هفته نامه خاطره انگيز تماشاگران پس از اولين بازی تيم ملی در جام ملت های لبنان ۲۰۰۰ روی جلد تيتر زده بود «پشت آسيا لرزيد». اين تيتر پس از شکست پرگل ميزبان با دو گل حميد استيلی و گل های علی دايی و کريم باقری، نتيجه اميدواری بيش از حد به ستاره هايی بود که به هر حال در آن دوره کم فروغ از فوتبال آسيا وظيفه داشتند ۲۴ سال ناکامی در فتح مهم ترين جام قاره کهن را جبران کنند. اما درست ۱۰ روز بعد روی جلد چاپ دوم تماشاگران خورده بود «قصه ما به سر رسيد...». عکسی با زمينه سياه از پرويز برومند، داوود سيدعباسی، حميد استيلی و بهروز رهبری فرد که دودستی صورتش را گرفته و به همراه براگا کمک مربی برزيلی جلال طالبی در حال ترک زمين است. اين خط پايان صلابت و اقتدار تيمی بود که بدون ترديد يکی از بهترين تيم های تاريخ فوتبال ايران به شمار می رفت. پس عجيب نبود که از جمع آنان نام شش بازيکن در ليست بهترين های جام قرار گيرد. ولی به هرحال کلاغه به خانه اش نرسيده بود.
***
«بهترين تيم همه اين سال ها» ترجيع بند هميشگی تيم های ملی يک دهه اخير فوتبال ايران است. از سال ۹۶ که با ظهور نسل جديد در رده ملی و خداحافظی جمعی از پا به سن گذاشته ها، تيم ملی تا نزديکی های فتح جام ملت های آسيا پيش رفت، هميشه در وصف باخت ها و البته بردها، روزنامه ها و کارشناسان از بهترين تيم همه اين سال ها حرف زده و مطلب نوشته اند. آن زمان مايلی کهن که روی اسم خيلی ها قلم قرمز کشيده بود، امثال علی موسوی و داريوش يزدانی به تيم ملی رسيدند و استخوان بندی تيم ملی با وجود علی دايی، خداداد عزيزی، کريم باقری، محمد خاکپور، حميد استيلی، مهرداد ميناوند و چند آس ترکه ای آن دوره، ترکيب بی نظيری داشت. گروهی که کمی بعدتر و قبل از حضور در جام جهانی پايه گذار مهاجرت ايرانی ها به فوتبال اروپا شدند و به هرحال سهمی غيرقابل انکار در رشد و نزديکی فوتبال ايران به استانداردهای حرفه ای ايفا کردند. آن تيم درخشان البته سال های سال به حياتش ادامه داد و با حفظ بدنه تيمی، تيم دوست داشتنی فوتبالی ها بود. بازی های آبرومند در جام جهانی و رسيدن به مقام قهرمانی بازی های آسيايی ۱۹۹۸ بانکوک بخشی از افتخارات همين نسل درخشان محسوب می شود.
***
وقتی جلال طالبی جای منصور پورحيدری را در تيم ملی گرفت، تيم ملی معجونی از بازيکنان استقلال و پرسپوليس بود. جام آزادگان بين آبی و قرمز دست به دست می چرخيد و تک و توک پديده های آن سال ها، همواره پاسوز قانون سهميه بندی مساوی بين استقلال و پرسپوليس می شدند. حاشيه های تمام نشدنی تيم ملی که به برکت دو سه ستاره جنجالی مثل هاشمی نسب و رهبری فرد، غالب اوقات اخباری داغ از اردوهای تيم ملی به بيرون درز می کرد، البته هيچ گاه به اندازه «بهترين تيم همه اين سال ها» اهميت نداشت. همه بابت تيم خوبی که داشتيم، راضی بودند و فتيله تعريف و تمجيدها، مگر در بدترين روزهای باخت، هيچ وقت خيلی پايين کشيده نمی شد.آن روزها يعنی درست در بحبوحه جام ملت های آسيای ۲۰۰۰، خبر خط و باندبازی در تيم ملی سوژه درجه يکی بود و علی دايی که از او به عنوان رابط بازيکنان و سرمربی تيم نام می بردند، در معرض اين اتهام قرار داشت که از حضور فلان بازيکن در ترکيب اصلی جلوگيری کرده است. و اين در شرايطی بود که پس از صعود ناپلئونی از گروه مقدماتی، سياهه همه آن بازيکنان خوب نيز کارساز نبود. علی کريمی که پس از پشت سر گذاشتن دوره محروميت و در اوج محبوبيت هنوز مثل حالا از فوتبال دلزده نشده بود، شب بازی با کره يکی از موقعيت های طلايی ايران را در شش قدمی دروازه کره در مسابقه مرحله يک چهارم نهايی هدر داد تا يک نويسنده باسابقه درباره او بنويسد؛ «به راستی، علی کريمی کی و در کدام بازی می خواهد زننده يک گل سرنوشت ساز برای ايران باشد؟،»
***
حاشيه های تيم ملی تا رسيدن بازيکنان به تهران تداوم داشت. روزنامه ها هر روز از يک ماجرای تازه پرده برمی داشتند و اتفاقات ريز و درشت اقامت تيم در لبنان را روی جلد می بردند. جلال طالبی مثل هميشه محافظه کاری پيشه کرد و با خريدن همه انتقادات به جان، مرد منفور شماره يک تيم ملی شد. تقريباً کسی نفهميد چه بر سر آن تيم خوب آمد و چرا با آن همه ستاره، ايران حتی به جمع چهار تيم اول آسيا نرسيد؟ انتظارات بزرگ بودند و البته ستاره ها نيز پرشمار.
