چهار سال قبل روز 29 مهر سال هشتاد همان روزى که کاروان فوتبال ايران در منامه رؤياهايش را به رنگ جامجهانى سرزمينهاى خاور دور مىديد، تيتر زديم ايران امشب تا صبح نمىخوابد اما متأسفانه در آن يکشنبه سياه ابدى سه بر يک به تيم فوتبال بحرين باختيم و همه با هم شام سياه را به صبح پيوند داديم. چشمانمان بسته بود اما دلمان آنقدر خسته که خواب به چشممان نمىآمد. آرزوهايمان سياه شده بود. پلاکاردهاى شادى را از سروروى شهر باز کرديم و وقتى الياف تازه پارچهها را پاره مىکرديم بغض مىکرديم و اشک مىريختيم، مگر باور مىکرديم که روزى دوباره فرصت صعود به جامجهانى را در بازى مقابل بحرين به دست آوريم؟
گذشت و بعد از اين همه سال دوباره روبروى بحرين ايستاديم. اگر آن روز براى صعود به قله افتخار نياز به يک برد داشتيم امروز در تهران فقط يک مساوى مىخواهيم. ايران امروز با اشارهاى براى سومين بار به مسابقات جام جهانى صعود مىکند.
امروز ايران از شادي، اشک شوق سر مىدهد. بغضهاى در گلو نشسته امشب آزاد مىشوند. بياييد در اين جشن ملى با هم سهيم باشيم. همين امشب، فقط همين امشب، همبغض شادىهاى هم باشيم.
به نام ايران به نام سرزمين آريايى به نام اسطورههاى تاريخ ساز اين آب و خاک، به نام دلاور مردانى که نام سرزمين آريايى را جاويد کردند، بياييم و کنار هم به جشن و پايکوبى بنشينيم. اگر معدود کسانى از صعود ايران ،غم به دل راه دادهاند همين امشب فقط همين امشب کينه را از دل خارج کنند. امشب در اين سرزمين، کسى حق ندارد شاد نباشد. امشب حتى کسانى که منافعشان با صعود تيم ملى به جامجهانى در معرض خطر قرار گرفته حق ناراحتى ندارند. فردا، صبح صعود فوتبال ايران است. صبح سومين صعود به دروازههاى جهانى فوتبال، ما آمديم خسته اما پر نشاط خسته بازخمهايى در ساق و زانو اما پهلوان و دلير، فرداى صبح صعود روزى تازه براى فوتبال ماست. تقويم فوتبال ما فردا سومين فصل خوشبختى خود را آغاز خواهد کرد.