چهارشنبه 13 مهر 1384

دردسرهاى نرفتن به سربازى، زندى نزديك بود ديپورت شود، شرق

گروه ورزش، على خماند: از آن روزى كه معلوم شد بعضى از لژيونرها قرار است براى بازى در برابر كره جنوبى به تهران بيايند و به اردوى تيم ملى ملحق شوند، بعضى از هواداران سينه چاك تيم ملى هر طور شده مى خواستند از ساعت دقيق فرود هواپيماى بازيكنان تيم ملى مطلع شوند. به خصوص در چند روز اخير تلفن هاى دخترها و پسرهاى جوانى كه دوست دارند ستاره هايشان را از همان هنگام ورود احساساتى كنند شديداً بالا گرفته بود. ديشب يكى از بازيكنان محبوب تيم ملى به قصد پيوستن به تيم ملى به تهران قدم گذاشت. فريدون زندى كه يكى از پرطرفدارترين بازيكنان تيم ملى محسوب مى شود اين بار تنها به تهران سفر كرده بود اما هرگز تصور نمى كرد كه چه ماجرايى در فرودگاه در انتظار او است.
پرواز شماره ۷۲۶ ايران اير قرار بود ساعت ۲۲ مسافرانش را پياده كند اما مثل بسيارى از پروازهاى خارجى تاخير يك ساعت و نيمه مسافران را كلافه كرد. چيزى به نيمه شب نمانده بود كه مسافران فرانكفورت به ورودى فرودگاه مهرآباد و محل كنترل پاسپورت ها رسيدند. در بين مسافران اما فريدون زندى با چهره اى متفاوت ايستاده بود. فرى با چشمان پف كرده كه نشان مى داد تمام سفر را در خواب سپرى كرده طورى كلاهش را پايين كشيده بود كه چهره اش تقريباً ديده نمى شد. در بين مسافران فرانكفورت هم كسى نبود كه او را با اين قيافه بشناسد. مثل هميشه شيك پوش و مرتب بود تى شرت كلاهدار خاكسترى، شلوار قهوه اى و كفش آديداس به او مى آمد. پيش از آنكه مسافران فرانكفورت پاسپورت ها را تحويل دهند، مسافران پرواز توكيو اين مرحله را پشت سر گذاشته بودند و تعداد زيادى از استقبال كنندگان كه براى ديدن فرزندانشان پس از چند سال به مهرآباد آمده بودند نيز فضا را براى يك نمايش رمانتيك و احساسى آماده كرده بود. جناب سروان دگمه باز شدن در را فشار داد و فريدون پاسپورتش را تحويل داد. جناب سروان نگاهى به عكس پاسپورت كرد و با صورت صاحبش آن را مطابقت داد. اما يك مشكل كوچك وجود داشت.
•ديپورت
فريدون بيشتر از ديگران كنار باجه ثبت مهر ورودى منتظر شد چند لحظه بعد جناب سرهنگ از پشت باجه آمد و گفت: «شما بايد با من بياييد.» و فريدون كه حالا فارسى را بهتر از قبل مى فهمد و حرف مى زند دلش فرو ريخت. جناب سرهنگ نگاهى به لباس او كرد و فريدون گفت: «آلمان هوا سرد است.» چند لحظه بعد او روى يك صندلى نشست تا وضعيتش روشن شود. روى پاسپورت تاريخ تولدش اين طور قيد شده بود:
«۲۶/۴/۱۹۷۹» اما مشكل فريدون اينجا بود كه هنوز به سربازى نرفته.
جناب سرهنگ فريدون را شناخت و به همين خاطر رفتارش را باز هم ملايم تر كرد. «شما مشكل سربازى دارى. طبق قانون فقط سالى دوبار مى توانى به ايران بيايى.» فريدون سعى مى كرد با لهجه فارسى توضيح بيشترى بدهد. فريدون حتى چندبار با آلمان تماس گرفت و به آنها موضوع را خبر داد. رفته رفته چند نفر از علاقه مندانش دور او جمع شدند و او را راضى كردند كه از تماس با آلمان انصراف بدهد و خانواده اش را نگران نكند.