***
پس از جلال طالبی که چند سالی حضور مربيان خارجی در سطح اول فوتبال ملی را به تاخير انداخته بود، بلاژويچ که با سابقه يک عنوان سومی جام جهانی به تهران آمده بود، دوباره تيم جمع وجور و يکدستی شکل داد. او اول به رويه موجود و متداول يعنی چيدمان ترکيب براساس خوب های استقلال و پرسپوليس پايان داد و بعد پای جوان ترها را به تيم ملی باز کرد. ابراهيم ميرزاپور، جواد نکونام، رحمان رضايی و خيلی های ديگر که خيلی زود جملگی به ستاره های تازه فوتبال ايران تبديل شدند، محصول دوره نه چندان بلند مربيگری چيرو در ايران بودند. کار بزرگ سرمربی کروات البته در اين نکته نهفته بود که آخرين ياغی ها را از تيم ملی کنار گذاشت و با تصفيه بازيکنان، از حاشيه های هميشگی آن کاست.
تيم ملی در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ مجموعه ای از ستاره های استخوان در کرده و باتجربه به اضافه جوان هايی بود که عدم موفقيت شان در راهيابی به جام جهانی يک حسرت تاريخی به شمار می آيد. تيمی که شايد اگر به جام جهانی می رسيد، درخشان ترين حضور ايران در جام های جهانی را رقم می زد. چند ماه پس از ناکامی تيم ملی، برانکو ايوانکوويچ دستيار چيرو به کمک جوان های همان تيم و البته چند بازيکنی که شروع دوران حرفه ای را با حضور در تيم اميد جشن می گرفتند، به قهرمانی بازی های آسيايی بوسان رسيد.
***
از ۲۰۰۲ بوسان تا ۲۰۰۴ چين نسل درخشان فوتبال ايران با رشدی چشمگير مواجه بود. خوب های تيم زير ۲۳ سال که با شکست ژاپن برای دومين بار متوالی مهم ترين طلای بازی های آسيايی را ربودند، به واسطه اعتماد برانکو کم کم در تمامی ارکان تيم ملی رسوخ کردند و قابل انتظار بود که در چين نقطه اتکای تيم ما با وجود بزرگی لژيونرهايی چون کريمی و مهدوی کيا که تورنمنت را رويايی به پايان بردند، درخشش فوق العاده آنها باشد. حتی در مقام مقايسه نسل قديم که سال های پايانی دهه ۹۰ را تجربه می کردند و نسل جديد که در اوايل هزاره سوم پيراهن سفيد و سبزرنگ تيم ملی را پوشيدند، گاهی اوقات کفه ترازو به نفع جوان ترها سنگينی می کند. آنها البته مثل ستاره های مورد علاقه شان مقام سومی در جام ملت ها را تکرار کردند ولی حسرت برای گرفتن جام همچنان ادامه داشت.
***
در آستانه جام ملت های آسيا، فوتبال ايران بار ديگر يکی از درخشان ترين تيم های تاريخ خود را روانه مسابقات خواهد کرد. تيمی که به اندازه انگشتان يک دست بازيکن در حد و حدود بين المللی دارد و کم تجربه ها نيز با وجود اختلاف فنی محسوس، به اتفاق آرا باکيفيت ترين نفرات حال حاضر فوتبال باشگاهی و ملی به شمار می روند. «بهترين تيم همه اين سال ها» صددرصد برازنده تيم ملی فوتبال ايران است ولی تجربه حداقل اين ۱۰ سال ثابت کرده که داشتن چنين تيمی نيز تضمينی برای قهرمانی در آسيا نخواهد بود.