جمعه 16 آبان 1382

عمر ستمگر از دوره زندگي گلها كوتاهتر است، نامه همسر يك فعال سياسي مخالف حكومت وقت عراق به صدام حسين، ترجمه حسن هاشميان

« لمياء عبدالرزاق نايف » همسر نخست وزير اسبق عراق است كه در سال 1968 بعثيهاي گروه حسن البكر بدون كمك شوهر وي قادر نبودند حكومت عبدالرحمن عارف را ساقط كنند. بعد از اين كودتا عبدالرزاق نايف تا اواسط سال 1969 بعنوان نخستوزير عراق برگزيده شد. او از خانواده تكريتيها نبود و فردي خودساخته، با فرهنگ و سواد محسوب ميشد كه از مركز عراق و از ميان مردم استان « الانبار » برخاسته بود. صدام حسين در نخستين ديدار با وي شديداً از او متنفر ميشود، زيرا كه اين فرد اصطلاح « بي سروپا » را بر فرزند « العوجه » قدرتطلب گذاشته بود. توطئه تكريتيهاي تازه به دوران رسيده در سال 1969موجب عزل و تبعيد عبدالرزاق نايف ميشود و از آن زمان به بعد او بعنوان يك فعال سياسي مخالف حكومت وقت، خود را مطرح ميكند. از اينرو مزدوران و عوامل صدام حسين دائم در پي ترور وي بودند و تا سال 1978 كه موفق ميشوند در جلوي درِ هتلي در شهر لندن او را به قتل برسانند، چندين عمليات تروريستي ناموفق بر عليه وي انجام ميدهند. اين نامه چند روز بعد از وقوع يكي از اين عمليات ناموفق در ماه فوريه 1972 نوشته شده است. لمياء همسر عبدالرزاق نايف در اين عمليات زخمي شده و نامه خود را از بيمارستان « ميدل 6 » لندن براي صدام حسين مينويسد.
حسن هاشميان – روزنامه نگار مستقل

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

به آقاي صدام حسين تكريتي
مايل بودم اين نامه را بلافاصله بعد از روز حادثه ترور كه من و همسرم را مورد هدف قرار داده بود ، بنويسم، اما زخمي شدنم مانع از آن شد ولي اكنون حالم بسيار خوب است و خداوند را شاكرم. با اين نوشته تو را مورد خطاب قرار ميدهم، زيرا معتقد هستم حاكم واقعي عراق تو هستي و نه كس ديگر و بنابراين طرف ديگري را مسؤول نميدانم. من ميدانم كه تمام مسؤولين شما از حسن البكر گرفته تا كوچكترين ردههاي نظام « لا حول و لا قوه » هستند. ( نه چيزي را ميبندند و نه چيزي را باز ميكنند ) و آنان چيزي جز عروسك شطرنج كه با نام ها و القاب مختلف صحنهگرداني ميشوند، نيستند. نامهاي بياعتباري كه هرگز توانائي انجام كاري در سطح و شأن مقام و سمت خود ندارند.
ميداني اي رئيس جمهور واقعي! ( در آن زمان حسن البكر رئيس جمهور عراق بود ) همانطور كه همه ملت عراق ميدانند، همسرم آقاي عبدالرزاق نايف رهبر واقعي انقلاب هفدهم تموز سفيد بود. او بود كه همراه با برادران و همكاران آزاده خود براي آن برنامه ريزي كرد تا اينكه به جامه نصر و پيروزي مزين شد. در آن زمان ملت عراق يك آرزو داشت و آن اينكه انقلاب نقطه پاياني براي دردها و رنجهاي آنها تعيين نمايد. دردها و رنج هائي كه در گذشته حادث شده و اكنون ضرورت ندارد در اينجا، من با صفت هاي مشخص آنها را براي تو ذكر كنم. همچنين ميداني او بود كه رئيس جمهور فعلي شما را منصوب ساخت در حاليكه هيچ نقشي در به ثمر رساندن انقلاب 17 تموز نداشت. و اين بعد از آن صورت گرفت كه همگي شما تعهد نموديد و به سلاح و شرف نظامي خود سوگند ياد كرديد از تجارب گذشته عبرت گرفته در دامان تنگ حزبگرائي كور و آنچه كه همه آن بلايا را بر سر وطن آورد ، وارد نشويد. قولها و ايمان و اعتقادي كه از خود نشان ميداديد به ما ميگفت كه راه و روش جديدي را اتخاذ خواهيد كرد و به آنچه كه در بيانيه نخست انقلاب درباره منافع عالي كشور و خدمت به مردم به آن تصريح شده بود، با صداقت، امانت و يكرنگي وفادار خواهيد بود. اما با تأسف شديد ميگويم كه به عهد خود خيانت كرديد و شرف و ناموس خود را ناديده انگاشتيد و مغرور قدرت و حكومت شديد بعد از اينكه سالهاي زيادي را در بيچيزي و انزوا به سر برديد. كودتاي ننگ و سرافكندگي خود را در تجمعهاي محفلي خود به پا ساختيد و آنرا با خيانت و نيرنگ كه با تمامي ارزشهاي انساني ، عربي و اسلامي منافات دارد، پُر جلال نموديد. شوهر مرا در حاليكه ميهمان ناهار شما و غير مسلح بود توقيف كرديد ( حسن البكر به بهانه تناول ناهار ، بدون سروصدا عبدالرزاق نايف را به دفتر خود فراخواند، سپس در حاليكه مشغول صرف ناهار بودند، صدام حسين همراه با برادر خويش برزان التكريتي اسلحه به دست وارد شده و با خشونت ميهمان خود را توقيف كردند. در آن زمان عبدالرزاق نايف هم در داخل عراق و هم در خارج آن طرفداران زيادي داشت و كودتاچيان براي اينكه وانمود كنند اتفاق مهمي نيافتاده است، او را به آرامي سوار هواپيما كرده و از عراق خارج كردند، جالب اينكه در زمان خروج عبدالرزاق نايف، صدام حسين در حاليكه اسلحه در جيب خود داشت و آنرا به سوي همراه خويش نشانه گرفته بود ، در ركاب نخستوزير بركنار شده، از ميان گروه تشريفات فرودگاه به حالت سان و احترام عبور كرد- م ) و يك بار ديگر به روشهاي كينهتوزانه خود برگشتيد و خون جاري ساختيد و ظلم وبيداد رواج داديد همانطور كه در سال 1963 چنين نموديد، اگر نگويم بدتر از آن كرديد. اموال حكومت و ملت را به يغما برديد و پُستهاي كشوري را به جوانان ناپخته و خام از دار و دسته حزبي خود عطا كرديد.

