- تيم ملی به مربی خوب و با دانش خارجی نياز دارد
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشی - فوتبال
حدود دو هفته از خداحافظی تيم ملی فوتبال ايران از جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان میگذرد. وحيد هاشميان، مهاجم تيم ملی فوتبال کشورمان که پس از استراحتی کوتاه، بزودی تمرينات خود را با باشگاه هانوفر آغاز خواهد کرد، در گفتوگو با صدای آلمان، ضمن تحليل علل ناکامی ايران در جام جهانی، مشکلات و معضلات فوتبال ايران را از ديد خود مطرح ساخته است.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا)، متن اين گفتوگو به شرح زير است:
** در جام جهانی ۹۸ فرانسه، حضور ايران در دور نهايی موفقيت بود و پيروزی بر آمريکا در واقع خوشحالی مردم را دوچندان کرد. اما در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان مردم به موفقيت بيشتر و صعود به دور بعد اميد بسته بودند. به نظر شما اين توقعات نابجا بود؟
هاشميان: فوتبال دوران مختلف با هم فرق میکند و قابل مقايسه نيست. همانطور که میدانيد، برای اين که به جام جهانی ۲۰۰۶ برسيم، در دور مقدماتی که اردن، ايران را شکست داد و در آن زمان تقريبا شانس ما برای حضور در جام جهانی کم شده بود. تنها شانسی که داشتيم اين بود که بتوانيم در دو ديدار آخر پيروز شويم. يعنی فوتبال ايران داشت در دوره مقدماتی اوت میشد و آن موقع هم همه توقعها همين بود که خدا کند ما اين بازيها را ببريم تا بتوانيم به دورههای بعدی صعود کنيم. اما، در دوره بعد براحتی توانستيم بازی هايمان را ببريم، حتا مقابل ژاپن، و به جام جهانی صعود کنيم. به نظر من اين براحتی صعود کردن يک مقدار توقع مردم را بالا برد و میتوانم بگويم که اين هم از طريق روزنامهها و رسانهها شکل گرفت. ما میدانيم فوتبال ايران هميشه از لحاظ تاکتيکی مشکل داشته، ولی از لحاظ تکنيکی و پتانسيل قوی بوديم. متاسفانه در اين مدت توقعها خيلی بالا رفت.
** اين انتظارات بالا تا چه اندازه بازيکنها را زير فشار قرار داد و تاثير منفی روی عملکردشان گذاشت؟
فکر نمیکنم تاثير منفی روی بازيکنان گذاشته باشد، چون بازيکنان ما تقريبا هرکدامشان۳۰ -۲۰ بازی ملی دارند يا بازيکنهايی هستند که در خارج بازی میکنند و اين استرس رویشان تاثير منفی نمیگذارد. به هر حال توقع مردم خيلی بالا رفت و من هم همان زمان گفتم، توقع مردم خيلی بالا رفته و نبايد انتظارات را بالا برد. ما میرويم تلاشمان را میکنيم و در حد توان و امکاناتی که به ما دادند سعی میکنيم بازيهای خوبی انجام بدهيم . به نظر من در بازی با مکزيک ما بازی قابل قبولی انجام داديم و بازی خيلی خوبی بود، به خصوص نيمه اول. نيمه دوم، ما روی اشتباهات فردیمان اين بازی را باختيم و متاسفانه اگر ما بازی اول را نمیباختيم، حتا مساوی میکرديم، اگر به پرتغال هم میباختيم... البته در بازی پرتغال واقعا حقمان باخت بود، چون پرتغال سوار بر بازی بود و از ما بهتر بود. اگر ما بازی اول را مساوی گرفته بوديم، من مطمئن بودم که بازی با آنگولا را هم میبرديم و میتوانستيم از اين گروه صعود کنيم.
