- هنوز هم هوادار بايرن مونيخ هستم
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشی - فوتبال
وحيد هاشميان پس از يک هفته حضور در تهران و پيش از بازگشت به هانوفر ميهمان "ايسنا" بود. او در گفتوگو با ما از همه چيز گفت؛ اما همراه نبودنش با تيم ملی ايران در دور نخست مقدماتی جام جهانی غيرمنتظره بود!
مهاجم هانوفر در گفتوگويش با خبرنگار خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، ابراز اميدواری کرد، همه آشفتگیها در فدراسيون فوتبال برطرف شود. او گفت که اگر جای رييس فدراسيون فوتبال باشد با همهی احترامی که برای پيشکسوتان فوتبال قايل است، از مربيان خارجی در تيمهای ملی استفاده میکند. البته در کنار دستياران جوان و با استعداد ايرانی:اميدوارم از اين به بعد دنبال فرد شايستهای برای تيم ملی باشيم. مربیای که همانند يک بازيکن مدارج مربیگری را پله پله طی کرده باشد.
درباره تيم ملی ايران هم گفت: «اين تيم هيچ مشکلی ندارد!»
او آسيبديدگی بازيکنان لژيونر ايرانی پس از جام ملتهای ۲۰۰۷ آسيا را بیارتباط با "خستگی" آنها ندانست. از زحمتهای "دادکان" در فوتبال ياد کرد و توقعات بیدليل بالا برده شده را سبب همهی به هم ريختگیهای کنونی دانست.
مهاجم هانوفر به "مسايل ديگر" در فوتبال اشاره کرد و گفت برابر اين مسايل کاری از او ساخته نيست.
در واکنش به نيمکت نشينیاش در هانوفر هم گفت: «نمیتوانم دست از تلاش بردارم و کار نکنم.» ابراز اميدواری کرد که از فوتبال کشورهای عرب حوزه خليج هميشه فارس سردرنياورد.
بايرن مونيخ را با وجود همهی خاطرات تلخ حضورش در آنجا همچنان و همانند سالهای کودکی تيم محبوب خود خواند.
او که فوتبالش در بوندسليگا را با بوخوم آغاز کرد، "روی ماکای" را بهتر از "لوکاتونی" دانست و گفت: «"روی" از "تونی" سريعتر بود.»
نگاهی به مسايل اردوی تيم ملی در جريان جام ملتهای آسيا، ليگ برتر ايران و رخدادهای باشگاه استقلال بخشهای ديگر گفتوگوی مهاجم تيم ملی با "ايسنا" بود که در زير آن را میخوانيد:
* آقای هاشميان از بوندسليگا شروع کنيم. شما و هانوفر هر دو شروع بدی داشتيد اما، در ادامه روند هر دوی تان بهتر شديد. هانوفر رفته رفته جايگاه خود در جدول رقابتها را پيدا کرد. شما هم تاحدودی در تيم اصلی خودتان را پيدا کرديد. هر چند با هاشميان سالهای بوخوم فاصله زيادی داريد. علت شروع بد شما چه بود؟
- در شروع دربارهی خودم بايد بگويم که زمانی که تمرينهای آمادهسازی پيش فصل هانوفر شروع شد، به همراه تيم ملی در جام ملتهای آسيا حاضر بودم و بخش زيادی از تمرينهای آمادهسازی پيش فصل را از دست دادم. درست يک ماه پس از اين که تمرينها شروع شده بود و تيم ترکيب و سيستم خود را شناخته بود، با حذف تيم ملی ايران از رقابتهای جام ملتهای آسيا به آلمان و به تمرينهای هانوفر برگشتم. هنگامی که در تمرين هانوفر حاضر شدم، ديتر هکينگ سرمربی تيم به من گفت، از شرايط بدنی من چيزی نمیداند، چرا که يک ماه است با آنها تمرين نداشتهام. خوشبختانه تست آمادگی جسمانی که از من گرفته شد، نشان داد که از نظر بدنی در شرايط بسيار خوبی به سر میبرم.
* برای همين بود که از همان بازی شروع فصل برای هانوفر به ميدان رفتيد؟
- بله، در همان بازی شروع فصل هکينگ مرا ۴۵ دقيقه به ميدان فرستاد. بعد در ادامه دو، سه بازی در ترکيب جايی نداشتم، تا اين که در دومين بازیام برای هانوفر موفق به گلزنی شدم. سپس برای چهار، پنج هفته از تيم دور بودم. روی هم رفته نيم فصل بوندسليگا برايم با فرازونشيب همراه بود.
* علت عمدهی اين فراز و نشيبها را در چه میدانيد؟
- هانوفر در فصل نقل و انتقالات مهاجم خوبی را به خدمت گرفت. آنها "مايک هانکه" را در شروع فصل از "ولفسبورگ" خريدند. او با هزينهای سنگين به جمع ما پيوست. او با چهار ميليون و هفتصد هزار يورو به هانوفر آمد که برای اين باشگاه رقم بسيار گران و بالايی به شمار میآيد. هانکه در عين حال بازيکنی جوان و "آلمانی" است. او از استعدادهای فوتبال آلمان برشمرده میشود و سران هانوفر قصد دارند او در يورو ۲۰۰۸ حاضر باشد و بازی کند. برای همين هم روی او صبر زيادی به خرج داده میشود. نبايد از ياد برد که او بازيکن بسيار خوبی است و میتواند با آلمان در رقابتهای سال آينده در اتريش و سوئيس حاضر باشد. به هر حال از او حمايت لازم هم صورت میگيرد.
* منظورتان از حمايت و پشتيبانی چيست؟
- ببينيد به عنوان مثال هانکه در ۱۰ بازی برای هانوفر گلزنی نکرد. اما باز هم در ترکيب اصلی تيم جای داشت. شايد هر مهاجم ديگری به جای او بود، اين همه فرصت و زمان نصيبش نمیشد و برای گلزنی به او فرصت نمیدادند.
