نتايج فوتبال ما در جام جهانى، نوع بازى، ميزان آمادگى، ضعف هاى مديريتى، اتفاقات حاشيه اى و تمامى مسائلى كه حول و حوش تيم ملى گذشت اگر در كمال آرامش و به طور درست و اصولى مورد كارشناسى قرار بگيرد مى تواند يك بار و براى هميشه منشأ خير باشد. در شماره هاى گذشته به ضعف مديريتى، نبود امكانات، نقش پول و ضعف ساختارى اشاره كرديم.
اما آنچه كه در اين ۴ سال بر فوتبال ما گذشته مى تواند براى گروه بعدى يك تجربه با ارزش باشد، اينكه دادكان كه خود را يك چهره ورزشى و دانشگاهى مطرح مى كرد، چرا به اين سرنوشت دچار مى شود؟
آنچه در دوره رياست دادكان بر فوتبال ما گذشت بيشتر حاصل تفكر فردى بود تا يك كار گروهى. دادكان گر چه از جنس فوتبال بود اما نوع مديريت او بيشتر حاصل خصلت هاى شخصى بود تا روش مديريتى نوين. او گر چه نام دانشگاهى را براى خود انتخاب مى كرد اما هيچ وقت همانند دانشگاهى ها عمل نكرد.
او همواره خود را معلم معرفى مى كرد اما خود او مى داند نقش افراد علمى و دانشگاهى در فدراسيون او تا چه حد كمرنگ بود. دادكان علاوه بر اين به وجهه ورزشى خود اشاره كرده و بارها پاسخ منتقدان را با پيشينه ورزشى خود مى داد اما او همانند ورزشى ها هم عمل نكرد. او بيشتر تابع روحيات خاص بود، روحياتى كه طاقت انتقاد، گلايه و شكوه را نداشته و بيشتر به دنبال جذب افرادى بود كه از او با زبان ريا تعريف و تمجيد كنند.
دادكان در تمامى مدت رياست خود به درآمد فدراسيون اشاره مى كرد و از بقيه فدراسيون ها درخواست مى كرد كه راه درآمدزايى را از او ياد بگيرند. حالا بايد جواب بدهد با پيشينه اى دانشگاهى - ورزشى و يك خزانه پر پول چرا كار را به اينجا كشاند؟ اين در حالى است كه هزينه فدراسيون تكواندو ما در سال ۵۰۰ ميليون نيست يا فدراسيون كشتى ما كه مدال آورترين رشته تاريخ كشور ما مى باشد به خاطر مسائل مالى دچار بحران شده و كار به دادگاه و جلب رييس آن مى كشد.
تا زمانى كه ما فكر كنيم يك فرد مى تواند به تنهايى فوتبال ما را نجات بدهد به بيراهه رفته ايم. به عنوان مثال چرا بايد در فدراسيون دادكان كه ادعاى دانشگاهى و ورزشى وجود داشت كميته جوانان و نظام استعداديابى به شكل كاملاً سنتى اداره شود؟ تسليم محض رييس بودن، بدون خلاقيت و كليشه اى كار كردن در فدراسيون دادكان كار را به اينجا كشيد كه ما ۴ سال عنصر باارزشى به نام «زمان» را از دست بدهيم.
مثال ديگر اينكه؛ طى سال هاى گذشته در پژوهشكده تربيت بدنى وزارت علوم طرحى انجام شد كه مى توانست يك مدل براى استعداديابى در فوتبال باشد. اين طرح همزمان براى كنفدراسيون آسيا و فدراسيون فوتبال كشورمان ارسال شد. مسؤولان AFC از دست اندركاران اين طرح تشكر كردند اما فدراسيون فوتبال كشورمان اعلام وصول آن را هم به پژوهشكده اعلام نكرد!
مجموعه اتفاقات رخ داده براى فوتبال ما طى ۴ سال گذشته مسؤوليت سازمان تربيت بدنى را دشوار مى كند، اينكه رييس آينده فدراسيون چه كسى بايد باشد بحث روز ورزش كشور است.
نبايد در اين انتخاب عجله به خرج داد و گرفتار اين ماجرا شد كه صرفاً يك نام بزرگ مى تواند مشكلات فوتبال ما را حل كند، نبايد گرفتار اين دام شد كه با آمدن يك نفر مشكلات چند ساله را بتوان طى چند ماه يا يك سال حل كرد، مشكل اصلى اين است كه ورزش ما هيچ طرح و برنامه اى ندارد.
مشكل اين است كه نمى دانيم الان كجا هستيم و در چند سال آينده با كدام طرح هاى ميان مدت و بلند مدت به كجا بايد برسيم.
آيا افرادى به صرف سياسى بودن و داراى لابى هاى قوى مى توانند فوتبال ما و مشكلات آن را حل كنند؟ مگر فوتبال ما چه كار پنهان و خلافى مى خواهد انجام بدهد كه نياز به حضور افراد سياسى سطح بالا دارد؟
مشكل فوتبال ما نياز به مديريت قوى دارد، فردى كه بتواند مشكل پشتوانه سازى باشگاه ها را حل كند، بتواند از پولى كه در فوتبال وجود دارد به نحو احسن استفاده كند، مديرى كه بتواند بحث دانش مربيان ما وكميته آموزش فدراسيون را بيش از اينها تقويت كند. نظام استعداديابى در كشور ما هنوز به صورت سنتى و ميدانى انجام مى شود. امكانات ما در حد ليگ حرفه اى نيست و نياز به يك بازنگرى در تمامى اين موارد مى باشد.
به عنوان مثال حضور يك سرپرست قوى، روانشناس، آناليزور، مربى تغذيه و بدنساز در كنار يك تيمى كه مى خواهد در جام جهانى بازى كند از بديهيات است اما در كنار تيمى كه به آلمان رفت كدام يك از اين ابزارها در خدمت تيم ملى بود. براساس شنيده ها در يكى از جلسات كه با حضور رييس كميته ملى المپيك، قدمى (معاونت ورزش قهرمانى سابق)، دادكان، نوآموز، پهلوان، معينى، خداداد، فيروز كريمى و بيژن ذوالفقارنسب برگزار مى شود از برانكو درباره وضعيت آمادگى جسمانى، بحث آناليز حريفان، نقاط ضعف خط دفاع و دروازه بان سؤال مى شود اما در جلسه مذكور دادكان به جاى اينكه به اين نكات اهميت بدهد به دفاع از عملكرد ضعيف سرمربى خود مى پردازد. بايد قبول كنيم مشكل فوتبال ما با آمدن يك فرد سياسى يا ورزشى حل نمى شود، مشكل اين است كه فوتبال ما برنامه ندارد و افراد براساس سليقه و ديدگاه خود مى خواهند كار را جلو ببرند. الگوهاى مناسبى براى ادامه كار وجود دارد كه مى توان به عملكرد فدراسيون فوتبال كره جنوبى اشاره كرد. اميدواريم نتايج جام جهانى ما درس عبرتى باشد براى ورزش ما و مسؤولان كه براى يك بار شده حركت خود را مبتنى بر علم، دانش و برنامه ريزى قرار بدهند.