** شما به بازی ايران و مکزيک اشاره کرديد. فکر میکنم نه فقط برای خود ايرانیها که برای مفسران و صاحبنظران غيرايرانی هم کمی عجيب بود. چون در هريک از دو نيمه واقعا شاهد چهره کاملا متفاوت تيم ملی ايران بودند. شما بارها در صحبتتان به اين اشاره کرده ايد که يک مهاجم، مخصوصا مهاجمی مثل شما نياز به سانتر دارد تا بتواند موفق باشد. شما به ويژه در بازی مکزيک بيشتر در کنار زمين در حرکت و جنبش بوديد. اين چيدهمان تيم تا چه اندازه تاثيری منفی روی بازی و توانايی شما داشت و حتا نفس شما را گرفت؟
مشکل اساسی ما در اين دوره از بازيهای جام جهانی مشکل بدنی بود. يعنی در اکثر بازيها در دقيقه ۶۰ از لحاظ بدنی تيم ما دچار افت میشد و در نتيجه تيمی که دچار افت بشود ناخودآگاه عقبنشينی میکند. يعنی بازيکن میگويد، من نمیتوانم و تواناييش را ندارم بروم سانتر کنم و به عقب برگردم و هافبک هم میگويد، من نمیتوانم بروم جلو و برگردم و برای همه ناخودآگاه يک حالت عقبنشينی پيش میآيد. اگر دقت کرده باشيد، مقابل مکزيک ما خيلی عقبنشينی کرديم، بخصوص نيمه دوم. برای همين تنها راهی که برای من مانده بود اين که بروم کناره زمين صاحب توپ بشوم و حفظ توپ کنم. اين کارهايی بود که فقط من میتوانستم در آن شرايط بازی انجام بدهم.
** شما مسئله آمادگی بدنی را مطرح کرديد. در هرحال درباره علل ناکامی تيم ملی ايران در جام جهانی بحث و تحليلهای زيادی شده و دلايل مختلفی را مطرح کردند، از جمله همين نداشتن آمادگی بدنی، مصدوميت بعضی از بازيکنهای کليدی در هفتههای تدارکاتی، قویبودن حريفان، اشتباهات فردی و همچنين عدم انسجام روحی و تيمی ملیپوشان که شايد هرکدام هم واقعا به نوعی نقش بازی کرده باشند. خود شما علت عمده را در چه چيزی میبينيد؟
آماده نبودن بازيکنها هم برمیگردد به اين که بعضی از لژيونرها مصدوم شده بودند و فيت نبودند. دوم اين که، آن بدنسازيی که در ايران انجام میدهيم و مربیهای ما انجام میدهند، شايد برای بازيهای داخلی و يا آسيايی خوب و کافی باشد، ولی نمیتواند بازيکنان را به سطح جهانی برساند. دومين دليلی که میتوان ذکر کرد، کم بودن بازيهای تدارکاتی است. ما از لحاظ تدارکاتی، بازيهای کمی داشتيم، منظورم با تيم های خوب است، چون حريفان تدارکاتی ما نسبتا ضعيف بودند. آنهم برمیگردد به مسايل سياسی که يکسری تيمها جلوی ما بازی نکردند. به نظر من ما از لحاظ داخل تيم با همديگر به آن صورت متحد نبوديم که اين هم يکی از دلايل ديگر بود.
** ولی شما پيش از شروع جام جهانی بر اين مسئله تاکيد کرده بوديد که خيلی جو خوبی حاکم است. اين تغيير از کجا سرچشمه میگيرد؟
بله متاسفانه. نمیگويم که کسی با کسی دعوا کرده و يا میکند، ولی از لحاظ دوستانه، با هم دوست نبوديم، حتا توی زمين. حالا میتوانيم بيرون زمين دوست نباشيم، ولی در داخل زمين همه بايد يکی میبوديم. به نظرم ما «تيم» نبوديم. اين هم دليلی در کنار دليلهای ديگر بود.