* واکنش شما به آمدن يک مهاجم تازه چه بود؟
- من از روز نخستی که به هانوفر رفتم میدانستم که کار سختی پيشرو دارم. میدانستم که آنها اين بازيکن را خريداری کردهاند و میخواهند از او حمايت کنند. من تنها يک بازيکن هستم و نمیتوانم دست از کار بکشم و بگويم تمرين نمیکنم، تلاش نمیکنم چون میدانم که آنها مرا به ميدان نخواهند فرستاد. میدانستم اگر اين کار را بکنم به خودم ضربه میزنم. سعی کردم روحيهام را حفظ کنم و در تمرينها حاضر باشم، در هفتههای پايانی نيم فصل که تيم نتيجه را به هرتابرلين و شالکه واگذار کرد، به ويژه پس از بازی با شالکه از سوی هکينگ به تناوب به ميدان فرستاده شدم. او به من گفت که از تمرينهای من رضايت دارد و نسبت به گذشته بهتر شدهام. هر چند به نظر خودم در گذشته هم همين گونه تمرين میکردم. به هر حال در فوتبال به غير از موارد فنی مسايل ديگری هم وجود دارد. با اين حال به عنوان يک بازيکن تنها میتوانم تمرين کنم و اگر به ميدان فرستاده شوم، از اين شانس و فرصت بدست آمده، استفاده ببرم. اما درمورد عوامل ديگر دست من کوتاه است و کاری از من برنمیآيد. فراموش نکنيم که هانوفر با يک مهاجم بازی میکند.
* روزنامه «بيلد» آلمان هم همين چند هفته پيش دربارهی شما و سختکوشیتان نوشته بود، هکينگ در گفتوگو با اين روزنامه گفته بود که شما هيچ وقت دست از تلاش برنمیداريد. او به تمجيد از شما و "يری اشتاينر" پرداخته بود.
- البته به نظر خودم شرايط ما دو تا با هم قابل مقايسه نيست. آنها به اشتاينر فرصت زيادی دادند. او جزء يکی از چهار، پنج بازيکن اصلی تيم ما در نيم فصل نخست بوندسليگا بود. اما من در اين فصل هنوز هم اين فرصت را نداشتهام که از ابتدا برای هانوفر به ميدان بروم. به نظرم میشد در چند بازی به عنوان بازيکن ثابت و اصلی از ابتدا به ميدان فرستاده شوم. به هر حال اين شيوهای است که هانوفر در فصل جاری پيش گرفته است. بايد اميدوار باشم. هنوز ۶ ماه با اين تيم قرارداد دارم و بايد ببينم در آينده چه پيش خواهد آمد.
* در طی همان چهار، پنج بازی که شما در ترکيب هانوفر جايی نداشتيد، يکی از پايگاه های اينترنتی نوشت که شما قصد داريد «قرمزها» را در ماه ژانويه ترک کنيد؟
- سايتها اين مطالب را هميشه مینويسند. اما همواره گفتهام که ۶ ماه با هانوفر قرارداد دارم و به آن وفادار خواهم ماند. چون تغيير دادن باشگاه به اين آسانی هم نيست. به فرض اين که با تيمی از بوندسليگای ۲ قرارداد ببندم، اصلا نمیدانم که آيا اين تيم فصل آينده راهی بوندسليگای يک میشود يا خير؟ ممکن است اين تيم صدرنشين آن رقابت ها هم باشد، اما ناگهان در پنج بازی آخر خود نتيجه را واگذار کند و در نهايت راهی دستهی بالاتر نشود. يا اين که با تيمی از بوندسليگا يک قرارداد ببندم؛ اما اين تيم در نهايت راهی بوندسليگای ۲ شود. برای همين هم خطر نمیکنم. از نظر حقوقی قرارداد خوبی دارم. از نظر تمرينی هم بسيار راضی هستم و تلاشم را میکنم. اگر از طرف باشگاه هم فرصت پيدا کردم که عالی است، اگر نه که کاری از من ساخته نيست.
* آيا اصلا پيشنهادی داريد؟ از کجا؟
- بله، هست. پيشنهادهايی وجود دارد که نمیتوانم بگويم.
* اواخر بهار گذشته که ميهمان "ايسنا" بوديد، گفتيد شايد روزی راهی بوندسليگای اتريش بشويد. آيا اکنون زمان آن فرا رسيده است؟
- نه. نگفته بودم که میخواهم راهی فوتبال باشگاهی اتريش بشوم. گفتم اگر روزی فوتبالم به پايان رسيد، يعنی به اواخر عمر فوتبالم نزديک شدم، بهتر است راهی ليگهای سبکتری بشوم. به جای آن که راهی ليگهايی همانند کشورهای عربی حوزه خليج فارس بشوم.
* پس به اين ترتيب هيچ وقت هاشميان را در فوتبال کشورهای عرب حوزه خليج فارس نخواهيم ديد؟
- اگر خدا بخواهد. ولی کار است. شايد روزی پيشنهاد شد و ... . بايد ديد.
* نگفتيد از کجا پيشنهاد داريد؟
- همين را بگويم که پيشنهادهايی وجود دارد؛ اما نمیتوانم بگويم. نمیگويم که پيشنهادی وجود ندارد، شايد بخواهم در هانوفر بمانم. شايد در همين مدت باقی مانده آن قدر خوب کار کنم که هانوفر به من پيشنهاد جديدی بدهد. حال بيايم بگويم که میخواهم از هانوفر جدا شوم، آن وقت است که سرمربی تيم میگويد او که رفتنی است چرا بايد به ميدان برود. بايد به بازيکنی فرصت بدهيم که سال آينده بخواهد برای ما بازی کند. با اين همه فکر میکنم شانس ماندن در هانوفر را هم دارم.
* روی هم رفته از شرايط خود در هانوفر راضی هستيد؟
- با اين شرايط خير. اما اگر آنها به من پيشنهاد جديدی بدهند و من هم بخواهم در اين تيم بمانم، آن وقت شرايط عوض میشود و فرصت بيشتری برای بازی در اختيار من قرار خواهد گرفت.
