یکی از پیام های این انتخابات سیلی بر چهره روشنفکران و احزاب سیاسی بود. تمام نتیجه این انتخابات یک فریاد و ناراحت شدید مردم از روشنفکران و فعالان سیاسی کشور است. هنوز طبقه سیاسی و متفکر ما در خواب غفلت هستند و درک نمی کند مردم چه می گویند. نمی خواهم بگویم که آنها فقط در فکر شخصیت و درآمد و پست های حکومتی هستند و بودند ولی آیا در این بین متوجه شدند چه بلایی بر سر مردم آوردند؟
هیچ گونه اتحاد نداشتند و برای آقای کروبی حداقل حمایت را نشان ندادند و نقش مردم را درک نکردند. هنوز در فکر هستند نباید بحرانی ایجاد کرد و باید جلوی دانشجویان و مردم را گرفت تا صدایی بلند نشود. این تفکر و حرکت گروه اصلاحات به شدتی درد آور است که مردم ایران حاضر بودند حکومت یکدست بشود و این بی حالی و سازش روشنفکران را نبینند. کدام یک از فعلان سیاسی و احزاب توانستند یک رهبر مشترک انتخاب کنند؟ هیچ یک. این بازی که معین نشد پس رفسنجانی که تا دیروز بد بود، امروز نان ما است و خوب است بزرگترین اشتباه بودو در میان بازی نباید خط را برای پست حکومتی عوض کرد. مردم احساس کردند بازی قرار گرفته اند و شاید حق داشته باشند و اصلاحات با مردم بازی کرد.
مشخص بود اگر میان رفسنجانی که سران اصلاحات خود او را خراب کردند و احمدی نژاد باید یکی را انتخاب کنند احمدی نژاد برنده این بازی قرار می گرفت. ولی مشکل با این گروه اصلاحات این است که خود باور به اسلام حاکم دارند و مخالفت با اسلام حاکم را ضد دین تصور می کنند. من شخصا از یک استاد دانشگاه اصلاح طلب شنیدم که می گفت دخترم محافظه کار است و نمی دانم چرا من کافر شدم! البته کافر نیست و نماز و عبادتش همیشه سروقت است ولی خود نیز باور داشت مخالف جمهوری اسلامی یعنی کفر!
مردم از روشنفکران خسته شده اند و اکثرا با هم یا دوست هستند یا همسنگر و یا فامیل! همه افرادی که در حکومت هستند با هم از راهی فامیل هستند و یا در 10 یا 15 سال اخیر فامیل شدند، از اقای خاتمی گرفته تا رفسنجانی ببینید حتی فرزندانشان با چه افرادی زناشویی کرده اند. یک فرماندار سپاه نیست که در گروه قدرت فامیل نباشد.
مردم از غذاب و سازش اصلاحات آنقدر خسته شدند که حتی دیدن و خواندن نوشتار اصلاح طلب ها خسته کننده است. در دنیایی دیگری زندگی می کنند. با حکومت کاسه لیسی می کنند و هر وقت حکومت به آنها چیزی ندهد و یا کمتر بدهد شروع می کنند گریه کردند و افشا کردن! فقط دنبال منافع شخصی خود هستند و بیشتر از همه ذوب ولایت و نظام جمهوری اسلامی هستند.
شاید روزی فردی برسد که نه از گروه مخالف و نه از گروه موافق باشد و فامیل و دوست اقایان هم نباشد و بتواند با قرائت دینی جدید و قرائت جمهوریت چهره کثیف نظام را نشان بدهد و ایستادگی کامل از خود نشان بدهد. کسی باشد که فقط با سخنان شفاف جلو بیاید و روح مبارزه داشته باشد. اگر ایت الله خمینی بر شاه پیروز شد چون روحیه سازش نداشتند و گفت (( شاه باید برود)). کدام اصلاح طلب بجز آقای اکبر گنجی گفت ((خامنه ای باید برود))؟ تا هنگامی که جمهوری اسلامی را نان خود می دانند و قرائت حاکم را تنها قرائت دین می دانند و با اجبار و زورگویی حاکم موافق هستند، مردم را سر کار نگذارند.
امروز عوام و مردم فریاد گنجی می زنند ولی روشنفکران جامعه و فعالان سیاسی هیچ گونه اتحادی برای رهبر قرار دادن گنجی نشان نمی دهند. امروز فرصتی است که برای ازادی گنجی ایران را به آتش بکشند و همگی مردم را برای قیام آماده سازند که آقای اکبر گنجی آزاد بشود. خدا نکند محتاج روشنفکران و فعالان سیاسی جامعه امروز ایران باشیم که حرکت یک کوه آسان تر است از حرکت حضرات اصلاح طلب. بقول دکتر معین که گفتند ما بهترین محافظه کاران و اصولگرایان هستیم.
من نمی خواهم فحش به اصلاحات بدهم زیرا با انتخابات نهم مردم به خاتمی و خط اصلاحات بزرگترین فحش را دادند و آنها هنوز در خواب هستند.
به امید روزی که روشنفکران و فعلان سیاسی عوام نباشند.