** کسب موفقيت در فوتبال حرفه ای مستلزم ايجاد ساختارهای حرفهای است. يعنی از جمله بوجود آوردن ايجاد ليگ حرفهای به معنای واقعی کلمه. نه اين که بازيکنها پولی بگيرند يا در ازای نقل و انتقالشان مبالغی رد و بدل شود، بلکه حرفهای به معنی داشتن مربی و متخصص حرفهای و کارآموخته...
فکر حرفهای!
** يا فکر حرفهای. به عقيده شما فوتبال ايران تا چه اندازه با اين حرفهای بودن فاصله دارد؟
ببينيد، فوتبال ما نسبت به هفت هشت سال پيش پيشرفت خيلی خوبی کرده. فوتبال ما تقريبا چيزی در سطح آماتور بود، ولی الان فوتبالمان به شکل حرفهای پيش رفته، يعنی از فوتبال آماتور فاصله گرفتيم و بين حرفهای و آماتور هستيم. اما، هنوز ما نياز داريم، هنوز باشگاههای ما نياز به زمين تمرين دارند، نياز به استاديوم اختصاصی دارند، نياز به اين دارند که باشگاهها وقتی برای بازيکنها پول خرج میکنند، نتيجهای هم بگيرند. يعنی سرمايهسازی کنند تا از اين طريق بتوانند قوی شوند و مانند يک شرکت عمل کنند. ما نياز داريم که مربيان و مربيان بدنساز را به خارج بفرستيم تا دورههای خوب و کلاسهای آموزشی ببينند و از تحولات فوتبال روز دنيا آگاه و مطلع شوند. ولی اين کار يکشبه اتفاق نمیافتد، چون لازمهی اين کار داشتن مديران قوی ورزشی است. يعنی اين مديرها علاوه بر اين که بايد مدير باشند، بايد حداقل تخصص ورزشی هم داشته باشند که بتوانند در رابطه با اين مسايل تحقيق کنند، برنامه ريزی کنند و بعد انجام بدهند. پايهريزی يک فوتبال حرفهای هم از يک مديرت قوی امکانپذير است.
** بحث را روی همين محور مربی ادامه بدهيم، بعد از شکست ايران خيلی از مفسران و صاحبنظران، بويژه در داخل ايران، اين مسئله را مطرح کردند که يک مربی درجه يک و نه درجه سه خارجی، بايد مربيگری تيم ملی را برعهده بگيرد. در عين حال يکی از مسايل ديگری که مطرح شده، دخالت و اعمال نفوذ افراد مختلف بر مربی است. فکر میکنيد با توجه به اختلافات موجود ميان مسئولان و نهادها و سازمانهای مختلف و کلا دخالت کردن آنها در مسايلی که شايد بيشتر در حيطه کار مربیگری باشد، اصلا کسی حاضر بشود قدم به ميدان بگذارد و اصلا مربی، ولو درجه يک، بتواند در چنين شرايطی در ايران کار کند؟
همه چيز گردن مربیمان نيست. البته نمیخواهم از آقای برانکو دفاع کنم، برانکو مانند همه کسانی که در اين بازی باختند، نقش داشته و صددرصد ضعفهايی هم داشتهاند. ولی مشکل فوتبال ما برانکو نبود. ما مشکلات خيلی زيادی داريم، ولی متاسفانه الان همه مشکلات را میريزند روی سر برانکو که من فکر میکنم اگر بهترين مربی دنيا را هم بياوريم، ولی زيرمجموعه فوتبال ما مشکل داشته باشد و شرايط خوبی برای يک مربی فراهم نباشد، بهترين مربی دنيا هم هيچ نتيجهای نخواهد گرفت.
