محروميت منشأ آسيب هاى اجتماعى است. در فوتبال هم وقتى تماشاگران تيمى از پيروزى محروم مى شوند دست به كارهاى تخريبى مى زنند. اين بزرگترين مشكلى است كه بر سر راه دربى شهر تهران وجود دارد. پيروزى يك تيم و كارهاى مخرب تماشاگران تيم بازنده!
اولين ايده براى حل اين معضل تساوى دو تيم در مسابقه است. اين اولين جرقه براى دورى از آسيب هاى اين مسابقه به حساب مى آيد. اما در اين چند سال تجربه ثابت شده حتى توقف دو تيم هم نمى تواند مانع از حركات تخريبى تماشاگران شود. در ايران به خاطر اينكه جمعيت كشور جوان است و تمام جوانان آمادگى تخليه انرژى را دارند و حتى از آن هم لذت مى برند تساوى راه جالبى نيست. در تمام مسابقاتى كه بازى به تساوى بدون گل رسيده، تماشاگران دو تيم بيشتر در كارهاى تخريبى شركت كرده اند ولى در روزهايى كه دربى برنده دارد تنها تماشاگران تيم بازنده روحيه تهاجمى و تخريبى دارند. با اين حساب براى فرار از اتفاقات نه چندان جالبى كه پس از مسابقه مى افتد بايد دنبال راه ديگرى بود. شايد «گل» بتواند اين مشكل را حل كند. در آخرين مسابقه دو تيم كه استقلال در ثانيه هاى پايانى ۳-۲ به پيروزى رسيد آسيب كمى به امكانات شهرى تهران رسيد. حتى كمتر از روزى كه بازى با تساوى بدون گل به پايان مى رسيد. توجيه قضيه شايد اين باشد كه تماشاگران در آن مسابقه ۵ مرتبه براى تخليه انرژى بهانه داشتند. در پايان آن بازى تماشاگران ديگر براى تخريب، انرژى نداشتند يا اگر داشتند ديگر انگيزه اى نبود.
با وجود اين نمى توان هميشه انتظار داشت كه مسابقه پر گل تمام شود. پس اين راه جالبى نيست. برگزارى مسابقه در شهرى غير از تهران هم يك فرمول براى كاهش التهاب اين بازى است كه چندان عملى نيست. انجام بازى در روزهاى غير تعطيل هم يك ايده ديگر براى كم كردن التهاب تماشاگران است. براى اين مسابقه مى بينيم كه بازى از روز جمعه به شنبه موكول مى شود. هرچند شايد دليل اين كار، مشكلات ديگرى باشد اما با اين ايده، ناخودآگاه از حساسيت هاى بازى كم مى شود. مسابقه شنبه ساعت ۳ بعدازظهر در حالى كه تمام مردم تهران درگير مسائل روزانه هستند انجام مى شود و اين مى تواند از هيجان كاذب بازى كم كند.
اگر مسابقه جمعه انجام مى شد، به خاطر نماز عيد فطر و بازگشت مسافران تهرانى كه تعطيلات را به شمال رفته بودند، پس از پايان دربى شهر وضعيت عادى نداشت. نكته اى را كه در آسيب هاى پس از دربى نبايد فراموش كرد «ترافيك» شهر است. اگر مسابقه در ساعات كم ترافيك شهر انجام شود با توجه به اينكه تماشاگر در كمترين زمان به منزل مى رسد، وقت زيادى براى تخريب ندارد. البته مى توان با بيشتر كردن فاصله بين ترمينال اتوبوس ها و ورزشگاه هم تماشاگران را پيش از سوار شدن به اتوبوس خسته كرد. هرچند كه اين هم چندان عملى نيست.
سى سال پيش وقتى تماشاگران ليورپول در مسابقات اروپايى به «هوليگانيسم» متهم شدند، مديران اين تيم با افزايش زنان تماشاگر در استاديوم توانستند تا حدى خشونت حاكم بين تماشاگران ليورپول را كنترل كنند اما ما در ايران امكان اين كار را نداريم.
با اين حساب به جاى تغيير هرم جنسيتى تماشاگران مى توانيم هرم سنى تماشاگران را تغيير بدهيم. در حال حاضر ميانگين سن تماشاگران ۲۰ سال است. اين سن بحرانى ترين وضعيت يك جوان براى تخريب است. اگر ما بتوانيم با كنترل جمعيت حاضر در ورزشگاه اين ميانگين را به ۳۰ سال برسانيم مشكلات زيادى را حل كرده ايم. براى اين تغيير مى توانيم با سهميه متناسب بليت مسابقه براى هر گروه سنى يك جمعيت هيجان زده و البته نه تخريبگر را در ورزشگاه جمع كنيم.
دكتر عباس گلدوست