در اوت 1969 شوهرم طي نامهاي بعد از اينكه انواع اتهام ها را به وي نسبت داديد، از رئيس جمهور شما تقاضا كرد او را بطور علني محاكمه كنيد. او در پاسخ به اين اتهامات ادعانامهاي را تنظيم نمود و درخواست كرد دادگاهي براي روشن شدن حقايق و ابطال اكاذيب برقرار گردد، پس چرا به اين خواست مشروع و قانوني او كوچكترين التفاتي نداريد؟
شما توانائي چنين كاري را نداريد ( برگزاري دادگاه علني – م ) زيرا كه آنچه در ادعانامه وي آمده است حقايقي بس تلخ است كه جام زهري براي شما خواهد بود و توان انكار آنرا نداريد، بنابراين همانند شيطان گُنگ در برابر كلمه حق سكوت كرديد.
و ژانويه 1970 فرا رسيد و جهانيان با اعدامهاي ناگهاني شما دچار شوك گرديدند. شما صدها نفر را در عرض 48 ساعت در دادگاههاي فرمايشي اعدام كرديد تا مناسبتي بيابيد كه همراه با آنان همسر مرا غياباً به اعدام محكوم كنيد و دارائيهاي وي را مصادره نمائيد. من نخستين كسي بودم كه با كار آوردن شما بر سرير حكومت و همكاري شوهرم با همچون كساني مخالفت ورزيدم و اكنون ميبينم كه بر حق بودم و براي راحتي دل خودم جنايات ضد انساني شما كه بهترين افسران و زبدهترين جوانان كشورم در آنها قرباني شدند را محكوم كردم.
من بعنوان يك شهروند عراقي از حكومت درخواست نميكنم از جرم كساني كه عليه آن توطئه ميكنند، بگذرد. از حقوق هر حاكم است كه حكومت خود را صيانت كند. اما بر اين حاكم واجب است كه در چارچوب قانون و بر اساس عدالت از خود دفاع نمايد و به كساني كه آنها را متهم ميكند اجازه دهد از خود دفاع نموده از اين حق آنها حفاظت كند. ولي آنچه كه اكنون در عراق اتفاق افتاده است جنايات هولناك ضد انساني است كه تاريخ نمونه اي از آن نديده است و هرگز در مخيله انسان قرن بيستمي قابل گنجاندن نيست كه چنين جناياتي در روزگار او رخ ميدهد. اين دادگاههائي كه برگزار كرديد برتر از دادگاههاي تفتيش عقايد بود و همه آنها فرمايشي بود. بر اساس آنها قتل هائي در داخل زندانها اتفاق افتاد كه نام كشور را در ديدگان عموم بدنام كرد و افراد و گروههائي در اين محاكمات فرمايشي به خون غلتيدن كه تنها گناه آنان عدم همكاري با شما است. آنها پاكترين فرزندان اين سرزمين بودند كه شما به اتهامات واهي و صرفاً به اين دليل كه نميخواستند با شما همكاري كنند، به اين چنين چيزي گرفتار شدند. به اين مقدار هم بسنده نكردهايد و باندهاي تبهكار شما تعقيب بيگناهان در داخل و خارج كشور را آغاز كردهاند.