* از ارزيابیتان دربارهی عملکرد هانوفر در نيم فصل اول چيزی نگفتيد؟
- ما هفتهی نخست را با شکست شروع کرديم، اما هرچه از بازیها گذشت، بهتر شديم و نتايج بسيار خوبی گرفتيم. فقط در همين هفتههای پايانی چند باخت و تساوی بد را تجربه کرديم. مثلا باخت به ولفسبورگ و شالکه بد بود. اما پيروزیمان برابر روستوک و برمن ما را به روزهای خوبمان باز گرداند.
* در هفتههای پايانی نيم فصل نخست بوندسليگا شنيده شد که هانوفر در پی خريد يک مهاجم تازه است. حتی از "يان شلاودراف"، بازيکن بايرن مونيخ هم نام برده شد؟
- تا آنجايی که من میدانم، شلاودراف در "آلمانيا آخن" با هکينگ کار میکرده است و اين دو يکديگر را از آن زمان میشناسند. مربی ما علاقه زيادی به او دارد. با اين حال "يان" مهاجم نوک و صد درصد نيست و همواره پشت مهاجمان به عنوان مهاجم سوم يا هافبک نفوذی بازی میکند. همين علاقه موجب شده بود تا هکينگ در پی خريد او باشد، اما گويا خود اين بازيکن گفته است میخواهد همچنان در بايرن مونيخ بماند و دست کم در سال جاری به هانوفر نخواهد آمد. البته تا آنجايی که شنيدهام مسايلی هم هست که بين مديران تيم مطرح میشود که در نهايت کسی از آن ها خبردار نمیشود.
* هانوفر اکنون چند مهاجم دارد؟
- پنجتا. البته برخی از اين بازيکنان همانند اشتاينر و "بنيامين لاوت" میتوانند هافبک نفوذی و مهاجم باشند.
* هدف هانوفر در فصل جاری چيست؟
- راستش را بخواهيد هدف اين تيم قهرمانی در بوندسليگاست. هرچه بالاتر بهتر. با اين حال به نظر من اگر ما در پايان فصل جاری در بين ۸ تيم بالای جدول جای داشته باشيم، بسيار خوب خواهد بود. اگر به جام اينترتوتو يا يوفا هم راه پيدا کنيم، بسيار عالی خواهد بود.
* پيشبينی شما از نيم فصل دوم بازیها چيست؟
- فکر میکنم دور برگشت، اشتوتگارت اوضاع بهتری خواهد داشت. بورسيا دورتموند هم بهتر از اين خواهد شد. همين هم کار هانوفر را مشکل خواهد کرد. فکر میکنم کارلسروهه هم به مکان پايينتری دست خواهد يافت. مثلا جايی در بين تيمهای دهم و يازدهم.
* فرانکفورت را در کجای جدول میبينيد؟
- "فونکل" مربی اينتراخت هم شيوهای دفاعی دارد. خيلی تدافعی فکر میکند. تيمش بيشتر تساوی میکند و يا بردهای با اختلاف يک گل را به دست می آورد. با اين حال آنها تيم خوبی هستند و اغلب با اختلاف اندک بازیهايشان را واگذار میکنند. فکر میکنم آنها در بين ۱۰ تيم بالای جدول جای خواهند گرفت.
* گفتيد آنها "هم" يک مربی تدافعی دارند. يعنی "هکينگ" انديشههايی تدافعی دارد؟
- بله. سيستمی که او برای تيم در نظر میگيرد بسيار دفاعی و محتاط است. به بازیهای آخرمان که از قضا پرگل هم از آب درآمدند، نگاه نکنيد. هکينگ روی هم رفته از آن دسته مربيانی است که ابتدا گل نخوردن را به شاگردانش توصيه میکند و بعد گل زدن را.
* و تا به حال هم جواب داده است؟
- بله. همين طور است، اصولا در بوندسليگا، تيمهايی که به خوبی دفاع کنند و در ضربههای ايستگاهی و ضد حملهها خوب کار کنند، نتيجه میگيرند. به جز بايرن مونيخ و وردربرمن. برمن همواره فوتبالی تهاجمی را به نمايش میگذارد.
* از بايرن مونيخ گفتيد. آنها امسال در يارگيری فوقالعاده عمل کردند. نظر شما چيست؟
- فرانک ريبری، بازيکن فرانسوی آنها بسيار خوب بوده است. تونی هم خوب گلزنی میکند. اما فکر میکنم روی ماکای بسيار بهتر از تونی بود. "روی" هم شوتزن خوبی بود؛ هم پاسهای گل خوبی میداد و هم اينکه سرعت بالاتری از "تونی" داشت. بايرنیها هم در شروع فصل خيلی خوب بودند. اما در ادامه نتوانستند خوب ادامه بدهند. اما اين را هم از ياد نبريد که هر تيمی که برابر بايرن مونيخ قرار میگيرد، فکر میکند بهترين بازی سال خود را انجام میدهد و برای هر بازيکن هم اين يک بازی مهم به شمار میآيد و بيشتر مربيانی که برابر بايرن مونيخ قرار میگيرند به شاگردان خود میسپارند که برابر بايرن دفاع کنند. اين تنها شامل حال وردربرمن نمیشود. بقيه برابر بايرن به کمتر گل خوردن فکر میکنند. به همين خاطر کار بايرن مونيخ در مقايسه با تيمهای ديگر بسيار دشوار است. همهی تيمها برابر بايرن مونيخ عصبی و محکم بازی میکنند. تعداد خطاهايی که بازيکنان حريف بايرن روی "ريبری" انجام میدهند، گويای همه چيز است. به همين دليل است که فکر میکنم کار بايرن مونيخ برای قهرمانی دشوار است. حتی اگر بازيکنان خوب زيادی را به خدمت بگيرد. آنها در اين اواخر هم نتايج خوبی به دست نياوردهاند. شايد علتش اختلاف ميان "هيتسفلد" و "رومنيگه" باشد. شايد هم علتش تصميم هيتسفلد برای جدايی از بايرن در پايان فصل جاری باشد؛ که روی تيم تاثير گذاشته است.
