حسن هاشميان – روزنامه نگار مستقل
ممكن است در نگاه اول، مهمترين دليل سفر وزير خارجه ايران به سوريه را تأكيد بر خالي شدن منطقه خاورميانه از سلاحهاي كشتار جمعي ( طرحي كه سوريه به سازمان ملل ارائه كرده است ) و روياروئي با ياغيگريهاي آريل شارون نخست وزير اسرائيل بدانيم ، اما در كنار آن مسأله اي بس مهم براي دو كشور منطقه به اضافه تركيه وجود دارد كه آن موضوع « فدراليسم » در عراق ميباشد. اكنون به نظر ميرسد براي سه كشور ايران ، سوريه و تركيه ، فدرال شدن نظام سياسي عراق از سلاحهاي تخريب همگاني اسرائيل و گردنكشي نخست وزير يكدنده آن خطرناك شده است. موضوعي كه در حال حاضر كُردها و شيعيان نزديك به آيت الله سيستاني بر شكل دادن به آن اصرار مي ورزند.
در ديدگاه احزاب كُرد و به خصوص هواداران مسعود بارزاني، فدرال كردن عراق بايد مقدمه هر نوع تحول سياسي در عراق قرار گيرد. آنها استدلال ميكنند در 13 سال گذشته و در سايه حمايت نيروهاي امريكائي توانستند از يك آزادي نسبي برخوردار شوند، مجلس محلي خود را تأسيس نمايند و از همه مهمتر دولت خودمختار خود را تشكيل دهند. بنابراين اكنون ضرورتي ندارد كه به عقب برگردند و به چيزي تن دهند كه ممكن است نتايج آن برخلاف انتظار و آرمانهاي آنها باشد. از نظر كردها شهر كركوك كه به مثابه سرزمين موعود آنهاست، در تقسيم بندي سيستم فدرال بايد در منطقه كُردي قرار گيرد ، مسأله اي كه در هفته گذشته انواع زد و خوردها ميان كُردها و ائتلاف تركمن- عرب منطقه را به خاطر آن مشاهده كرديم و احتمال تكرار اين درگيريها به شدت وجود دارد. اكنون در اين شهر بحث بر سر اين مسأله است كه چه قوميتي از اقوام عراق اكثريت آنرا تشكيل ميدهند و بنابراين صاحبان اصلي آن خواهند بود. كردها آمارهاي جمعيتي جديد اين شهر را قبول ندارند و فقط به سرشماري سال 1957 تأسي ميكنند يعني زمانيكه هنوز مهاجرت مردم مناطق ديگر به اين شهر صورت نگرفته بود. تركمن ها مدعي هستند 75 درصد جمعيت كنوني شهر كركوك از آن آنهاست و در آماري كه اعراب منطقه ارائه ميكنند نسبت جمعيت كُرد و تركمن به ترتيب 13 و 24 درصد حساب شده است. با سقوط رژيم صدام حسين ، از آنجائي كه احزاب كُرد از سازماندهي جا افتاده اي برخوردار بودند، توانستند امواج گروه هاي كُرد مهاجر را وارد شهر كرده و در سازمانهاي اداري حكومت سابق سكني دهند. در برخي موارد منازل كسانيكه آنها را متهم به مزدوري رژيم پيشين ميكردند را به زور تصرف كردند. اكنون شهر كركوك به مثابه يك انبار مواد منفجره است كه ميتواند تمام عراق را به يكباره منفجر كند و در چنين وضعيتي « فدراليسم » كبريت آتش اين انبار تلقي ميشود. شايد با درك چنين مسأله اي است كه ايران ، سوريه و تركيه اوضاع را خطرناك تر از آنچه ديده ميشود، ارزيابي ميكنند.
از سوي ديگر احزاب سياسي مانند مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق به رهبري عبدالعزيز حكيم، حوزه علميه سخنگو به رهبري مقتدي صدر، انجمن دفاع از ملت عراق به رهبري مزهر دليمي، جبهه تركمن هاي عراق به رهبري فاروق عبدالله و مجمع روحانيون اهل سنت به شدت با فدراتيو كردن عراق مخالف هستند و خواهان برگزاري يك انتخابات زودرس در عراق و پايان اشغال كشور آنها توسط امريكا ميباشند. اين گروه ها يك وجه تشابه ديگر نيز دارند و آن اينكه همه اينها بطور جداگانه با سه كشور سوريه ، ايران و تركيه روابط تنگاتنگي دارند و اين بدان معني است كه سه كشور مذكور با ايجاد يك صف واحد در ميان خود، ميتوانند نيروهاي مخالف نظام فدراليسم در عراق را به سوي اهداف خود هدايت كنند. اما نبايد پنداشت كه همه اين دسته هاي سياسي در يك ايدئولوژي واحد گردهم ميآيند. براي احزاب تندرو شيعه مانند مجلس اعلا و حوزه علميه سخنگوي مقتدي صدر ، شيوه و نگاه سياسي – فرهنگي كه اكنون در جنوب عراق رواج داده اند ميتواند مُدل ايده آل آنها براي همه عراق باشد. اكنون در شهرهاي جنوبي عراق زنان به خاطر پوشش خود شديداً تحت فشار قرار ميگيرند، پيروان مذاهب و انديشه هاي ديگر مانند مسيحيان خانه هاي خود را فروختند و از جنوب عراق فرار كردند، بيشتر ساختمانهاي دولتي ميان دو گروه مجلس اعلا و مقتدي صدر تقسيم شده است و استخدام در آنها بر اساس گرايشهاي مذهبي و وابستگي عشيره اي صورت ميگيرد. با وجود اينكه مناطق جنوب عراق از يك آرامش نسبي برخوردارند، اما كار مولد اقتصادي در آنها كمتر صورت ميگيرد و بيكاري و تورم بيشتر اهالي را به ستوه درآورده است. اما در عوض مساجد و حسينيه ها به شدت فعال هستند و روحانيون به وفور در همه جا هستند و انگار ديگر انديشه اي جز مذهب وجود ندارد.