** شما خودتان صادقانه اين مشکل را در چی میبينيد، چه مشکلی بيش از همه شما را آزار میدهد؟
مهمترين مشکل ما اين است که ما فوتبال آماتور داشتيم، الان نيمهحرفهای شديم و میخواهيم حرفهای پيش برويم. در زمان نسبتا کوتاهی میتوان از وضعيت آماتوری به نيمهحرفهای رسيد اما، اين که از نيمه حرفهای به حرفهای برسيم، مستلزم مديران حرفهای ورزشی، برنامهريزی خوب، امکانات خوب و سرمايهگذاری است که اين هم طی يکماه يا سه ماه و يا دو يا سه سال اتفاق نمیافتد و شايد ده سال زمان ببرد. کاری که کشورهايی مثل ژاپن، کره جنوبی انجام دادند و آنها را هم هنوز میبينيد، با اين که اين همه سرمايهگذاری کردهاند، هنوز هم نمیتوانند در جام جهانی نتيجهای بگيرند. پتانسيلشان مانند پتانسيل ما نيست. ما اگر امکانات آنها را داشته باشيم، صددرصد قويتر از آنها عمل میکنيم. مشکل ما مشکلی است که شايد طی ده سال رفع بشود.
** فکر میکنيد ايرانی بودن سرمربی تيم ملی تا چه اندازه مهم است؟
در حال حاضر بسياری از تيمها از مربی خارجی استفاده میکنند. ولی مشکل ما اين است، وقتی مربی داخلی میآوريم میگوييم، علم يا دانش ندارد و میگذاريمش کنار. وقتی هم مربی خارجی میآوريم بهانه ديگری میگيريم. به نظر من هر مربی بيايد ايران، برايش بهانهای پيدا میکنند.
** شما چه راه حلی را پيشنهاد میکنيد؟
راه حل، درواقع به نظر من يک مربی خوب و با دانش خارجیست. به دليل اين که هم دانشاش بالاتر است، البته اگر درجه يک باشد و نه فقط به اسم خارجی، و هم اين که مربی خارجی میتواند بیغرضتر عمل کند تا يک مربی داخلی. از آن گذشته مربيان جوان و پرانرژی داخلی نيز میتوانند از او بياموزند.
** بازيهای جام جهانی را هم در هفتههای اخير دنبال کرديد يا اين که واقعا ترجيح داديد که برای استراحت و شارژ شدن مدتی از فوتبال و بحث فوتبال فاصله بگيريد؟
متاسفانه همان حرف دوم شما درست است. بعلت اين که در اين چند وقت خيلی تمرين و بازی بود و نتايج خوبی هم نگرفتيم، يک مقدار از فوتبال دور بودم. اما، نتايج را پيگيری میکردم. تيمهايی که بخواهند با اسمشان بيايند، غرور داشته باشند، رفاقت توی تيمشان نباشد، مثل برزيل اوت میشوند يا مثل هلند. اما، تيمهايی مثل پرتغال، تيمی که يکدست بود و يا تيم ايتاليا که نمونهی با ارزشی است. تيمی که همه توی زمين میدوند، با هم میروند جلو، با هم برمیگردند و يک تاکتيک خوبی را اجرا میکنند. اينها هستند که توانستهاند در اين جام جهانی موفق بشوند. اما، نکته جالب اين بود که تمام تيمهای آفريقايی و آسيايی اوت شدند و اين نشان داد که هنوز فوتبال آسيا و آفريقا از فوتبال اروپا دور است و اروپا هنوز مهد فوتبال دنيا و مرکز اصلیست.
** برنامههای فعلی شما با هانوفر به چه ترتيب است؟
من تا سال ۲۰۰۸ با هانوفر قرارداد دارم و الان در فکر انتقال به تيمی ديگر نيستم. اميدوارم امسال بتوانيم با يارگيری جديدی که میکنيم نتايج خوبی بگيريم.
** تمرينات شما با هانوفر از کی شروع میشود؟
تمرينات تيم از پنجم ماه ژوئيه آغاز شده، ولی تمرين من از روز دوازدهم ژوئيه شروع میشود.