فريدون با جمع شدن اين گروه دلگرمى بيشترى پيدا كرد و از آنها پرسيد: «فارسى حرف زدنم خوب شده يا نه؟» و همه سرشان را به نشانه تائيد تكان دادند.
يكى پرسيد در اين مدت در آلمان چه كردى و فرى گفت: «يه ذره خوابيديم، يه ذره خورديم و يه ذره هم فوتبال بازى كرديم.» و همه به اين جواب خنديدند.
ايرانى هاى مقيم ژاپن هم سريعاً خودشان را به او رساندند. يكى از آنها پرسيد: «در بازى ژاپن منتظرت بوديم چرا نيامدى؟». فريدون به زانويش اشاره كرد و گفت: «پام آسيب ديده بود. درد مى كرد.»
گروهى از فرصت استفاده كردند و با او عكس گرفتند و در اين فاصله جناب سرهنگ مدام با اين طرف و آن طرف تماس مى گرفت تا شايد كار فريدون را درست كند. او چندبارى به فريدون و طرفدارانش نگاه كرد و يكبار گفت: «بايد هر چه زودتر مسئله خدمت سربازى ات را حل كنى.» يكى گفت: «اگر برى سفارت ايران مى تونى خدمت ات رو بخرى. زياد خرج نداره چيزى حدود ۵ ميليون تومان.» پاسپورت ايرانى فريدون هنوز در دست جناب سرهنگ بود اما چند دقيقه بعد آن را پس داد. سرهنگ گفت: «فقط ۴ روز مى تونى اينجا بمونى، بعد بايد برگردى.» معلوم بود كه جناب سرهنگ سختش بود كه اين جمله را بگويد اما بالاخره قانون بايد اجرا مى شد. بيشتر از يك ساعت از زمان ورود گذشته بود ولى هنوز فريدون در سالن ترانزيت فرودگاه مهرآباد منتظر بود تا كارش راه بيفتد. او مجبور بود يك فرم ۴ صفحه اى را هم پر كند و البته اين كار بدون كمك هموطنان ميسر نمى شد. فريدون فرم را پر كرد و پاسپورت را تحويل گرفت. جالب بود كه هيچ كدام از اعضاى فدراسيون هم در فرودگاه نبودند. تنها كسى كه يكدفعه ظاهر شد صادق درودگر بود كه او هم به خاطر يكى از نزديكانش به فرودگاه آمده بود.
جناب سرهنگ موقع تحويل پاسپورت گفت: «طبق قانون مى توانستيم ديپورتت كنيم، اما به خاطر تيم ملى يك فرصت ديگر به تو مى دهيم. ولى هر طور شده مسئله خدمت سربازى ات را حل كن.» فريدون ديگر خيالش راحت بود كه مى تواند به تمرين تيم ملى برسد.
پدرش هم از آلمان تماس گرفت و با شنيدن اين موضوع دلگرم شد. زندى قبل از آنكه فرودگاه را به قصد هتل آزادى ترك كند به تور خبرنگار شرق افتاد و گفت وگويى كوتاه برقرار شد. يك ربع بعد بستگان زندى او را ديدند كه هنوز كلاه را از سرش برنداشته بود.
•••
• فريدون چرا پروازتان تاخير داشت؟
نمى دانم، من به موقع در فرودگاه فرانكفورت حضور داشتم اما پرواز تاخير داشت و مجبور شدم مدت زيادى در فرودگاه بمانم.
•پرواز چطور بود؟
در طول پرواز خواب بودم و استراحت خوبى كردم اما احساس مى كنم كه كمى خسته هستم.
•بعد از بازى با بحرين كه تيم ملى به جام جهانى رفت ديگر به تهران نيامدى، در اين مدت اتفاقات زيادى رخ داد؟
بله، من به آلمان برگشتم و خيلى زود مصدوم شدم به همين دليل شش هفته دور از تمرين بودم. شرايط بسيار سخت بود. مربى جديد به تيم كايزرسلاترن آمده بود و همه مى خواستند خودشان را به هنكه نشان دهند. اما من به دليل مصدوميت اين فرصت را از دست دادم.
