به نام ايزد منان
به خدا اصلا حال و حوصله مطلب نوشتن رو ندارم اما دیگه تحمل این رو ندارم که راجع به این موضوع مهم صحبتی نکرده باشم .
تقریبا میشه گفت که زندگی در ایران٬ بعد از انقلاب یکی از سخت ترین کارهایی است که نوع بشر از ابتدای خلقت تا کنون انجام داده.
( حال و حوصله توضیح هم ندارم ٬ هرکسی در خارج از ایران این مساله رو قبول نداره فقط کافیه وارد ایران بشه و هرکسی هم در داخل این مساله رو قبول نداره ٬ یا معنای زندگی رو نمی دونه و یا اینکه یه جوری به حکومت وصله )
تقریبا میشه گفت که کلیه انسانهای موجود در این کشور از هر جنس و در هر سن و سالی ٬
در هر شغل و با هر کسب و کاری ٬ در هر مکان و موقعیت جغرافیایی و با هر سطح از زندگی ٬
در سطح بالایی از نارضایتی از زندگی و یا بی هدفی و کمبود آرامش روحی و ناشادی بسیار به سر می برند .
خیلی هم فرق نمی کنه که به لحاظ مادی و امکاناتی در چه سطحی قرار داشته باشی ٬ در هر صورت پول و امکانات هم در این حکومت خوشبختی و آرامش لازم رو برای زندگی شما فراهم نمی کنه !
البته فقر شما رو به مراتب بدبخت تر خواهد کرد ٬شکی در این نکته نیست .
سعی من بر این نیست که بخواهم مسائل و مشکلاتی که در این دوران نصیب ما شده را بررسی یا حلاجی کنم ٬ البته آنقدر این مبحث وسیع و گسترده و پیچیده هست که از عهده هیچ بنی بشری هم بر نمی آید که چنین کند چه رسد به آنکه بخواهد راه حل هم نشان بدهد.
فقط میخواهم به یکی از مواردی که بعد از انقلاب بزرگ ضد فرهنگی که در این مملکت اتفاق افتاد نگاه گذرا و کوتاهی بیندازم ؛ و آن از بین رفتن تدریجی یکی از تنها موارد نشاط آور و شادی ساز برای مردم این سرزمین و خصوصا جوانان است.
انگار که در قرآن مورد استفاده حکومت ضد اسلامی آقایان٬ آیه صریحی منباب حرام بودن و یا حداقل مکروه بودن شادی و نشاط وجود دارد ٬ بعد از انقلاب هر چیزی که این مهم را فراهم کند نابود شد.
همه جا سیاه شد و دیگر نشانی از رنگهای زیبای شادی که در طبیعت نیز موج میزند در زندگی ما نيست ٬موسیقی که در تارو پود و روح خلقت و آفرینش پروردگار مستتر بود از زندگی روزمره مردم حذف شد .سنت های زیبای هزاران ساله این مرزو بوم که همراه با فرهنگ شیدایی مردم این مرزو بوم بود نیز به تاراج رفت و یا به طرز ناجوانمردانه ای تغییر آداب پیدا کرد (مثل مراسم زیبای چهار شنبه سوری که طی هزاران سال شکل محتوایی خود را حفظ کرد اما در طول فقط چند سال از عمر حکومت این ضد فرهنگان به چنین جنگاورد بی منطق و دلیلی بدل گشت )
انواع و اقسام مراسم های توی سر زنان ٬ ضجه کنان و شیون کشان با انسانهای سیاه پوش٬ در هر شهر و دیاری نسج پیدا کرد و حتی کار به جایی کشیده که هم اکنون سعی بر این است که تعطیلی و یا مراسم های مربوط به میلاد امامان نیز جای خود را به روز وفات ایشان بدهد.
خلاصه تو گویی که طبق ایدئولوژی آقایان پروردگار انسانها را به این دلیل میافریند که بنشینند و غصه این را بخورند که بر گذشتگان چه رفته است (اصلا ما کاری هم به راست و دروغ روایت های تاریخیشان نداریم).
در هر صورت همه این اقدامات اکثرا عمدی و بطور اقل بر اثر نادانی زمامداران خلافت کار را به این نقطه که در آن هستیم رساند.
البته محور اصلی نوشتار من در باره شادی زدایی آقایان از زندگی روزمره مردم٬ مربوط به ورزش به عنوان یکی از ابتدایی ترین و سالم ترین امور نشاط آور زندگی می باشد.
