نزديك به يك هفته از انتخابات نمايشي حكومت اسلامي مي گذرد و يك روز بيشتر به دور دوم اين بازي نمانده است. بر كسي پوشيده نيست كه ميزان تقلب در اين انتخابات از دوره هاي پيش بالاتر بوده است، چرا كه هر چه بر تعداد حقيقي كساني كه از ادامه ي شركت در بازيهاي طراحي شده در بارگاه خلفاي عباسي ، امتناع مي ورزند ، افزوده مي شود ، ضرورت ساختن و پرداختن آراء مصنوعي براي حكومت، حياتي تر مي شود. چرا؟ چون حكومت ديني ، همچون كليه ي حكومتهاي فاشيستي ، اعتبار خود را از پايگاه وسيع توده اي بر مي گيرد و آنجا كه توده از بي شكلي همگون بدر مي آيد و گرايشهاي خارج از حاكميت قوي مي شود، حكومت ايدئولوژيك احساس خطر مي كند و با ايجاد فضاهاي مصنوعي ، تقلب و تزوير تلاش مي كند تا واقعيات را وارونه جلوه دهد و اين توهم را بيافريند كه همچنان از حمايت “توده ها“ برخوردار است. اين توهم آفريني از يكسو رو به داخل دارد تا خيل عظيم مخالفين را دچار ترديد كند و به موافقين اطمينان دهد كه منافع آنها همچنان تامين خواهد شد. از سوي ديگر نظر به جامعه ي جهاني دارد تا گمان رود كه ايرانيان در اكثريت قاطع خود همچنان به نظام وفادارند و سياستهاي خانمان برانداز آن را در سطح داخلي و بين المللي تاييد مي كنند.
با وجود تقلبات گسترده كه ابعاد آن بر ما پوشيده است و پوشيده خواهد ماند ، و طبق آماري كه حكومت اعلام كرده است ، از 48 ميليون واجد شرايط شركت در انتخابات ، 28 ميليون نفر در انتخابات شركت كرده اند. آنچه هم حكومت و هم موافقين شركت در انتخابات بدان اشاره نكرده اند، اين نكته ي بسيار مهم است كه حتي بر اساس همين آمار آميخته به تقلبات گسترده، 20 ميليون نفر در انتخابات حكومتي شركت نكرده اند . مي توان حدس زد كه ميزان تقلبات، حد اقل چيزي در حدود همين 8 ميليون راي باشد كه از تحريم كنندگان دزديده شده و به حساب شركت كنندگان ريخته شده است.
در كمال تاسف در روزهاي اخير شاهد بوده ايم كه سياست بازاني كه طرفدار شركت در انتخابات و راي دادن به معين بوده اند ، براي كوبيدن كساني كه سياست تحريم را در پيش گرفتند ، با اتكا به همين آراء تقلبي ، نتيجه گرفتند كه تحريم شكست خورده است. بعبارت ديگر آنها با اتكاء به آماري كه خود مي دانند دروغين است، يعني با تكيه بر دروغ، اصرار بر اثبات موضع خود دارند .
آقاي خاتمي بعنوان رئيس قوه مجريه، وزارت كشور و اصلاح طلبان هوادار آقاي معين ، بار ديگر و براي چندمين بار با سكوت خود در برابر اين تقلبات ، عملا صحت نتايج انتخابات را تاييد كردند و بار ديگر نشان دادند كه حفظ و تداوم نظام برايشان از نان شب واجب تر است. آقاي معين كه با قبول حكم حكومتي ، بفاصله ي تنها چند روز ، بر ادعاي پيشين خود مبني بر عدم پذيرش احكام حكومتي در صورت “انتخاب“ شدن، مهر بطلان زد، توانست نزديك به 5 ميليون تن از ناراضيان را كه البته همچنان حكومت را قابل اصلاح مي دانند، به پاي صندوقهاي راي ببرد. در حاليكه در صورت عدم پذيرش حكم حكومتي و عدم شركت معين در يك بازي كه از آغاز بازنده بودنش در آن روشن بود، و در صورت پيوستن اين پنج ميليون به صفوف تحريم كنندگان كل معادله حتي با وجود تقلب به نفع نيروهاي تحول خواه تغيير مي كرد.
بيست ميليون نفري (كه در واقع تعداشان بسيار بيش از اين است) ، با عدم شركت خود در انتخابات سه پيام به سه سو فرستادند.
اول بسوي سران حكومت، ولي فقيه ، شوراي نگهبان و كليه ي نهادهاي انتصابي: ما راي به حذف شما مي دهيم ، چرا كه ايران را اشغال كرده ايد و جان و مال و شرافت انساني ايرانيان را بزور تصاحب كرده ايد. شما از كوچكترين اعتباري در نزد ما برخوردار نيستيد . همانگونه كه تعداد ما رو به فزوني دارد، قدرت شما رو به كاهش است . پس تا دير نشده قدرت را به صاحبان اصلي آن يعني ملت ايران باز پس دهيد و به حوزه هاي علميه بازگرديد .