•ولى تو شماره ۱۰ FCK هستى و وضعيت ات كاملاً مشخص است.
بله، اما بازيكن بايد خودش را به مربى جديد نشان دهد تا مربى از شرايط بازيكن باخبر شود.
•چرا كايزرسلاترن خوب نتيجه نمى گيرد؟
نمى دانم. تيم ما خيلى خوب بازى مى كند اما نمى توانيم نتيجه بگيريم اين مسئله براى كل باشگاه سئوال شده است. در بازى با شالكه اصلاً مستحق باخت نبوديم و در بازى هاى ديگر نيز بهتر از حريفان بوديم.
•و فكر نمى كنيد وضعيت اگر به همين منوال پيش رود FCK به اوبرليگا برود؟
نه، چنين اتفاقى نمى افتد زيرا تيم ما دچار بدشانسى شده است.
•چرا بازى نمى كنى؟
نمى دانم، در تمرينات هنكه مى گويد تو بهترين بازيكن من هستى اما در هنگام بازى...
•اگر اين روند ادامه پيدا كند امكان دارد از كايزرسلاترن بروى؟
نمى دانم... نمى دانم، هيچ چيز معلوم نيست. هر اتفاقى احتمال دارد بيفتد.
•چه تيمى را قهرمان بوندس ليگا مى دانى؟
بايرن مونيخ ليگ را خوب شروع كرده است اما هنوز براى انتخاب قهرمان بوندس ليگا زود است.
•نظرت درباره بازى كريمى در بايرن چيست؟
همان طورى كار كرد كه تصورش را مى كردم. او كاملاً در آلمان شناخته شده و طرفداران زيادى پيدا كرده است. على در اين مدت در بايرن جا افتاده و بايد همين روند را ادامه دهد. آلمانى ها مى گويند ديدن بازى كريمى لذت بخش است.
•آيا كايزرسلاترن خواهان جذب كاظميان بود؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

بله، حتى از من هم سئوال كردند كه كاظميان چطور بازيكنى است كه من هم گفتم او به درد تيم ما مى خورد. اما نمى دانم چه اتفاقى رخ داد كه جواد به FCK نيامد.
•تو با كاظميان صحبت كردى؟
نه، من هيچ تماسى با جواد نداشتم.
•چرا؟
چون تلفن همراهم را دزديده بودند و تلفنى نداشتم.
•نظر مديران كايزرسلاترن براى خريد نكونام چيست؟
آنها خيلى مصر هستند تا جواد به كايزرسلاترن بيايد و حتى بار ها درباره او مذاكره كرده اند. او به درد تيم ما مى خورد چون بازيكن بسيار خوبى است. اما تا به حال آنها نتوانسته اند جواد را به كايزرسلاترن بياورند.
•هنوز هم او را مى خواهند؟
صددرصد. فكر كنم جواد خيلى زود به كايزرسلاترن مى آيد.
•چرا براى بازى با ژاپن نيامدى؟
مصدوم بودم و تازه داشتم بدنسازى را انجام مى دادم. مى خواستم بيايم اما امكانش به وجود نيامد.
•الان آماده هستى؟
بله، خيلى آماده هستم و مى خواهم جلوى كره بازى كنم.
•با برانكو صحبت كردى؟
بله با او صحبت كردم و من بازيكن خوبى هستم و بايد به طور ثابت بازى كنم.
•نظرت در مورد بازى با برزيل چيست؟
برزيل ...WOW... بازى خيلى خوبى مى شود، مشتاقانه در انتظار اين بازى هستم حالا اين بازى كى هست؟
•هنوز قطعى نشده است.
اما بازى بى نظيرى مى شود.
•فكر مى كنى بتوانيم كره را ببريم؟
بله مى بريم، چون ما خوب هستيم.
•فريدون فارسى ات هم خوب شده است؟
در آلمان خيلى تمرين كردم.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/26520

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'دردسرهاى نرفتن به سربازى، زندى نزديك بود ديپورت شود، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016