براى ارزيابى موقعيتى كه در جهان داريم، نمايش جمعه شب كافى است، آنجا كه جهان وقت خود را تنظيم كرده تا فرصت تماشا را از دست ندهد؛ قرعه كشى جام جهانى ۲۰۰۶ آلمان در شهر
شرقى لايپزيك، شهر آرام و تميزى كه به سروصدا و ازدحام عجيب اين روزها عادت ندارد، اما در تب برگزارى بزرگترين رويدادى است كه تا به حال به چشم ديده است.
اعداد و ارقام عجيبند. چند هزار خبرنگار، چند صد تيم فيلمبردارى، هزاران راهنما، ميليون ها دلار هزينه براى نمايش شكوهى كه فوتبال براى اثبات يكه بودن خود در ميان ساير ورزش ها و فيفا براى نمايش قدرت خود به IOC (كميته بين المللى المپيك) بدان نيازمند است و به همين سبب اجازه نخواهد داد كوچكترين نقطه ضعفى نضج گرفته و رخ بنماياند. آلمانى ها، عقب مانده از قافله فوتبال جديد، اميد به بزرگى را از همين جا آغاز مى كنند. سازماندهى يك شهر براى جلب نظر دنيايى كه هايدى كلام مجرى مراسم عقيده دارد ضربان قلبش تندتر مى زند. آنها نور و رنگ و موسيقى را مسخره كرده اند تا كسانى را كه ساعتى پاى اين نمايش بزرگ مى نشينند، به فوتبال علاقه مندتر كنند. اين از همان فرصت هاى يگانه فوتبال است كه مديران جهانى بدان قدر خواهند گذاشت، زمانى براى اينكه حتى آنها كه با فوتبال بيگانه اند، علتى براى جذب به مغناطيس فوتبال پيدا كنند. سب بلاتر گفته است همه از تماشاى مراسم قرعه كشى جام جهانى حيرت زده خواهند شد، بنابراين بى دليل نيست كه يك روزنامه نگار آلمانى از ملك الموت درخواست كرده مرگ ها را تا پس از اين قرعه كشى به تعويق بيندازد تا مردم قرعه كشى نديده از دنيا نروند!
۲- خواندن جملات مجرى مراسم جالب است. يك آلمانى تبار دوآتشه كه در نيويورك زندگى كرده و به شهرت رسيده است، بانويى كه زندگى او بى شباهت به يورگن كلينزمن سرمربى تيم آلمان كه سال ها است به آمريكا كوچ كرده و در فضايى متفاوت فوتبال را تجربه كرده است، نيست. «كلام» مراسم را به زبان انگليسى اجرا خواهد كرد تا بيش از ۳۰۰ ميليون بيننده تلويزيونى، البته آنهايى كه بهاى مراسم را پرداخت مى كنند، فرصت يكسانى براى درك جملات سران فوتبال جهان داشته باشند.
او جمعه شب، نود دقيقه بانوى اول دنيا است. اگر ويژگى هاى او را كنار هم قرار دهيد، متوجه خواهيد شد كه در اين مراسم چيز بى حكمت وجود ندارد. او نقش اول حساس ترين لحظات مهم ترين تورنمنت فوتبال، كه يك بازى مردانه تلقى مى شود خواهد بود. او كه به جز اين مهاجر نيز هست و علاوه بر حفظ ريشه هاى سرزمين پدرى يك چهره بين المللى محسوب مى شود.
۳- ايرانيان كجاى دنيايى هستند كه سفيد و سياه، شبيه تر از هميشه به توپ فوتبال به نظر مى رسد؟ به جز هياتى كه رسماً به آلمان مسافرت مى كند، در كجاى برگزارى اين مراسم از اجرا تا برنامه ريزى و سازماندهى گرفته سهمى هرچند كوچك به ما رسيده است؟ آيا مطبوعات ما در اين رويداد بزرگ سهمى دارند؟ پاسخ روشن است. به جز يك يا دو نفر، خير. آيا مربيان ما كه يكى از آنها امروز اعلام كرده حداقل ۵۰ نفر را در ايران مى شناسد كه از اتو رهاگل بهتر هستند در سطحى بوده اند كه از سوى مقامات فيفا به اين مراسم دعوت شوند؟
جالب اين است كه پاسخ اين سئوال نيز جز موردى به نام حشمت مهاجرانى منفى است. از مديران ما نيز متاسفانه فقط آنها در ليست فيفا جاى دارند كه جزء سهميه ايران هستند. البته همين مسئله نسبت به هشت سال پيش كه ايران صاحب تنها صندلى خالى مراسم قرعه كشى بود يك پيشرفت است چرا كه اگر يادتان باشد مهدى پاشازاده و بيژن ذوالفقارنسب نمايندگان ايران در مراسم قرعه كشى جام ۹۸ از پرواز جا ماندند.
همان طور كه در سطور اوليه آمد اين مراسم فرصتى است براى اينكه كمى از جايگاه و اندازه واقعى خود باخبر شويم. دانستن اينكه در كجاى اين دنيا ايستاده ايم حداقل مى تواند باعث حركت به سويى باشد كه ديگران با شتاب در آن پيش مى روند. به جاى اصرار بر جهل و در عوض به زبان آوردن جملات تكرارى و نخ نما شده _ ما ايرانى ها اصولاً خود را در همه چيز برتر تصور مى كنيم- چشم ها را باز كنيم. اين وظيفه همه ما است. از نويسنده اى كه هنوز به جاى استفاده از لپ تاپ و ارسال سريع مطالب بايد به دنبال عكس گرفتن از كاغذها و ميل كردن آنها باشد تا مربى اى كه مى پندارد مكتب نرفته و خط ننوشته هنرآموز صد مدرس است. از آن مقام رسمى كه هنوز به زبان دوم مسلط نيست تا هر كس ديگر كه دوست دارد فوتبال ايران در دنيا سرى ميان سرها دربياورد. موافقيد؟