از آنجایی که در صد بسیار بالایی از جمعیت ایران دارای سن زیر ۳۰ سال می باشند و نتیجتا ما کشور بسیار جوانی هستیم ٬ورزش یکی از بهترین اموری است که توانایی کنترل این جمعیت کلان را دارد و همچنین به لحاظ سازنگی روح و جسم می تواند مثمر ثمر باشد .
بعد از انقلاب نیز متولیان امور مملکت به این نتیجه رسیدند که جوانان به جای انجام هرکاری به٬ سمت ورزش سوق داده شوند و البته نه ورزش قهرمانی ٬ بلکه ورزش پهلوانی !! (اصلا انگار این کره فقط اسمش زمین است. و همه کارهایی که صورت می گیرد باید آسمانی باشد )
و مطابق معمول این مهم نیز نه با مدیریت و برنامه ریزی های دقیق و تخصصی بلکه با مدیریت متعهههد بایستی صورت پذیرد.
خلاصه جوانان که هیچ راهی جلوی پای خود برای سرگرمی ٬ تفریح و شادی نداشتند ٬ ساده ترین و بی هزینه ترین کار را ورزش دیدند که در بعضی رشته ها با داشتن فقط یک توپ پلاستیکی ساده هم قابل انجام بود و احتیاج به امکانات خاصی نیز نداشت جز زمین خاکی که شکر خدا این یکی را در مملکتمان زیاد داریم .
هجوم سیل عظیم جوانان و نوجوانان به سمت ورزش آن هم از نوع بدون امکاناتش در ابتدای امر مسئولان را خوشحال کرد .آنها هم که مطابق معمول و دیگر امور مملکتی بدون در نظر گرفتن تخصص و تنها با نگاه به تعهد ٬ آدمهای به زعم خودشان متعهد زیادی را وارد این جرگه کردند و بعضا متعهديني كه ورزشکار هم بودند از اقبال بیشتری در این زمینه برخوردار شدند .
اما با گذشت زمان و روز به روز بازی رنگ دیگری به خود گرفت . ورزشکاران که با سختی و مشقت فراوان و بدون هیچگونه امکاناتی خود را بالا می کشیدند در میان آحاد مردم محبوبیت و جایگاهی پیدا کردند و این آغاز تغییر نگرش متولیان امر به ورزش بود .آنها که قبلا همه ستاره ها را در زمینه های مختلف فرهنگی ٬هنری ٬ اجتماعی و .... از بین برده بودند ! تاب دیدن ستاره های ورزشی را نیز نداشتند .دیگر کسی اجازه نداشت و ندارد که محبوب شود ٬ستاره شود و مردم دوستش داشته باشند .
این مردم به سلطان و شهریار زنده احتیاج ندارند و کسی در قید حیات اجازه محبوب شدن را ندارد ٬چرا که ممکن است جمعیتی همراه او شوند و یا روزی از دهان آنها کلامی مغایر با میل آنها خارج شود .اصلا این یک اصل نا نوشته در مکتب حکومت ضد اسلامی اینهاست که پهلوان مرده را عشق است .
اینان با نامهایی چون پروین که محبوب میلیونها ایرانی حتی در میان هواداران رقیب است مشکل پیدا کردند و تمام توان خود را برای از بین بردن حرمت این شخصیت به کار گرفتند ٬ حتی به قیمت تار و مار کردن تیم پرسولیس ٬ یعنی پرسپولیس پروین را از بین ببریم تا پروین بشکند .
