با شدت کمتر در مدت ٨ سال پس از آن تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است. بازگشت هاشمی رفسنجانی به جایگاه ریاست جمهوری، ادامهی همان روند پیش از دوم خرداد ١٣٧٦، البته احتمالاً با انجام کمی اصلاحات و شدت کمتر به لحاظ آگاهی بیشتر مردم نسبت به آن زمان، را به دنبال خواهد داشت و وی چون گذشته، همواره با دو پهلو گوییهای خود، واقعیتها را کتمان و یا ناهنجاریها را عوامفریبانه توجیه و یا فرافکنی کرده و چهرهی رژیم را موجه جلوه خواهد داد. پاسخهای وی به دانشجویان در دانشگاه تهران و برنامهی تلویزیونی وی پس از دور اول انتخابات نشان داد که او هنوز بر همان سبک و سیاق است.
٢- احمدی نژاد با برنامههای ارائه شدهاش، صرفنظر از شعارهای مبارزه با فقر، فساد و تبعیض، که با وجود فساد گسترده در میان مسؤولین و مدیران دستگاههای رژیم، بویژه نهادهای انتصابی و غیر دولتی، و بودن سرنخهای قدرت در دست دیگران، تحقق آنها عملاً ناممکن است، از بعد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، آیینهی تمامقد نشاندهندهی آرمانهای رژیم است و با انتخاب وی روند گذشته با شدت کمی بیشتر از حالت ریاست جمهوری رفسنجانی و البته با عریانی بیشتر و همراه با تأیید دولت ادامه خواهد یافت که همین پذیرش مسؤلیت از سوی دولت، مقبولیت رژیم را در نظر مردم قدری دچار مشکل خواهد کرد؛
٣- با توجه به دو بند ١ و ٢، از دیدگاه نگارنده، انتخاب هر یک از دو نامزد در دور دوم، نسبت به انتخاب دیگری، تفاوتی عمده در تحقق حقوق ملی ایجاد نخواهد کرد؛ از این رو، انتخاب بین رفسنجانی و احمدی نژاد، نه انتخاب بین بد و بدتر، بلکه انتخاب میان دو بدتر است؛
٤- درست یا نادرست، مردم ایران بر این باورند که احمدی نژاد نامزد رهبر است؛ بنابراین، شرکت در انتخابات و رأی به رفسنجانی، رأی "نه" به رهبراست؛
٥- از آنجا که رفسنجانی کارنامهی عمل ٢٦ سالهی رژیم ولایت فقیه جمهوری اسلامی و ولایت ١٦ سالهی رهبر است، انتخاب احمدی نژاد رأی "نه" به رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن، که با داشتن تمام اختیارات در این مدت طولانی نتوانسته است کشور را بدرستی اداره کند، خواهد بود و از دید یک فرد معتقد به نظام جمهوری اسلامی، چون ولی امر مسلمین کنونی با ولایت مطلقهی دراز مدت خویش نتوانسته اند آرمانهای نظام را تحقق بخشند، لازم است رهبری مسلمین به فردی شایسته سپرده شود؛
٦- احمدی نژاد با طرح شعارهایی توانسته است بسیاری از هواداران رژیم و همچنین تا حدی ناراضیان رژیم بدون داشتن آرمانهای سیاسی، که خواهان برچیده شدن مسالمتآمیز فقر، فساد و تبعیض هستند، را جذب کرده است و از سوی دیگر، بسیاری از آزادیخواهان داخل کشور، از ترس انتخاب احمدی نژاد، با وجود داشتن انتقادهای سخت به رفسنجانی و حتی ضربه دیدن از ناحیهی وی، پشت سر او صف کشیدهاند؛ بنابراین، سرنوشت انتخابات دور دوم، پیشاپیش قایل پیش بینی نیست؛ از سوی دیگر، شرکت نکردن در انتخابات، منجر به انتخاب یکی از دو نامزد، به عنوان دو گزینهی بدتر با تییجهی تقزیباً مشابه، خواهد شد؛ از این رو، به باور نگارنده نه تنها هیچگونه زیانی بر گزینهی شرکت نکردن در انتخابات در مقایسه با گزینهی شرکت در آن مترتب نیست، شرکت نکردن در دور دوم انتخابات، رأی "نه" از سوی مردم به رژیم جمهوری اسلامی را بیشتر نشان داده و مناسبترین گزینهی امروز است.
اول تیر ١٣٨٤