* به نظر شما هيتسفلد در بايرن مونيخ ماندگار می شود؟
- نه من اينطور فکر نمیکنم. هيتسفلد شايد هدايت تيم ملی سوئيس را برعهده بگيرد. او اگر تصميم به ماندن داشت تا به حال آن را اعلام کرده بود. در آلمان برخلاف ايران روی همه چيز حساب میشود و تيمها برنامههای دو سال آينده خود را میدانند.
* پس اين که گفته میشود بايرن و هيتسفلد قرار است در ژانويه با هم گفتوگو کنند، چيست؟
- تلاشهای آخر است. فکر میکنم بايرن در آستانه ی قرارداد با فرد ديگری باشد، اما میخواهد از ماندن يا رفتن هيتسفلد مطمئن شود. آنها چند سال پيش هم همين کار را کردند. تا روز آخر به هيتسفلد گفتند در بايرن ماندنی است اما در پايان فصل فيليکس ماگات را جانشين او کردند.
* ماگات به شما اعتقاد داشت؟
- بله. او زمانی که در اشتوتگارت بود، خواهان من بود، اما من راهی بايرن مونيخ شدم.
* شايد "اوتمار" در پايان فصل راهی "سالزبورگ" اتريش بشود. اين احتمال وجود دارد که او شما را با خود به اتريش ببرد؟
- نه، او آن زمان خواستار من بود. شرايط آن زمان بهگونهای ديگر بود. اکنون همه چيز فرق میکند. هر چند فکر نمیکنم هيتسفلد راهی بوندسليگای اتريش بشود. او زمانی از رئال مادريد و ميلان پيشنهاد داشت و قبول نکرد. از نظر مالی هم نيازی ندارد که بخواهد راهی اتريش بشود. او مربی بسيار بزرگی است، يکسال را هم بیکار و دور از فوتبال گذراند که میتوانست راهی تيمی از اين دست بشود.
* به نظر شما کدام تيم شانس قهرمانی در بوندسليگا را دارد؟
- بايرن مونيخ که بدون ترديد. اما بازیهای شالکه را هم دوست دارم. چون مربی آنها از شيوهای بسيار تهاجمی استفاده میکند و بسيار هم شجاع است. اوايل فکر میکردم "اسلومکا" برای شالکه بسيار کوچک باشد، ولی با تماشای چند بازی آنها و همچنين بازیشان برابر تيم خودمان دريافتم که تيم خوبی است و مربی خوبی دارد. بايرن خوب شروع کرد اما، ادامهی خوبی نداشت. آنها اگر به همين روند ادامه بدهند کارشان به مشکل میخورد. چه اين که الان هم با وردربرمن هم امتياز هستند. با اين همه من از همان کودکی هوادار بايرن مونيخ بودم. با وجود آن که خاطرات خوبی هم از اين تيم ندارم، اما هنوز هم طرفدار اين تيم هستم و اين تيم را خيلی دوست دارم. آنها شخصيت قهرمانی دارند. برخلاف بسياری از تيمها که تا روز آخر خوب کار میکنند اما در نهايت قهرمانی را تسليم بايرن مونيخ میکنند. بايرن همواره از شخصيت قهرمانی برخوردار است. برمن و شالکه هم اين شانس را در فصل جاری دارند.
* "استيونس" و هامبورگ را چطور میبينيد؟
- او مربی خوبی است. اما او هم دفاعی فکر میکند. آنها هم با يک مهاجم بازی میکنند و بازیهايشان را با کمترين اختلاف میبرند ولی همواره با برنامه بازی میکنند. هر چند چندان هم زيبا بازی نمیکنند.
* بعد از جام جهانی شاهد رکود بوندسليگا بوديم، آيا امسال اين بازیها بهتر شده است؟
- بله، امسال بازیها بهتر از سال گذشته برگزار میشود. با اين حال برخی تيمها همانند نورنبرگ قهرمان جام حذفی آلمان در فصل گذشته يا بوروسيا دورتموند که هواداران زيادی هم دارند، افت زيادی داشتهاند. چند تيم بزرگ هم افت زيادی داشتهاند. اگر تيمی همانند دورتموند توان گذشته را بيابد، سطح بازیها بهتر خواهد شد و بالاتر میرود. با اين همه به نظرم سطح بازیهای امسال از پارسال بسيار بسيار بهتر شده است. يک نکته مهم ديگر آن است که در پايان سال جاری يورو ۲۰۰۸ برگزار میشود. ديگر آن که بسياری از بازيکنان سال گذشته با خستگی از جام جهانی در رقابتهای باشگاهی حاضر شده بودند. هر تيم چهار، پنج بازيکن از اين دست را داشت. هانوفر سه بازيکن در جام جهانی داشت. برخی از بازيکنان از باخت تيم ملی کشورشان ناراحت بودند و برخی هم با قهرمانی آمده بودند و بسيار بیانگيزه بودند.