یا تیم ملی را نابود کنیم تا پروین بمیرد .هنوز خاطره باخت عجیب و مشکوک ایران به قطر و حذف تیم ایران به سر مربیگری پروین از خاطره ها پاک نشده و ناگهان غیبت عجیب تر و طولانی او در ورزش !!!!! (پروین صاحب مرام و معرفت است ٬لقبش سلطان است و در یک کلام مرد است .از این بدتر هم می شود !!! سلطان محبوب)
حکومت از شخصیت ورزشی محبوب و جسوری چون ناصر حجازی خوشش نمی آید که همه دوستش داشته باشند و او مطابق با معیارهای آنان نباشد و چنان بلایی به سرش می آورند که جان به لب بشود و بگوید کاری نکنید که از این مملکت فرار کنم ٬که چه طاقتی دارد این یکی که بسیاری مدتها پیش گریخته اند.(حجازی صراحت لحجه دارد ٬کراوات می زند و خوش تیپ هم هست )
اینان شهریار ورزش ایران را هم بر نمی تابند ٬ که هجمه عظیم تبلیغاتی این سالیان خود موید این نکته است . مگر می شود آدم گلزن ترین مهاجم ملی دنیا باشد و او را به جرم گلنزنی بیازارند.(نام علی و لقب شهریار ! آنهم این همه محبوب . پس تا می توانید در همه جا دشنام نثار خود و خانواده اش کنید )
نمی دانم چطور کریم باقری در عنفوان جوانی و در حالی که در اوج دوران ورزشی خود قرار دارد به ناگاه از تیم ملی خداحافظی می کند ؟ آیا ارتباطی بین این قضیه و آن برنامه ای که بین دو نیمه یکی از بازیهای تیم ملی از سیمای دولتی ایران از رختکن تیم ملی پخش می شد وجود دارد ؟
آیا واقعا مجاهد خضیراوی به دلیل انجام اعمال منکر محرومیت کشید یا گفت آنچه که نباید از باخت تاریخی ایران به بحرین می گفت ؟
اصلا به جهنم که پرسپولیس و استقلال قدیمی ترین و محبوب ترین تیمهای ایران هستند .باید این دو تیم را نابود کرد .اینها خطرناکند توان جمعیت سازی دارند و جمعیت نیز توان انجام هر کاری را .آنقدر مدیران دولتی غیر متخصص به این دو تیم تزریق کنید تا از این که هستند بدتر هم بشوند .
امثال غمخوار و خطیب و قریب و فتح الله زاده (مدير عامل فعلي اسقلال را به خدا نامش هم حفظ نمی شوم ) گوارای بدبختی این دو تیم .تازه از بین اینها باز هم بدترینشان بهتر است . غمخوار به مراتب بهتر از امپال عابدینی است .
همه تیمها مختارند هر کاری که دوست دارند بکنند غیر از این دو تیم .اینها فقط میتواند کاری کنند که روز به روز ضعیف تر شوند تا جایی که ده هزار نفر هم برای بازیهایشان به استادیوم نیاید.
تازه خیره سری هم ممنوع !! پرسپولیس خوب بازی میکند ؟ مگر نمیبینید که با دو بازی خوب هشتاد نود هزار نفر به استادیو آمد ؟ بحران سازی کنید . به مدیرانش پول ندهید ٬ طلبکار پشت طلبکار و همچنین پرونده های شکایت .
استقلال قهرمان می شود ؟ عنایتی هم آقای گل ؟ وای حتما می خواهند قهرمان آسیا هم بشوند ؟ دیگه کی می تونه جلوی این همه شادی و هیجان رو بگیره ؟ تازه ژنرال هم ممکنه ادعای سلطانی کنه ! پس نابودش کنید .عنایتی برود ٬ قلعه نوعی هم و استقلال بماند و بد بختیهایش .
البته استثناهایی هم در این بین وجود دارد .قهرامانان ورزشی که به ندرت حاضر به فروش جنبه پهلوانی خود به حکومت شوند و کلام و مرامشان خوشایند اینان باشد . عکس آنها را بر بالای دست بگیرند و برای هم پیغام عاشقانه بفرستند . یکی بگوید صحنه را دیدم و دیگری جواب دهد جانم فدای رهبر !
به زعم آقایان ورزشی که ده ها هزار نفر را آنهم روز جمعه به ورزشگاه بکشاند چیز بدی است اصلا این از توطئه های دشمن است .مگر نماز جمعه آنهم خطبه های جذابش چیز بدی است که اینها به ورزشگاه می روند .تا می توانید بازیها را در روزهای غیر تعطیل و خصوصا غیر از جمعه برگزار کنید.
آنقدر از این بازیهای عجیب و غریب درآوردند تا به « متد ورزش دولتی سیاسی و فقط برای سرکار گذاردن جوانان» آنهم بدون هیچ هزینه هنگفتی رسیدند و چنان این مهم را رواج دادند تا عنان کار از دستشان خارج شد ٬خرابکاری پشت خرابکاری.خصوصا از زمانی که رئیس ورزش این حکومت یکی از بدترین انواع آن است که بعد از انقلاب به سر کار آمده ٬ دقیقا همانند با چنین رئیس جمهوری که اتفاقا به انتخاب وی بر سر چنین کاری نهاده شده.
زمام ورزش ایران به دست چنان آدمهای غیر متخصص و متعهد نمایی افتاده که دادکان که خود زمانی نماد تعهد و تقرب به این حکومت بود اکنون به مانند یک غیر خودی و عنصر وابسته می نماید ٬ که خود موید عمق فاجعه است .