دوم بسوي قدرتهاي جهاني: دست از معامله و مسامحه با حكومتي كه اعتباري در نزد ملت ايران ندارد، برداريد.
سوم بسوي معين و معينيان و معين بازان با اين محتوا: حرفها و شعارهايي كه از خود ما دزديديد، از جبهه فراگير دمكراسي خواهي (كه اول بار و بطور همزمان از سوي دفتر تحكيم وحدت در ايران و بخشهايي از اپوزيسيون در خارج از ايران مطرح شد و در تداوم به طرح رفراندوم قانون اساسي رسيد) ، هنگاميكه با دستكاري، از سوي شما مطرح مي شود، از مضمون تهي ، بي معنا و پوچ مي شود. كدام جبهه دمكراسي و حقوق بشر مي تواند در سايه ي التزام به يك قانون اساسي غير دمكراتيك و ناقض حقوق بشر شكل بگيرد. جبهه ي “دمكراسي خواهي“ كه شرط شركت در آن التزام به چنين قانون اساسي و ساختار غير دمكراتيكي باشد، يعني جبهه ي حذف دمكراسي خواهان واقعي ، يعني جبهه ي تقويت حكومت ديني ، يعني جبهه ي حذف خواست جدايي دين از دولت و حكومت كه بدون آن رسيدن به دمكراسي امري است ناممكن و بهمين دليل شعار شما در بهترين حالت يك دروغ زيباست و نشان از همان تزوير رايج در مناسبات مسموم فعلي دارد. پس ما به جبهه ي دروغين و مجازي شما مي گوييم “ نه“ !
در همين راستا اين پيام همچنين رو به سوي هواداران “ديكتاتور مصلح“ تحت عنوان سكولارهاي اصلاح طلب داشت: از سالهاي 57 تا 60 كه تحت عنوان “ضد امپرياليست“ بودن حكومت واپسگراي ديني ، به تقويت حاكميت تام گرا و فاشيستي ديني پرداختيد ، تا امروز كه تحت عنوان “جمهوريخواهي“ و “دمكراسي خواهي“ به تقويت بخشهاي “مترقي“ حاكميت مي پردازيد، و از مشي اصلاح طلبي ، تنها سكوت در برابر جنايات حكومت ديني و توجيه استبداد و ارائه ي مقايسه ها و تفسيرهايي كه تنها در مورد ساختارهاي سياسي دمكراتيك صدق مي كند، را آموخته ايد، شما نيز حكومت ديني را در فريب مرم ياري كرده ايد. پراگماتيسمي كه بدون پشتوانه ي قوي و باور عميق به دمكراسي خواهي دنبال شود، بجاي تقويت دمكراسي خواهي ، در جهت عكس آن بكار گرفته مي شود و بجاي تقويت جنبش سكولار و سازماندهي نيروي سوم ، در جهت تقويت جناحهاي حكومتي كه همچنان در بند اسلام ايدئولوژيك هستند، بكار گرفته مي شود و در نهايت به سرنوشتي مي انجامد كه شما بدان دچار شده ايد. دنباله روي از جناحهايي كه بنام اصلاح طلبي ، سدي در برابر شكل گيري نيروي دمكراسي خواه مستقل از حكومت شده اند و از حضور جدي يك نيروي قوي و سكولار سخت در هراسند. فاجعه اما آنجاست كه شما در بند اين پراگماتيسم كور ، اخلاق سياسي را به نازل ترين سطح ممكن سقوط دالده ايد . ما به بي اخلاقي سياسي شما مي گوييم “نه“ و در بازي “انتخاب“ ميان “بد“ و بدتر“ شركت نمي كنيم.
فردا قرار است در يك بازي جديد، عاليجناب سرخپوش ،آمر قتلهاي زنجيره اي ، باني ترور دگرانديشان در خارج از مرزها ، رئيس بزرگترين مافياي اقتصادي در حكومت ديني تحت عنوان “ حافظ دمكراسي“ در حاليكه از بالاترين قدرت تصميم گيري در شوراي تشخيص مصلحت نظام و نهادهاي انتصابي برخوردار است، با آراء ميليوني ، مقام انتصابي را با مقام “انتخابي“ پيوند بزند. رقيب او ، احمدي نژاد كه مهره اي بسا كوچكتر از اوست و دست پرورده ي عاليجناب، آمده است تا “بدتر“ را نمايندگي كند.
جبهه ي اصلي همانا جبهه ي امتناع است كه ديگر به سادگي در دام نمي افتد و مشاركت در مناسبات حكومت مافيا و واپسگرايي را به هر بهانه اي كه باشد، بر نمي تابد، چرا كه از حكومت ديني و همه ي بازهاي آن گذر كرده است و نگاه بسوي آينده دارد. جنبش دمكراسي خواهي ايران ريشه در اين جبهه دارد. در اين جبهه ، حقوق بشر و دفاع از حرمت انسان ، فراتر از شركت در اين بي حرمتي هاست كه به شعور انسان ايراني شده و مي شود.
23 ژوئن 2005-06-23
www.nbeyzaie.com
[email protected]