* اگر موافق باشيد از وضعيت تيم ملی بپرسيم. گفته میشود که بدنسازی خوب تيم ملی در رقابتهای جام ملتهای آسيای ۲۰۰۷ روی عملکرد بازيکنانی همانند شما يا مهدویکيا تاثير خوبی داشت و به شما اين امکان را داد تا در بازگشت به باشگاههايتان از نظر بدنی آماده باشيد و بتوانيد در آنجا بازی کنيد. آيا شما اين موضوع را تاييد میکنيد؟
- من ۱۶ روز زودتر از هانوفر تمرين را شروع کردم. ولی استراحتم نسبت به ديگر بازيکنان هانوفر که ۳۵ روز استراحت داشتند، کمتر بود. يعنی من با استراحت کوتاهی در پايان بوندسليگا راهی تمرينهای تيم ملی شدم. ديگر بازيکنان برخلاف من با استراحت کامل در تمرين هانوفر حاضر شدند. من در اين فاصله بازی تدارکاتی هم داشتم. چهار بازی هم در جام ملتهای آسيا انجام دادم. هر بازيکنی با هر اندازه ناآمادگی پس از انجام يک ماه بازی خود به خود آماده میشود. ولی به نظرم ما همه پس از آن دچار آسيب ديدگی شديم. خودم پيش از بازی با HSV پايم پيچ خورد. نکونام هم آسيب ديد. نمیگويم که مقصر تيم ملی بود. شايد بود شايد هم نبود. ولی صد درصد علت اين آسيبها خستگی بازيکنان بود.
* ۱۶ ماه است که تکليف فدراسيون فوتبال روشن نيست و مساله مربیگری تيم ملی هم اکنون نامشخص است. تحليل شما از اين موضوع چيست؟
- خودتان گفتيد. فوتبال ما دچار نابسامانی و بیبرنامهگی است. به نظرم زمانی که "دادکان" رييس فدراسيون فوتبال بود، برای فوتبال ايران زحمات زيادی کشيد. نمیگويم که او هيچ ايرادی نداشت، چرا که مدير بیعيب و ايرادی وجود ندارد. ولی او چون بازيکن فوتبال بود، بازيکن تيم ملی بود, دورههای مديريت را گذرانده بود و در خود فوتبال بود، بهتر میتوانست فوتبال را حفظ کند. به نظرم تيم ملی ايران در زمان دادکان نتايج خوبی گرفت. همان زمان بدون دردسر راهی جام جهانی شديم. تيم زير ۲۳ سالههای ما در بوسان قهرمان بازیهای آسيايی شد که نتايج بسيار خوبی بود، ولی توقعات همه پيش از جام جهانی به طور ناگهانی افزايش زيادی پيدا کرد. تا آن حد که بايد در بين چهار تيم برتر دنيا قرار میگرفتيم و يا دست کم ۸ برتر دنيا! در صورتی که پيش از پرواز تيم در گفت و گويی يادآور شدم که ما همهی تلاشمان را میکنيم ولی توقع مردم را بالا نبريد. چون اگر نتيجه نگيريم مردم ناراحت و فوتبالزده میشوند.
مکزيک و پرتغال چندين دوره در جام جهانی حاضر بودند. آنها چندين بار از مرحله گروهی صعود کرده بودند. ما چه؟ تنها سه دوره به جام جهانی رفتيم و هر بار با نتايج معمولی از رقابتها کنار رفتهايم. توقعات بالا رفت و ناگهان فدراسيون دچار تغيير و تحول شد. پس از آن مردم در پی اين تغيير و تحولات انتظار آمدن يک مربی بسيار قویتر را داشتند. خواهان تقويت بيش از پيش سيستم بودند. اما ديدند که اين طور نشد. زمان طولانی سپری شد فدراسيون بدون رييس ماند و سرمربی در فاصلهی کوتاهی انتخاب شد و متاسفانه مشکلاتی که میدانيد برای فوتبال کشور پديد آمد. چيز تازهای برای گفتن ندارم چون همه، همه چيز را میدانند.
* همان طور که در جريان هستی، چند مدتی است کميته انتقالی به دنبال انتخاب سرمربی تيم ملی است، طی اين مدت نامهای زيادی مطرح شده است، به نظرت سرمربی تيم ملی بايد چه ويژگی داشته باشد؟
- تنها اميدوارم از اين به بعد دنبال فردی شايسته برای تيم ملی باشيم. هيچ وقت به مربيان ايرانی بیاحترامی نمیکنم، آنها بسيار زحمت کش هستند و در تلاشند تا به دانش خود بيفزايند، در کلاسها با کمال ميل شرکت میکنند. ولی همان گونه که يک بازيکن بايد مراحل ترقی را پله پله طی کند و از تيم نوجوانان، جوانان و غيره به تيم اصلی راه پيدا کند ، تا به سطح بينالمللی برسد، مربی تيم هم بايد همين مراحل را طی کند، تجربه پيدا کند و سپس مربی تيم ملی ايران يا هر کشور ديگری بشود. به نظرم در حال حاضر برای تيم ملی نيازمند مربی خوب خارجی هستيم. نه اين که تنها نامی خارجی داشته باشد، همانند گذشته.
میدانيم که مربی خوب درجه يک خارجی به ايران نمیآيد، اگر هم بيايد به دشواری خواهد بود. دست کم در مرحلهی مقدماتی به ايران نمیآيد. شايد اگر تيم ملی راهی جام جهانی شد، ۶ ماه قبل از رقابتهای جام جهانی به ايران بيايد. حتی کاپلو يا تراپاتونی در آن شرايط به ايران میآيند. اما اکنون در اين شرايط نه.
به گمانم مربيان خوب با کارنامه قابل قبول هم وجود دارند که میتوانيم آنها را انتخاب کنيم. کنار آنها هم از مربيان جوان داخلی همانند استيلی، خاکپور و درخشان و ... استفاده کنيم. مربيانی که در تيم ملی ايران زمانی بودهاند و تجربه بازی ملی دارند. به نظرم در انتخاب مربی تيم ملی ايران بايد دقت زيادی کرد.
* مشکل کجاست؟
- خدا را شکر که تيم ملی ما مشکلی ندارد، چون اصلا وجود ندارد که بخواهد مشکلی داشته باشد! مشکلی که وجود دارد در سطح مديريت است. ما هم که مدير نداريم که بگوييم خوب است يا بد! ابتدا بايد يک رييس فدراسيون خوب برای فوتبال انتخاب شود. نمیگويم که بايد حتما بازيکن تيم ملی ايران بوده باشد. همه چيز بداند يا ورزشی باشد، شايد چنين فردی به سختی پيدا شود يا باشد اما مدير نباشد. ولی دست کم اين انتظار میرود که کسی که رييس فدراسيون فوتبال میشود، مشاورانی داشته باشد که اهل فوتبال باشد، تجربه اين رشته را داشته باشد تا بتوانند به مدير خود مشاوره ی خوبی بدهند.
