حضور همزمان امير قلعه نويی در برنامه ۹۰ و اعلام خبر منتفی شدن کلمنته در ايران را اگر کنار اتفاقات چند روز گذشته قرار دهيم، بيشتر پی به حرف های علی دايی می بريم؛ آنجا که آقای اسطوره می گويد: «برخی ها دوست ندارند که مربی خارجی و فردی مثل کلمنته به ايران بيايد!»
سال ها است که فوتبال ما در تقابل با اين دو تفکر قرار گرفته که: داخلی يا خارجی البته پس از حضور برانکو در ايران و سپس مربيانی مثل لوکا بوناچيچ يا دنيزلی اکثر نگاه فوتبالدوستان به سمت ديدگاه طرفدار مربی خارجی چرخيد اما متاسفانه در اين برهه حساس باز می بينيم که فدراسيون جديد به عنوان مسؤول و متولی فوتبال نمی تواند يک تصميم کارشناسی بگيرد و کار را به طور ريشه ای و اصولی برنامه ريزی کند.
حضور و نقد امير قلعه نويی در برنامه ۹۰ گرچه با عدد ۳۱-۶۹ نشان از برتری سرمربی تيم ملی دارد اما آنچه برای اکثر بينندگان مبهم ماند اينکه چرا مجری توانمند برنامه، مثل هميشه ميهمان برنامه را مورد خطاب و عتاب قرار ندارد و به نوعی در فضايی محدود حرکت کرد.
در برنامه دوشنبه شب نود قلعه نويی که به اعتراف خودش با تجربه تر از گذشته شده و به مرز پختگی رسيده توانست بازی را به سود خود تمام کند. پختگی و تکامل سرمربی سابق تيم ملی را می توان در تعامل مثبت با مطبوعات ديد. او در يک سال گذشته به کمک دوستان رسانه ای توانست خود را همچنان در صف اول کانديداهای نيمکت تيم ملی قرار دهد. جوی که او در رسانه ها پيش از بازی با استقلال تهران و سپس استقلال اهواز به راه انداخت، نشان از شناخت و درک تازه امير قلعه نويی از نقش و تاثيرگذری رسانه ها داشت؛ به شکلی که مجيد جلالی اين ترفند را خطرناک دانست و اعلام کرد: «نمی دانم چرا هر تيمی که با مس کرمان بازی دارد، دچار جو حاشيه و … می شود؟»
نکات فوق به همراه نبود يک ارتباط مستمر، منطقی و همگرا ميان اعضای هيات رييسه فدراسيون فوتبال نشانگر اين است که تصميم گيری در فدراسيون تحت فشار و جو بيرونی است و اين برای يک مدير دانای کاربلد به نام کفاشيان که متاسفانه خيلی زود و سريع به نخستين شکست خود مبنی بر عدم جذب کلمنته اعتراف کرد، جای تعمق دارد.
وضعيت فعلی به طور طبيعی محصول فرايند غلط سياستگذاری و اجرای سياست ها در فدراسيون نوپا است و البته دوگانگی و تناقض در اظهارنظر شفق و تاج همين ناهمگونی را تاييد می کند.
اما بعد از منتفی شدن حضور کلمنته در ايران، ديروز بعدازظهر فضای جديدی پيش روی کفاشيان باز شد و جلسه ای برای اتخاذ تصميمات بعدی تشکيل شد. جلسه ای که شايد خود او زياد تمايلی به برپايی آن نداشت اما چاره ای نبود جز تصميم گيری برای تيم ملی. حالا ما پس از حدود يک ماه دوباره به نقطه صفر بازگشته ايم و امير قلعه نويی را يکی از گزينه های جدی تيم ملی می بينيم. پس از اين اتفاقات و اظهارات قلعه نويی مبنی بر حقانيت او و همکارانش در تيم ملی، محمد مايلی کهن هم در گفت وگو با خبرگزاری ايرنا اعلام کرد: مسؤولان فدراسيون فوتبال برای انتخاب سرمربی تيم ملی فوتبال ايران می توانند به آرشيو و بايگانی مراجعه کنند چرا که در اين آرشيو سابقه مربيان داخلی و خارجی وجود دارد!
در همين رابطه خبرگزاری فارس به نقل از يک منبع آگاه در فدراسيون نوشت: «علی دايی و محمد مايلی کهن از جمله گزينه هايی هستند که از سوی هيات رييسه فدراسيون بخت زيادی برای انتخاب به عنوان مدير فنی تيم ملی دارند و با تشکيل جلسات بعدی، همه چيز مشخص خواهد شد.» ديروز در حالی مسؤولان فدراسيون جلسه فوق را تشکيل دادند که نام هايی مثل قطبی، فيروز کريمی و بيژن ذوالفقارنسب هم نشنيده می شد و متاسفانه به دليل نبود اطلاع رسانی شفاف و عدم سرعت کافی در تصميم گيری ها تا آخرين لحظات هم از انتخاب سرمربی تيم ملی خبری بيرون نيامد.
اينکه کفاشيان فدراسيونی را تحويل گرفته که از هر حيث متزلزل و نابسامان بوده قبول، اما دليل نمی شود که او و همکارانش گرفتار جوسازی ها و شيطنت های رسانه ای مربيان امتحان پس داده شوند. ادامه اين رويه که به سمت آزمون و خطا پيش رفته و تصميم هايی که نه براساس عقل و منطق که از سر احساس و ناچاری اتخاذ می شود، فوتبال ما را دچار خسارت خواهد کرد. سؤال اساسی در فوتبال ما اين است که چه تفاوتی از نظر بنيه علمی، تجربه و … ميان مايلی کهن، قلعه نويی، فيروز کريمی و ذوالفقارنسب وجود دارد؟
فوتبال ما نياز به علم و تکنولوژی جديد دارد، فوتبال ما نياز به تفکراتی دارد که در آن طرح و برنامه حرف اول را بزند، فوتبال ما به يک سرمربی با دانش که به طور تمام وقت در خدمت فوتبال باشد نيازمند است مردی که به دور از هرگونه يک جانبه گرايی يک نظارت جامع و عالی را بر کل فوتبال کشور در کليه سطوح داشته باشد. کلمنته شايد يکی از اين افراد باشد اما هستند مربيان ديگری که اگر با آنها درست و حرفه ای ارتباط برقرار کنيم تمايل زيادی دارند تا زير نام ايران کار کرده و برای خود افتخار جديدی کسب کنند.