اینان که زمانی ادعای پهلوان پروری و انسان سازی داشتند خواسته یا ناخواسته روز به روز شاهد فروریزی پهلوانان پوشالی خود هستند .بعد از انواع و اقسام حرکات و کارهای غیر اخلاقی که در ورزشگاهها از ورزشکاران و تماشاگران سر میزد و با لاپوشانی ها و سانسورهای آقایان مواجه می شد اینک این فروپاشی ها شکل گسترده تری به خود گرفته و شاهد فروپاشی ارزشها و حتی نهادهای بزرگتری هستیم .
نتیجه انقلاب فرهنگی آقایان فرهنگ شیر سماور که اوج بی حرمتی در ورزشگاهها بود را به طرز معجزه آسایی به همه جای خواهر و مادر ورزشکاران کشاند و آقایان به دروغ آن را به عده قلیلی از تماشاگرنماها نسبت دادند و به واقع باعث گسترش آن شدند .جالب اینجاست آن زمان که تماشاگر ها در اوج عصبانیت شعار شیر سماور را سر می دادند کوچکترها و بزرگتر هایی که همراه هم در ورزشگاه بودند از خجالت سر به زیر می افکندند ٬ اما اکنون فقط یک روز به ورزشگاه بروید و ببینید که پدر و پسر با چه حرارتی خواهر و مادر هرکه را بخواهند مورد لطف قرار می دهند .
دوپینگ دسته جمعی وزنه برداران که اگر کسی فهمید که نتیجه بررسی جعبه سیاه این همه هواپیمای سقوط کرده چه شد دلیل و باعث و بانی این دوپینگ را هم می فهمد یکی دیگر از آخرین دستاوردهای ورزشی حکومت آقایان است .
همین چند هفته پیش بود که حق تیم پرسپولیس را با علم به تخلف آشکار هیات فوتبال اصفهان و در مرحله بعدی با همکاری فدراسیون فوتبال در جهت مخفی نگه داشتن تخلف زیر مجموعه خود و جلوگیری از آبروریزی های متوالی مثل آب خوردن خوردند.آن هم بعد از آن رسوایی مربوط به تیم راه آهن و نفت که چیزی نمانده بود کار یه مجمع تشخیص مصلحت نظام بکشد ( که در خفا چنین نیز شد ).
سیاسیون مانند دیگر عرصه های جامعه آنقدر نفوذ و دخالت در امور کردند که مجامع ورزشی دنیا نیز تاب و تحمل خود را از دست دادند و حکم به تعلیق فوتبال این مملکت دادند.
مجموعه عملکرد آقایان چه در زمینه قهرمانی و چه در زمینه پهوانی که این آخری با اسرار ویژه ای همراه بود همین است که می بینیم :
در بعد قهرمانی همه عناوین پر افتخار خود را از دست داده ایم .دیر زمانی نگذشته از مقامهای اول تا چهارم ما در المپیک آسیایی اما اکنون فقط با تک مدالهایی مثل رضازاده سعی در پوشش ضعفهای خود داریم .
همه باختها را هم که ربط به ناداوری ها می دهیم که اگر هم مواردی باشد که هست ٬آن نیز از بی کفایتی مسئولان است که هیچ محلی از اعراب در بین مقامات و بزرگان ورزش آسیا و دنیا ندارند.
در زمینه پهلوانی نیز هدفی جز عوامفریبی نداریم .پهلوان به زعم ما آن است که ورزشکاری که در فینال مسابقات آسیایی بازی را به حریف واگذار کرده و در اوج ناراحتی روحی می باشد در جواب این سوال گزارشگر که می پرسد آقای میران شما که در انتخابات شرکت میکنید !!!! چه توصیه ای برای مردمی که در انتخابات شرکت می کنند دارید ؟ جوابی خوشایند مسئولان نظام بدهد ٬فرقی نمیکند از سر ترس و یا پاچه خاری.
اصلا تو گویی که آنجا دوحه محل مسابقات المپیک آسیایی نیست !!!! آنجا میدان فاطمی وزرات کشور و یا محل برگزاری انتخابات است .فقط مانده گزارشگران به وسط تاتامی بروند و در مورد انتخابات سوال کنند .خدایا در این مملکت همه چیز فدای بقای حکومت می شود . هر چیزی را که فکرش را بکنی باید در راستای هدف حفظ نظام باشد.
دیگر حتی از ورزش هم نمی توان لذت برد و لحظه ای کوتاه شاد بود ..
چه کنم؟ چه کنیم؟