سپس بايد در پی برنامهای درازمدت باشيم. يعنی رييس فدراسيون نبايد نگران باشد که دو سال ديگر برکنار میشود. حتی اگر رييس فدراسيون خوب و کارآمد باشد، باز هم بايد هشت سال به او فرصت داده شود، اگر من جای او باشم برای تمام سطوح تا اميدها از مربيان خارجی استفاده میکنم و کنار آنها از مربيان جوان و با استعداد داخلی استفاده میکنم که بعدها بتوانند به درد فوتبال ملی بخورند.
* تيم ملی بدون سرمربی بايد چهار بازی تدارکاتی انجام بدهد. آيا بازی با مالی، قطر، کاستاريکا و هانزاروستوک را برای تيم ملی مفيد میدانيد؟
- از يک نظر بله. چون تيم ملی چند وقتی است تشکيل نشده است و بازيکنان با هم تمرين نکردهاند. اگر الان بياييم تيمی را تشکيل بدهيم و با تيمی همانند مجارستان بازی کنيم، حتی اگر تيمی درجه دو از اروپا باشد احتمال باخت ما زياد خواهد بود. اين مشکلات را زياد میکند و روحيه ی بازيکنان را هم خراب؛ آن هم درست پيش از بازیهای مقدماتی.
به نظرم اين طور بازیها پيش از بازیهای مقدماتی جام جهانی میتواند روحيه بخش باشند.
* نظرتان درباره گروه بندی ايران در رقابت های مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰چيست؟
- از اين بهتر ديگر نمیشود. بسيار راحت است. مربیای که در حال حاضر سکان هدايت تيم ملی را به عهده میگيرد، بايد بسيار خوشحال باشد که تيمش با چنين قرعهای روبهرو شده است. او بايد به اين بازیها تنها به چشم بازیهای تدارکاتی نگاه کند. منظورم دست کم گرفتن حريفان نيست ولی بايد اين بازیها را تنها به عنوان بازیهای تدارکاتی در نظر گرفت.
* نمیخواهيد در دور اول رقابتهای مقدماتی جام جهانی تيم ملی را همراهی کنيد؟
در مورد خودم هم بايد بگويم حدود ۴ سال است که از نظر بدنی در بازی ها و رقابت شديد تحت فشار هستم. در تعطيلات که بازيکنان استراحت داشتند درگير مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ مقدماتی جام ملت های آسيا، جام ملت های آسيا و بازی های تدارکاتی بودم. اين فشارها باعث درد کمر و آسيب ديدگی رباط داخلی پايم شد، ولی با افتخار می گويم که خوشحالم برای ايران بازی کردم. اما امسال قراردادم با باشگاه هانوفر به پايان می رسد و برای باقی ماندن در فوتبال آلمان بايد در تمام بازی ها و تمرينات حضور داشته باشم. ضمن آن که در تعطيلات تابستانی دوست دارم بعد از چند سال استراحت خارج از فوتبال داشته باشم و فکرم کمی آزاد بشود تا از لحاظ جسمی و روحی بار ديگر به وضعيت خوبی برسم تا از اين لحاظ برای ادامه دوران فوتبال خود آماده شوم.
پس از قرعه کشی رقابت های انتخابی جام جهانی ۲۰۱۰ که در گروه نسبتاً ساده ای قرار گرفتيم، تصميم دارم که در دور اول بازی ها نباشم. به اين دليل اين موضوع را زود اعلام می کنم که چون تيم جديد با مربی جديد شکل خواهد گرفت، مربی آينده تيم ملی در اين خصوص برنامه ريزی داشته باشد. من به استراحت احتياج دارم. بهترين زمان برای طرح اين موضوع الان بود، زيرا فدراسيون رئيس خود را هنوز نشناخته و تيم ملی هم هنوز سرمربی جديد خود را پيدا نکرده است. اکنون تصميمم به شخصی ارتباط ندارد و موضع گيری عليه کسی نخواهد بود، زيرا به هيچ عنوان چنين قصدی ندارم و علت چنين تصميم گيری را به اختصار توضيح دادم. اميدوارم تيم ملی در مرحله ی اول نتيجه بگيرد. در دور دوم و در صورت صلاحديد در خدمت تيم ملی ايران خواهم بود وگرنه به تصميم مربی آينده احترام گذاشته و برای تيم ملی آرزوی موفقيت می کنم. البته اين تصميم را پيش از رقابت های جام ملت های آسيا اتخاذ کرده بودم، اما در آن شرايط که حاشيه در تيم ملی وجود داشت تصميم گرفتم در خدمت تيم باشم. اکنون که بازی ها سبک تر شده اجرای اين تصميم راحت تر خواهد بود. فکر می کنم از نظر جسمی می توانم چندين سال برای تيم ملی بازی کنم، اما اگر روزی احساس کنم که ضعيف شده ام از تيم ملی خداحافظی خواهم کرد.
* گفته میشد که شما با مربيان داخلی مشکل داريد و اگر مربی آينده تيم ملی هم ايرانی باشد، دوباره به تيم ملی بازنخواهيد گشت.
