نه اعتراض کرد و نه حتى يک جمله بودار به زبان آورد. در آستانه يک افتخار بزرگ رضا عنايتى هم آسمان رؤياهايش آفتابى بود. حرفهاى رضا ديروز يک مشت اميدوارى را تحويل ما داد!
- تيمملى در آستانه بازى با بحرين چقدر آماده است؟
* خيلي. ما اين چند روز مدام تمرين کرديم.
- فکر مىکنى بازى راحتى باشد؟
* اصلاً. اتفاقاً بازى خيلى سختى است. آنها هيچ چيز براى از دست دادن ندارند و اتفاقاً...
- و اتفاقاً چي؟
* اين بهترين فرصت براى ماست که به آنها ضربه بزنيم. بايد جورى آنها را ببريم که تا منامه اشکهايشان قطع نشود. بالاخره دنيا، دنياى حساب و کتاب است.
- معلوم نيست که رضا عنايتى بازى مىکند يا نه؟
* نه، دفعه قبل هم به شما گفتم يک دقيقه هم براى آتشبازى من کافى است.
- از جشن بعد از بازى حرف نزديم!
* خب من هم همراه بچهها دور افتخار مىزنم. اگر فشفشه هم باشد فشفشه بازى مىکنم.