تقاضا دارم اي حضرت حاكم، در زماني كه دستور قتل بيگناهان را به دارودسته خود ميدهي ، به ياد بياوري كه هر حاكم ظالمي چوبه دار خود را با دستان خود ميسازد. آيا سرانجام شوم عبدالكريم قاسم را فراموش كرده اي كه در اثر صدور احكام اعدام بوسيله او نهايتاً سراغ وي آمد؟ اين در حالي است كه اعدامهاي وي به بيرحمي و قساوت اعدامهاي شما نميرسد و روشهاي وحشيگرايانه شما را براي دنبال كردن بيگناهان و كشتن آنان در هر جائي كه هستند، را به كار نميگرفت. همينطور ميخواهم به ياد دارودسته جنايتكار تو بياورم سرنوشت همكاران آنها كه براي كشتن ديگران دستورات تو را عمل ميكردند. آنها بعد از اينكه مأموريت خود را انجام ميدادند ، بدست خود تو در حوادث مشكوك مانند تصادف ماشين و غيره از بين ميرفتند. چنين مسأله اي براي ملت عراق ناشناخته نيست. همين ملت كه كشتارهاي عبدالكريم قاسم را براي وي نبخشيد، جنايت هاي تو را نيز نخواهد بخشيد. مردم ما اين اعمال جنايتكارانه را فراموش نخواهند كرد و براي خونخواهي شهداي خود به هر مدت كه زمان آن طول بكشد، بالاخره قيام خواهند كرد. و اين آيه كريمه را گواه ميگيرم: قاتل را از قصاص قتل خود خبر بده حتي اگر زمان آن مقداري به درازا كشد. راست گفت پروردگار والا مرتبه.
من بعنوان يك زن عراقي كه به كشور خود عشق ميورزم، تو را نصيحت ميكنم از مستي خواب طغيانگري بيدار شو و جاي خود را بشناس و در آن قرار گير كه مدت زمان حكومت ستمگري يك ساعت است و حكومت حق تا ساعت قيامت دوام مييابد. اما اي صدام .. اگر تصور ميكني چوبههاي اعدام همانند تيركهاي چراغ برق، راه حكومت كردن تو را مدام روشن خواهد كرد ، پس خدا بيامرزد تو را.. زيرا كه عمر ستمگر كوتاهتر از دوره زندگي گلهاست.
عمل وحشيانه تعدادي از افراد باند تو در روز 17 فوريه بر ضد ما در حالي كه هزاران كيلومتر از كشور دور هستيم، افرادي كه مثل تو كاري جز فساد كردن و تخريب بر روي زمين ندارند، ، چيزي نيست جز بيانگر وحشيگري و درندگي و خيانت تو است. يك لحظه اين تصور را در ذهن خود شكل بده كه تو و همسر و فرزندان خود در خارج از كشور هستيد و ناگهان با رگباري از شليك مسلسلها مواجه ميشويد، چه خواهي گفت؟ اما خدا را شكر كه او با ماست و براي هميشه در كنار حق خواهد بود.
هدف از نوشتن اين سطور اي صدام .. نصيحت است و بس. شايد به راه حق و درست برگردي و از راه معصيت كناره گيري.. و بناچار بايد بداني كه ظلمت هر شبي به سپيدي روز ميرسد.. و اين ابري كه اكنون بر عراق سايه افكنده است دير يا زود كنار خواهد رفت .. و آنگاه تمام وجود ستمكاران را پشيماني فرا گيرد در زماني كه ديگر ندامت سود ندارد.. ملت عراق با رنگارنگ استبداد آشنا است و انواع ديكتاتوريها را به خوبي ميشناسد.. اما از همه مهمتر سرانجام كار آنها را نيز ميشناسد كه همگي در قعر زبالههاي تاريخ فروافتادند و لعنت ابدي هميشه قرين حال و وصف آنها بوده است .. و براستي بدانند آنانكه ستم پيشه كردند كه فرو خواهند افتاد بد فروافتادني..
در پايان ناچارم اين را بگويم كه تيراندازي به سوي زني بيگناه با ارزشهاي دلاورمردي و جوانمردي فرهنگ عربي ما سازگاري ندارد، اما آنچه كه ميتوانم در اين لحظه بگويم يا انجام دهم ، فقط اقتدا به شعر شاعر عرب است كه ميگويد:

اگر به انسان اصيلي كرم برساني مالك او خواهي شد
و اگر به انسان بياصل و نسب خدمتي برساني بر تو طغيان خواهد كرد

لمياء نايف – مدير سابق مدرسه و همسر عبدالرزاق نايف نخست وزير سابق عراق

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1058

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'عمر ستمگر از دوره زندگي گلها كوتاهتر است، نامه همسر يك فعال سياسي مخالف حكومت وقت عراق به صدام حسين، ترجمه حسن هاشميان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016