- نه اين طور نيست. من با هيچ کس مشکل نداشته و ندارم. به امير قلعهنويی به عنوان بازيکن باسابقه و پيشکسوت فوتبال احترام گذاشته و میگذارم. هميشه به پيشکسوت فوتبال احترام گذاشتهام. قلعهنويی هم در برابر هميشه به من احترام میگذاشت. نفرات قديمی تيم ملی همانند مهدویکيا، علی کريمی و رحمان رضايی همه در اردوی جام ملتهای آسيا بسيار منظم بودند. آنها با نظمترين افراد تيم ملی در جام ملتهای آسيا بودند. به نظر من اين تيم از نظر پتانسيل قویترين تيم تاريخ ايران بود. از تيم جام جهانی هم بهتر بود. چون دو، سه بازيکن جوان ديگر هم به جمع ما اضافه شده بودند. ما نسبت به جام جهانی جوانتر شده بوديم. ولی من خودم با هيچ کس مشکل پيدا نکردم و تا آخرين روز هم به همه احترام گذاشتم. در پايان هم از همه خداحافظی کردم و رفتم. در پايان هم با "ايسنا" گفتوگو کردم و به شما گفتم که من هم همانند همه در شکست تيم ملی ايران مقصر هستم. همهی آنهايی که به جام ملت ها رفتند، مقصر هستند. حتی آشپزهايی هم که با ما مشغول بازی میشدند و در نتيجه غذايشان دير يا سرد میشد هم در شکست تيم مقصر هستند. آن آناليزورهايی که شايد آناليزهايشان دير میآمد، همه در شکست تيم مقصر هستند. ولی به نظر من همه به يک اندازه مقصر نبودند. من به عنوان يک بازيکن در زمين بازی میتوانم کارهايی انجام بدهم. ديگری میتواند سيستم بازی را در نظر بگيرد و فردی هم میتواند تدارک لازم را انجام بدهد. همه در شکست تيم ملی ايران مقصريم. من هم تقصيرکارم اما قصورم عمدی نبوده است. زمانی تيم با کم کاری میبازد، اما، ما هيچ کم کاری هم نکرديم. رفتيم و آنچه را که به ما گفتند و در توانمان بود انجام داديم من خودم را مقصر میدانم، چرا که در اين بازیها گلزنی نکردم. شايد پاس خوبی دريافت نکردم. شايد بازيکن کناریام با من هماهنگ نبود.
چون من بازيکنی بودم که در سختترين بازیها هم گلزنی کرده بودم. در جام جهانی هم بدشانسی آوردم. يک بار گلر حريف توپم را به خوبی گرفت. ولی اين تنها "وحيد" نبود که در آن بازیها گلزنی نکرد. همه در آن بازیها گلزنی نکردند. اما در زمان برانکو هميشه گلزنی کردم. چه بازیهای رسمی يا تدارکاتی. حتی بازيسازی هم کردم. با اين حال قبول دارم که در بازیهای جام ملتهای آسيا من هم مقصر بودم. من هم بايد گل میزدم. مهاجم بايد گلزنی کند و يکی از عوامل شکست بودم. ولی اول از همه میگويم همهی تقصيرها به يک اندازه نبود. يکی ۸۰ درصد مقصر بود، ديگری ۷۰ درصد . رانندهی اتوبوسمان چون خارجی بود، مقصر نبود. بنده ی خدا هميشه سر وقت میآمد و میرفت!
* با توجه به اين که يک هفتهای است در ايران هستيد احتمالا رخدادهای بازی استقلال – صنعت نفت آبادان را ديدهايد. آيا در فوتبال آلمان چنين چيزی رخ میدهد؟
- به باور من هنگامی که يک مربی مسووليت تيمی را میپذيرد، همه چيز تيم به گردن او میافتد. حتی حاشيهها و جمع کردن آنها. مربی چون در تيم است، بهتر از هر کسی میداند که در تيم چه چيز جريان دارد و چه اتفاقهايی افتاده است. من از نظر دانش فيروز کريمی را فردی شايسته میدانم. در مورد مسايل ديگر حرفی نمیزنم؛ اما از نظر فنی او را قبول دارم. او مربی با تجربهای است و سه، چهار ماه در پاس مربی من بودهاست.
در مورد آن مسايل هم وی شايد در تيم شاهد چيزهايی بوده که من و شما از بيرون نمیتوانيم شاهد آن باشيم. به نظر من که از بيرون به رخدادها نگاه میکنم. او احساساتی نشده و تصميمش از روی احساس صرف نبوده است.
شايد شاهد چيزی بوده است. شايد کسی کم کاری يا غرضورزی کرده باشد. ما اين مسايل را نمیدانيم و نمیتوانيم دربارهی آن نظر بدهيم. شايد او خواسته باشد بازيکنانی را که کم کاری کردهاند به نوعی تنبيه کند.
من در اين هشت سالی که در فوتبال آلمان هستم، شاهد اين رفتارها بودهام، اما نه پس از بازی. مثلا شايد "ماگات" ما را پس از باختمان در بايرن در برف دوانده باشد. بدون اين که با هيچ کس در اين باره کلمهای صحبت کرده باشد در آنجا بازيکنی اجازه ندارد بگويد "چرا ما را دواندهای؟"
نوع ديگر هم آن است که تيمهای بوندسليگايی پس از پايان بازیها به رختکن میروند و آن بازيکنانی که در ميدان بودهاند با لباس به ريکاوری خود دور زمين میپردازند. مگر آن که بليت هواپيما داشته باشند و مجبور باشند هرچه سريعتر به شهر خود برگردند. در غير اين صورت همه تيمها ۱۵-۲۰ دقيقه دور زمين میدوند. مواقعی هم هست که مربی قصد دارد فردای مسابقه را به تيم استراحت بدهد، آن وقت بازيکنانی که بازی نکردهاند را وادار میکند کارهای سرعتی انجام دهند. به صورت تنبيه هيچ وقت با اين مساله روبرو نبودهام. ولی در خارج از ورزشگاه تنبيه شدهايم، چون مربی به ما گفته است که مسووليت پذير نيستيم.
يک موضوع ديگر را لازم میدانم بگويم، در تيم ملی با مسايلی روبرو میشوم که برايم بسيار عجيب است. برخی که در تيمهای بزرگ بازی میکنند، به خود اجازه میدهند در جريان بازی به داور يا بازيکنی که از شهرستان آمده است، اعتراض کنند. خودشان را برتر میبينند و برخی مواقع کم کاری هم میکنند. شايد سيستم ما اجازه میدهد که بازيکن ما به برخی مربيان خط بدهد. به کار آقای کريمی نمیتوانم انتقادی داشته باشم، چون در آن سيستم نبودهام. اگر بوده است تمرين بوده نه تنبيه.
