در تحليل هر دو مرحله انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري به يك نكته مي رسيم و آن
عدم تاثير گفتار روشنفكران و فرهيختگان جامعه بر مردم است. در اين راستا دو فرض پيش روست يك اينكه مردم به نخبگان بي اعتماد شده اندو به همين جهت سخنان آنان را نا ديده مي گيرند و بر خلاف خواست آنان اقدام مي كنند.و دوم اينكه پيام نخبگان به گوش مردم نمي رسد و نخبگان تنها در تريبون كاذبي كه براي خود ساخته اند تنها صداي يكديگر را مي شنوند و اين اصوات ره به داخل مردم نمي برد. به گمان من فرض دوم محتمل تر است چرا كه جامعه ما نوعا جامعه اي نخبه گراست و پيشينه ملت ايران نشان مي دهد آنگاه كه سخن نخبگان به گوششان مي رسد با آن همراه مي شوند و نمونه آن انتخابات اولين دورشوراي شهر و هفتمين دوره مجلس است كه در زمان آزاي مطبوعات به وقوع پيوست.
با نگاهي به انتخابات نهم مي بينيم نخبگان هيچ تريبوني براي رساندن پيام خويش به مردم ندارند بجز اينترنت كه آنهم با فيلتر قطع شده است در واقع اقتدارگرايان بعد از شكست در مقابل مردم خيلي زود به اين نتيجه رسيدند كه بايد ارتباط نخبگان را با مردم قطع كنند و اين كار را با يك برنامه ريزي دقيق انجام داده اند.
متاسفانه اصلاح طلبان بدون توجه به اين واقعيت بدون ترميم اين نقطه ضعف وارد بازيي شدند كه جز شكست حاصلش نبود
از اين به بعد هم اپوزيسيون قبل از هر چيزي بايد تريبوني براي خود پيدا كنند تا با آن بتوانند مردم را با خود همراه كنند. چرا كه هيچ اتفاقي در جامعه نخواهد افتاد مگربا حضور مردم.