تفاوت گفت وگوهايی که از «علی کريمی» در رسانه های نوشتاری می خوانيم، گاهی آن قدر مشهود است که اگر ندانيم شماره ۸ يا همان کاپيتان امروز و جادوگر ديروز هميشه يک دوست مطبوعاتی قديمی يا مشاور رسانه ای دارد که نقش سخنگويش را بازی می کند و جای او حرف می زند، شک می کنيم که چطور ممکن است يک بازيکن وقتی خارج از کشور است اين قدر متين و مهربان و آرام حرف بزند، از همه چيز تعريف و از همه کس تمجيد کند ولی وقتی پايش به تهران می رسد، دوباره رک و صريح، از هر چه مورد غضبش است انتقاد داشته باشد.
علی کريمی اين بار خودش است نه «ابوالفضل جلالی» همان دوست مطبوعاتی و رسانه ای که جايش حرف می زند. وقتی در هتل المپيک او را می بينيم، يعنی برای اردوی تيم ملی دوباره به کشور برگشته. علی کريمی سخت حرف می زند. چند بار درخواست گفت وگو را رد می کند و از خودش مقاومت نشان می دهد. اما وقتی در مورد وضعيت فوتبال کشور و ديدگاهش سؤال می پرسيم، انگار قلقلک و تحريک می شود. پس چنين می گويد: آن چيزی که من در فدراسيون فوتبال می بينم، تکرار ضعف های تکراری مديريت است. من نمی بينم کسی برای کارش در فدراسيون برنامه ريزی داشته باشد و متاسفم که می گويم طی ۱۰ سال فعاليت ورزشی ام در رده ملی هرگز فدراسيون فوتبال را تا اين حد ضعيف و بی برنامه نديده بودم. هيچ چيز سر جايش نيست و اين به تيم ملی ضربه می زند. اميدوارم هر چه زودتر اين مشکلات حل شود و مسؤولان کاری کنند فوتبال ملی ايران از اين اوضاع نابسامان نجات پيدا کند.علی کريمی که حالا می فهميم وقتی رک و صريح حرف می زند واقعيت ها را بيان می کند، دست روی واقعيتی می گذارد و می گويد: ما بازی تدارکاتی نداريم و اين خودش فاجعه است. ما قبل از اين هيچ برنامه ای برای بازيهای دوستانه نداشتيم. بعد از مدت ها خبر رسيد که می خواهيم با بوسنی بازی کنيم ولی حالا هم حرف از لغو اين بازی می زنند. من نمی دانم چنين اتفاقی افتاده يا نه. اما فکر می کنم همين بوسنی هم حريف خوبی برای ما نبود. آنها تيمی نيستند که نقاط ضعف و قدرت ما را نشان بدهند. فکر می کنم مسؤولان فدراسيون برای انتخاب حريف تدارکاتی بايد کمی بيشتر دقت کنند. اين جور بازيها به درد تيم ملی نمی خورد. چه برسد به اينکه حالا می گويند بوسنی حاضر به بازی با ايران نيست!
علی کريمی حرف هايش را قطع می کند و مابقی جملاتش را می خورد. او هم احتمالا مثل ما به اين فکر می کند که چرا بايد شان و شخصيت فوتبال ملی ايران در بيرون از مرزها حفظ نشود. بعد فقط به يک جمله اشاره می کند: «ما الان حرکت رو به رشدی که نداريم هيچ در حال سقوط هم هستيم.»
محور بحث را عوض می کنيم. کريمی مصدوم است و اين خبر مطمئنا هيچ کس را خوشحال نمی کند. جواب کريمی کمی خيالمان را راحت می کند: من در آخرين بازی جام حذفی از ناحيه زانو آسيب ديدم. اما بعد از چند روز استراحت پيش پزشک پرسپوليس فيزيوتراپی کردم. دکتر زرينه گفت بايد ۱۰ جلسه فيزيوتراپی کنم تا شرايطم بهتر شود اگر کادر فنی تيم ملی اجازه بدهند در تهران می مانم تا به شرايط آرمانی ام برسم.»يک خبر خوش، شايد هم يک خبر اميدوارکننده برای پرسپوليسی ها. علی کريمی ادعا می کند با وجود اينکه هنوز يک سال ديگر با القطر قرارداد دارد، اما از مسؤولان باشگاه درخواست کرده رضايتنامه اش را صادر کنند. قطری ها هنوز هيچ پاسخی نداده اند و هنوز تکليف نهايی مشخص نيست. ولی حتما خبر داريد که حبيب کاشانی از مدت ها قبل می خواست رضايت کاپيتان تيم ملی را برای حضور در پرسپوليس جلب کند.
وقتی از کريمی در مورد احتمال حضور دوباره اش در پيراهن سرخ می پرسيم او می گويد: از صميم قلب خوشحالم که پرسپوليس قهرمان شد. هم به بازيکنان و هم به مربيان اين قهرمانی را تبريک می گويم. البته با شرايط فعلی فکر نمی کنم تيم نياز به جذب بازيکن جديد داشته باشد. آرزو می کنم سال بعد پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا هم موفق شود.»کريمی با زيرکی از زير جواب دادن فرار کرد. آيا ممکن است سال بعد او باز هم پيراهن پرسپوليس را بر تن کند!