در فراز و نشيب روابط ايران و اروپا آيا رازي نهفته است؟ بسياري از ايرانيان بر اين عقيده اند كه آري، رازي نهفته است. از نگاه برخي از آنان، اين راز برگرد منافع تجاري و قراردادهاي پر سود اقتصادي دور مي زند؛ بدين ترتيب كه هرگاه اروپائيان به ايران فشار مي آورند و مسائلي چون تروريسم، حقوق بشر، صلح خاورميانه و تسليحات كشتار جمعي را مطرح مي كنند، هدفشان صرفا كسب امتيازهاي پرسودتر و حداكثري بهره برداري از غيبت اقتصادي ايالات متحده در ايران است و همين كه اروپائيان به امتيازات موردنظر خود دست مي يابند، ساير موضوعات نيز از دستور كار خارج و يا كم اهميت تلقي مي شود. عده ديگري از ايرانيان، تصور فوق را باطل و ناشي از توهم كاسب پنداري اروپائيان و بزرگنمايي حجم اقتصاد ايران در نظام جهاني مي دانند و راز روابط ايران و اروپا را در موضوعي ديگر، يعني حقوق بشر جست وجو مي كنند. از نظر اينان، اروپا به دليل عدم توازن قدرت نظامي _ اقتصادي خود با آمريكا، توان تاثيرگذاري محدودي بر جامعه بين المللي دارد و از همين رو، دفاع از حقوق بشر را سرلوحه برنامه هاي خود قرار داده است تا از طريق جلب نظر روشنفكران و مردم تحت ستم در جهان سوم، براي خود قدرت معنوي و فرهنگي و در نتيجه پرستيژ و نفوذ بين المللي كسب كند. براين اساس، اتحاديه اروپا روابط خود را با ايران برپايه ميزان رعايت حقوق بشر قرارداده و فراز و نشيب در روابط دوجانبه به صورت تابعي از اين موضوع درآمده است.
از نگاهي بيطرفانه، اما هر دو ديدگاه فوق، افراطي است. مسئله اصلي اروپا در ارتباط با ايران، نه روابط تجاري و نه حقوق بشر، بلكه موضوعي مربوط به سياست بين الملل است، بدين صورت كه:
ايالات متحده به عنوان ابرقدرتي يكه تاز در حال بسط كامل نفوذ خود در خاورميانه است و اگر نقشه هاي آن، طبق برنامه پيش رود، ديري نخواهد پائيد كه آمريكا نظم دلخواه خود را در منطقه استراتژيك خاورميانه مستقر مي كند و اروپا را از نقش آفريني موثر در اين منطقه براي هميشه محروم مي سازد. در اين ميان طبيعي است كه اتحاديه اروپا براي تغيير و يا تاثيرگذاري بر برنامه آمريكا در خاورميانه تلاش كند. كشورهايي نظير فرانسه، بلژيك و آلمان از طريق مخالفت سياسي با طرح هاي آمريكا در جهت «تغيير» اين طرح ها مي كوشند، در حالي كه كشورهايي مانند انگليس، دانمارك و اسپانيا از راه همكاري با ايالات متحده سعي دارند بر برنامه هاي آن كشور تاثير لازم را گذاشته و سهم اروپا را محفوظ دارند.
از آنجا كه در منطقه خاورميانه، ايران تنها كشور مهمي است كه از دسترس آمريكا دورمانده است، بنابراين، اروپا براي حفظ نفوذ خود، تمايل جدي دارد كه اين كشور همچنان از حوزه نفوذ ايالات متحده دورمانده و سرنوشتي چون عراق و افغانستان پيدا نكند. اين درحالي است كه اروپا دفاع از ايران را در وضعيت كنوني براي خود بسيار دشوار مي يابد، زيرا دفاع از كشوري كه به هر دليلي به تلاش براي دستيابي به تسليحات كشتار جمعي، حمايت از تروريسم، اخلال در روند صلح اعراب و اسرائيل و نقض حقوق بشر متهم شده است، بسياري از قواعد مورد پذيرش قدرت هاي بين المللي را دستخوش بحران مي كند و اروپا به اين نكته نيز واقف است كه اگر رقابت با آمريكا در صحنه جهاني از چارچوب قواعد بين المللي تجاوز كند، يكسره به نفع طرفي خواهد بود كه از قدرت بيشتري براي ناديده گرفتن اين قواعد در مواقع لزوم برخوردار است. بنابراين، اتحاديه اروپا پا به پاي تلاش براي دور نگهداشتن ايران از نفوذ آمريكا، از تمام توان خود براي اعمال فشار عليه تهران به منظور اصلاح رفتارهايي كه مورد قبول اين اتحاديه نيست، بهره مي گيرد.
هدف روشن از اين فشارها، تحول آرام اوضاع ايران به ترتيبي است كه اروپا بتواند شريك اصلي يك ايران مسئول، باثبات و دموكراتيك باشد و روند تحولات به سمتي نچرخد كه با بحراني شدن اوضاع، آمريكا ابتكار عمل را براي حل بحران به دست گيرد. بر اين مبنا، آنچه آمريكا و اروپا درباره آن در ارتباط با ايران اشتراك نظر دارند، تغيير رفتار در حوزه هاي چهارگانه اي است كه ذكر آن رفت، اما اينكه با چه ابزاري مي توان اين تغيير را در رفتار ايران ايجاد كرد، موضوع اختلافي است كه اينك بين آمريكا و اروپا در شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي جريان دارد و در بطن همين اختلاف صوري و شكلي، محتوا و ماهيتي نهفته است كه مي تواند سمت و سوي نظم خاورميانه را به دو جهت متفاوت سوق دهد.