هواى دل انگيز صبح چهارشنبه همه را سرشوق آورده بود. گهگاه نسيم خنكى مى وزيد و بوى زمين چمن كمپ تيم ملى را با خود مى آورد. اصولاً تمرينات صبح تيم ملى چندان بيننده اى نداشت اما آخرين تمرين گروهى تيم ملى پيش از پرواز به كرواسى تعداد قابل توجهى از هواداران را به خود ديد. حدود ۱۰۰۰ تماشاگر كه بيشتر آنها آذرى و از هواداران سينه چاك تراكتورسازى بودند روى سكوهاى مشرف به زمين تمرين جاى گرفتند. پشت در ورودى باز هم چند نفر از خانم هاى علاقه مند به فوتبال سعى مى كردند راهى براى ورود پيدا كنند اما مسئول حراست چنان«نه» قرصى به آنها مى گفت كه معلوم بود هرگز عوض نمى شود. آنها خواهش كردند، فرياد زدند و حتى جيغ كشيدند اما افاقه نكرد.
۱۰۰ متر اين طرف تر هواداران مذكر كارشان را شروع كرده بودند. همه بازيكنان روى زمين سبز راه مى رفتند اما هواداران بيشتر قربان صدقه همشهرى ها يعنى دايى و خطيبى مى رفتند. يكى از شعارها اين بود: «دايى گچ گه بورا.» يعنى اينكه «جناب دايى تشريف بياوريد اينجا.» اين تشويق همانطور ادامه داشت به خصوص وقتى كه در تمرين شوتزنى توپ هاى رسول و دايى به گل تبديل مى شد.
تمرين ديروز با گرم كردن معمولى آغاز شد اما بعد از گرم كردن بازيكنان به چند گروه تقسيم شدند و يك گروه به دويدن پرداختند، يك گروه پرش از روى موانع را دنبال كردند و گروه سوم سانتر و زدن ضربه سر به سمت دروازه را انجام دادند. كمى بعد جاى ذخيره ها و تيم اصلى در اجراى تمرين سانتر از جناحين و پرش از روى موانع عوض شد. آن طرف تر هم مهدى مهدوى كيا همچنان نرم و آرام مى دويد.
در تمرين سانتر از جناحين اوضاع عنايتى و دايى خوب است و البته ميرزاپور. كمى بعد تمرين پاس تودر و اورلپ شروع مى شود. برانكو اصرار دارد كه هافبك ها بچرخند و توپ را براى مهاجمان در حال فرار بفرستند، بدون فوت وقت. تقريباً شبيه پاسى كه دايى در بازى با استراليا داد. اوضاع زياد چنگى به دل نمى زند. بعضى ها دوست دارند توپ را نگه دارند و اگر شد دريبلى بزنند و بعد پاس بدهند. برانكو به خصوص سر نكونام يك جيغ بنفش مى كشد كه حساب كار دست بقيه بيايد. از همه قشنگتر اما كار كريمى است كه با يك لايى عجيب و غريب به طالب لو گل مى زند.
تماشاگران حسابى تمرين را گرم كرده اند و بساط مصاحبه با ليدر هواداران هم داغ است. سهراب بوقچى استقلال و تيم ملى جلوى دوربين يكى از گزارشگران ژست جالبى گرفته و سعى مى كند جواب هاى فيلسوفانه اى درباره تيم ملى بدهد.
دوربين ها مى چرخد و به سمت زمين مى رود. در تمرين لى لى كردن و عبور از موانع پاى كريمى درد گرفته و لنگ لنگان به روى نيمكت مى آيد. پايش را در يخ فرو مى برد تا آماس نكند. سئوال بى ربط حوصله اش را سرمى برد. «آقاى كريمى خسته نباشيد. نظرتان درباره جام جهانى چيست؟»
و على هم بى رودربايستى مى گويد: «آقا همه اين سئوال را پرسيده اند. مگر نمى بينى دارم درد مى كشم.» و چهره اش درهم مى شود. فيلمبردار و گزارشگر هم با عذرخواهى صحنه را ترك مى كنند. چند لحظه بعد ابراهيم ميرزاپور هم كنار كريمى مى نشيند و درد مى كشد، اين نيمكت قسمت دردمندان است.
ساعت ۳۰/۱۱ است و مسعود شجاعى در تمرين هاى آمادگى جسمانى خيلى خوب نشان مى دهد. فريدون زندى همچنان سوژه مصاحبه است و برانكو هم فرياد مى زند. صداى چلنگر در نمى آيد، بس كه فريادهاى ايوانكوويچ را ترجمه كرده.
تمرين تحت فشار در زمين كوچك اميدوارى ها را تقويت مى كند. تيم اصلى در يك ضرب ، دو ضرب ها خيلى خوبند و بفهمى نفهمى با ذخيره ها فاصله دارند. اين موضوع حتى به شوخى و سر به سر گذاشتن اصلى ها با ذخيره ها هم منتهى مى شود. نصرتى يكى دوبار از شوخى ها ناراحت مى شود اما چيزى نيست. برانكو بايد هر طور شده فاصله اصلى ها و ذخيره ها را كم كند، حداقل از نظر روانى هم كه شده اين كار بايد انجام شود.
برانكو به سرعت در تصميم گيرى خيلى اهميت مى دهد و البته سرعت در حركت توپ. آن هايى كه تاخيرى بازى مى كنند مورد شماتت قرار مى گيرند و سعى مى كنند ديگر اشتباه نكنند. ساعت ۱۲ تمرين تمام است. عصر هم ديگر تمرينى در كار نيست و بازيكنان انفرادى تمرين خواهند كرد، به دلخواه خودشان، اما خواب و استراحت در كار نيست.
شب هنگام و موقع پرواز به كرواسى فرصت براى خوابيدن زياد است. بامداد امروز تيم ملى از طريق فرانكفورت به زاگرب مى رود و بعد به اوسيليك مى رود تا يكشنبه در برابر كرواسى بايستد.