* تمرين برای تنها چند نفر بوده است؟
- نمیدانم. در يک بازی که ما بازی را باخته بوديم و حتی من بازی هم نکرده بودم، مجبور شدم بدوم و تنبيه شدم. تنبيه برای همه است و تشويق هم برای همه. اما اين را هم میگويم که اين کار شايد باعث شود تا بازيکنان عليه مربی جبههگيری کنند و اين برای مربی که میخواهد در تيمی دو، سه سال کار کند، اوضاع را دشوار میکند. تيم با انگيزه، همه کار میکند. ولی اگر از تيمی انگيزهاش را بگيرند هيچ کاری نمیتواند بکند.
آقای کريمی مربی من بوده و تنبيه هم حق وی است. با اين حال به خودم اجازه نمیدهم درباره کار وی اظهارنظر کنم.
اگر من مربی بازيکنی کم کار باشم که بخواهد با اين کارش به تيم ضربه بزند، حتما او را تنبيه خواهم کرد.
* از خط دادن بازيکنان به مربيان در فوتبال ايران گفتيد. اين بحث چندی مدتی است که شايع شده است.
- شما میتوانيد نمونهای در اين باره ذکر کنيد. باز هم میگويم تيم ملی ۲۰۰۷ منظمترين تيم تاريخ بود. از قلعهنويی بپرسيد آيا بازيکنی در اردو بینظمی يا بیانضباطی کرد يا نکرد. اگر هم کسی بود بازيکن خود وی بود و ديگر هيچ.
همواره به مربيان خود احترام گذاشتهام ولی زير بار حرف زور هم نمیروم. همانطور که دو سال به تيم ملی نيامدم. شايد در تيمهای ديگر بوده است. اما در اين تيم از اين خبرها نبود. قلعهنويی هم در جام ملتها يکی، دو بار بازيکنان قديمی را جمع کرد و دربارهی مسايلی صحبت کرد تا نظم تيم بهتر شود.
* برخی معتقدند بازيکنان تيم ملی عرق و تعصب گذشته را ندارند.
من خودم هميشه تمام توانم را به کار گرفتهام و هيچ وقت کم کاری يا کم فروشی نکردهام. زمانی يک کارشناس گفته بود که من ادای بازيکنان سرزن يا جنگنده را درمیآورم! در حالی که نيازی به اين کار ندارم. هيچ وقت ادعای چيزی نداشتم ولی قدرت سرزنیام را در بوندسليگا نشان دادم. در بازی با چين مشت دروازهبان آنها به نزديک گيجگاهم خورد. آيا من بیتعصبم؟ به جرات میگويم که در اين تيم هيچ بازيکن کم کار و بیتعصبی وجود نداشت. اگر بود بايد اسم ببريد. مشکل آن است که در ايران روی برخی بازيکنان بيشتر از حد واندازهی توانشان تبليغ میشود. بازيکنی را به ياد دارم که ۸ ماه تيم نداشت اما هر روز عکساش در صفحه نخست روزنامهها چاپ میشد. اين گونه تبليغات بازيکن را بیانگيزه میکند. بازيکنی که هنوز در ابتدای راه است با اين گونه تبليغها ديگر علاقهای به تلاش ندارد. بحث ديگر زوم کردن روی تيم ملی ايران است، در حالی که تيم المپيک ايران سالهاست به اين بازیها راه پيدا نمیکند، ولی کسی حرفی از آن نمیزند.
همين تيم ضعيف و جوان کره را سالهای آينده بايد ديد.
* به عنوان پرسش پايانی آيا ليگ برتر ايران را هم پيگيری میکنيد؟ کدام تيم را خوب ديديد؟
- از ماهواره که نمیتوانم اما از اينترنت چرا. با اين حال کل بازیها را نمیتوانم ببينم. من بازیهای پرسپوليس را ديدهام. اين را هم شنيدهام که میگويند اين تيم خوب بازی نمیکند، ولی نتيجه میگيرد. پرسپوليس دارای سيستم شده است و نشان داده است که برنامه دارد. شايد قطبی سرمربی جايی نبوده باشد اما، نشان داده که خوب کار کرده است. او دست کم با سه مربی بزرگ دنيا کار کرده و در سه جام جهانی حاضر بوده است. اميدوارم اسير حاشيهها نشود و همين طور خوب کار کند. فوتبال ما به مربيان با دانش نياز دارد.
استقلال هم سال گذشته شايسته قهرمانی بود و اکنون دچار تغيير و تحولات زيادی شده است. به نظرم فيروز کريمی با دانشی که دارد، اگر اسير حاشيه نشود میتواند نظم خوبی به استقلال بدهد.
* پاس همدان را چطور؟ بازیهای اين تيم را پيگيری میکنيد؟
- نخير. آن پاسی که ما داشتيم، پاس تهران بود که تمام شد و رفت. آن پاس قهرمان آسيا شد. اگر جامهايش را هم به جايی ديگر ببرند، پاس حساب نمیشود. اصلا بازیها اين تيم را نگاه نمیکنم.
* و سپاهان؟
بازیهای سپاهان را ديدم و از باخت آنها بسيار ناراحت شدم. آنها خيلی خوب کار کردند. نايب قهرمانی هم کمتر از قهرمانی نيست. به خاطر مديريت خوب سپاهان بايد به "ساکت" تبريک گفت. او هميشه مربيان خوبی به اين باشگاه آورده است. هميشه بازيکنان خوبی گرفته است و نتيجه هم گرفته است. او در سپاهان پايهای کار میکند. اگر هم از اين تيم بروند، سپاهان پنج سال ديگر اين گونه خواهد بود.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا: محمد عليجانی