WWW.Saadin.COM
بنا به آمارهای منتشره تعداد اعضا فیفا (فدراسیون بین المللی فوتبال ) از تعداد اعضا سازمان ملل متحد بیشتر است و صد البته ملت های جهان دل در گرو فوتبال دارند تا اقدامات سازمان ملل. سازمانی ورزشی که بدون هیچ تعریف اعلان شده سیاسی ، چنان جوامع را مجذوب خود کند و بتواند در هر آشفته بازاری مخاطب عام خویش را پیدا و سحر کند ، بدون شک از دیر باز آرزوی کسانی بوده است که از این دریا ماهی مطلوب خویش را صید می کنند.
لازم است در ابتدا برای آن چه فوتبال خواهم نامید تعریفی ارایه کنم تا دچار خلط معنی و تقریب نشوم و نشوید. مقصودم از فوتبال در این مقال تمامی افراد ، سیستم های نرم افزاری و سخت افزاری و خلاصه آن چیزیست که به هر روی از این پدیدار مستقیماً آبشخور دارد.
من در شناسایی این پدیدار همواره در برابر دو دیدگاه مستقل سرگشته بوده ام. برای بیان هر کدام به ناچار مقدمه ای کوتاه خواهم آورد.
1. شروع کشف سرزمینهای جدید توسط اروپاییان و آغاز مستعمره سازی کشورهای برخوردار ، برخورد با فرهنگ های دیگر را میسور کرد و اروپاییان تا از ذوق و شوق کشف های جدید فارغ شدند ، خود را در برابر مسئله ای دیدند که برای سال های متمادی نقطه عطف تئوری های جامعه شناسی و فلسفی در باب تعامل دو فرهنگ متفاوت شد. جوامع تازه کشف شده از خود رفتارها و کنش هایی نشان می دادند که با معیارها و موازین عقل اروپایی تطابق نداشت . متفکرین اروپایی به ناچار در برابر تبیین و تفسیر پدیدارهای نو به موضع گیری نشستند. از این بین تعداد افرادی که رفتار عقلایی را رفتار جوامع اروپایی دانستند و بومیان مستعمرات را "وحشی و بربر" و " پیشا عقلایی " خواندند کم نبود. مبنای این داوری ها غالباً سفرنامه گردشگران ، نوشته های لژیونرها و گفته های مبلغان مسیحی بود که در میان مستعمره نشینان رفت و آمد داشتند. متفکرینی که از فرضیه مدرنیته اروپایی و پیشا مدرنیته مستعمرات دفاع می کردند ، افرادی بودند که در پی کنکاش و مباحثه در باب این فرضیه به نظریه ای رسیدند که ریشه در مباحثات افلاطون و سوفیست های معاصرش داشت. تقریباً همگی متفق القول بر تزریق مدرنیته اروپایی به جوامع پیشا مدرن مستعمرات اتفاق نظر داشتند. بر عقل جهانشمول و یگانگی منطق و رفتار عقلایی تاکید می کردند و صادرات قوانین و تمدن اروپایی به ملتهای عقب مانده مستعمرات موضوع اصلی بحث بود.
ورزش فوتبال را از این منظر بیشتر بررسی می کنیم :
فوتبال به شکل امروزی بدون شک خاستگاه اروپایی دارد. فوتبال امروز سلسله قوانینی است که در سراسر جهان ثابت است و کلیه جوامع بدون چون و چرا قوانین بین المللی آنرا پذیرفته و در اجرای دقیق و کپی برابر اصل نسخه اروپایی قوانین گوی سبقت از یکدیگر می ربایند. در واقع این ورزش امروزه مجموعه ای از گزاره هاست که درست یا نادرست بودن آن از پیش تعیین شده و کسی را یارای مقابله با این ارزش گذاری نیست . ( به طور حتم امروزه اگر کسانی قوانین ساده ای مانند "هَند" ، "کرنر" و ... را نپذیرد و بخواهد فوتبال بازی کند مقابله با اصول کرده است و از مجموعه اخراج خواهد شد.) حال اگر این تعریف را با نظریات متفکرینی که در بالا به شرح آمد مقایسه کنید زاویه دید جالبی پیدا خواهید کرد. گاهی برای من سوال می شود که چه پدیداری منطبق تر از فوتبال با تفکر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم متفکران خرد ورز اروپایی می توان یافت که انسجام درونی و یکتایی مرکز ارزش گذاری را این چنین مانند فوتبال به رخ بکشد؟! عجیب این که این گونه ساده و بی مقاومت جوامع پذیرفته اند تا در یک سیستم ارزش گذاری غیر بومی آنچه از غرور ملی و تشخص بین المللی جمع کرده اند ، به داوری گذارند. در واقع تا پیش از سیطره فوتبال بر ورزش ، هر جامعه ای ورزش بومی و منحصر خویش را داشته که در طول تاریخ نقش ارضای جامعه خود را به خوبی ایفا کرده است.
در سرگشتگی من نسبت به جوهر فوتبال رویکرد دیگری نیز کم و بیش به قدرت دیدگاه اول بروز دارد.
2. از دوران یونان باستان تا امروز همواره متفکرینی بوده اند که از اساس با جهانشمولی عقلانی و یگانگی معیار عقلایی سر نقد داشته اند. نسبیت گرایانی که سده نوزدهم و اوایل سده بیستم در تقابل متفکرین خرد ورز ، به خواص بومی و شرایط محیطی جوامع استناد می کردند. سیستم ارزشگذاری فرهنگ و تقسیم بندی پیشا مدرن – مدرن را از اساس قبول نداشتند. متفکرینی که گاه حتی معتقدان به تفکر صادرات تمدن اروپایی را به صرف این تفکر وحشی تر از بومیانی نامیدند که آنان بربر و وحشی می خواندند.
این بار فوتبال را از این زاویه ببینیم :
امروزه پدیدار فوتبال به طرز عجیبی با غرور و تشخص ملی جوامع در هم آمیخته شده و تفاوت سبکهای بازی و "روش" در عین رعایت ساختار ، مشخصه های بومی را کاملاً نمایان کرده است. کم نیستند افرادی که از سبک بازی فوتبال ملتی سعی در کاوش روحیات جمعی آن جامعه دارند و این بدان معنی است که جوامع با پذیرفتن ساختار ، چنان مولفه های بومی خود را وارد عرصه کرده که امروزه شاخصه های بومی آن جوامع بواسطه فوتبال قابل بررسی است.
تامل عمیق تری می طلبد هنگامی که بدانیم بن مایه تفکر خرد ورزی جهانشمول که همانا برتری فرهنگ و استعداد اروپایی نسبت به جوامع تازه کشف شده بود ، با هیچ پدیداری بهتر از فوتبال به مسلخ نرفته است. برتری مستعمره نشینان دیروز ( که وحشی و بربر خوانده می شدند) بر اروپاییان ( نماد مدرنیته ) بواسطه ابزاری مدرن (فوتبال) حدیث اتفاق و پیشامد نیست و به روالی تبدیل شده که امروزه جزیی از ذات و جوهر فوتبال به حساب می آید.!
فوتبال امروزی با شعار "say no to racism" خود به ابزاری تبدیل شده است که برتری از قبل تعریف شده هیچ جامعه ای بر جامعه ی دیگر را برنمی تابد؟ یا توانسته دست آویزی تمام رنگی باشد تا تمدن و نمونه کوچک شده مناسبات درونی جوامع اروپایی اینطور به خانه های " وحشی " ها رسوخ کند و احترام به مناسبات از پیش تعیین شده و یکتا را بیاموزد؟
امیر ظفری