در ميان گروه هاي مخالف فدراليسم در عراق ، انجمن دفاع از ملت عراق كه مورد حمايت سوريه است و جبهه تركمن هاي عراق كه روابط نزديكي با تركيه دارد، از نظر انديشه كاملاً با احزاب تندرو شيعه تفاوت دارند. انجمن دفاع از ملت عراق طرفدار « لائيسيته » فرانسه است كه به جاي اينكه گروه ها و اقوام مختلف را مبناي اعطاي حقوق قرار دهد، فرد عراقي را به شكل مجزا و بدون در نظر گرفتن وابستگي قومي يا مذهبي او را مبناي اعطاي حقوق سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميداند. آنها هرگز حاضر نيستند انديشه بسته و تماميت خواهي فردي مانند مقتدي صدر را بپذيرند اما در عين حال در تلاش براي روياروئي با انديشه او نيستند. جبهه تركمن هاي عراق فقط از نظر مخالفت با انديشه فدراتيو كردن عراق كُردها به ديگر گروه هاي فوق الذكر شبيه است. آنها در وهله اول وجود كُردها در منطقه خود را خطرناك تر از همه چيز تلقي ميكنند و براي مبارزه با اين خطر دست به هركاري خواهند زد. همچنين آنها انتقادات شديدي را متوجه شوراي حكومت انتقالي عراق ميكنند و خانم صون گول كه بعنوان نماينده تركمن ها در اين شورا حضور دارد را فاقد مشروعيت مردمي ميدانند.
اما با وجود همه اين مخالفتها بعيد به نظر ميرسد كه كُردها دست از انديشه « نظام فدراليسم » خود بردارند زيرا آنرا سطح حداقل خواسته هاي خود تعبير ميكنند. براي اين منظور در مرحله اول، كُردها با انجام يك انتخابات همگاني درباره قبول يا رد نظام فدرال در عراق مخالفت خواهند كرد، زيرا در اين حالت مطمئن هستند كه مردمان جاهاي ديگر عراق كه هنوز از رشد سياسي لازم برخوردار نشده و به درستي معناي فدراليسم را نميدانند، به اين مُدل سياسي رأي نخواهند داد. اما در مرحله دوم كه هم اكنون آثار آن مشخص شده است، براي ايجاد يك ساختار واحد از احزاب سياسي كُرد ( حزب اتحاديه ميهني كردستان و حزب دموكرات كردستان ) تلاش خواهند كرد تا از اين طريق بتوانند اهرم فشار قوي در معادلات جديد سياسي عراق داشته باشند و سياست نيروهاي امريكائي مستقر در عراق را تحت تأثير خود قرار دهند.
به نظر ميرسد امريكائيها در عراق با خواسته هاي كُردها همسوئي دارند، موضوعي كه بيش از همه كشورهاي ايران ، سوريه و تركيه را نگران ميكند. از اينرو آنها تلاشهاي ديپلماتيك خود را گسترده كردند. قبل از مسافرت بشار اسد به تركيه كمال خرازي با او ديدار ميكند و در اوائل هفته آينده عبدالله گل وزير خارجه تركيه به ايران خواهد آمد. تمام اين فعاليتها يك پيام واحد در خود دارد و آن قبل از اينكه دير شود بايد يك صف واحد در برابر شكل گيري نظام فدرال در عراق ايجاد كرد. و چنين صف بندي ميتواند با در اختيار داشتن نيروهاي مخالف فدراليسم در داخل عراق كه اگرچه با يكديگر همگون نيستند اما با وحدت كشورهاي « مادر » بر سر اين قضيه، ميتوان آنها را در يك جبهه بر ضد فدراتيو كردن عراق قرار داد. اما در اين صف بندي حكومت ايران از همه آسيب پذيرتر است، زيرا كه نظام جمهوري اسلامي ايران همزمان نه « لائيسيته » را قبول دارد و نه فدراليسم و نه تلاشي براي مدرن كردن نظام سياسي خود ميكند. وجود يك حكومت سنتي كه بسياري از قشرهاي تحصيلكرده و متجدد خود را در وراي خود ندارد و با هر نوع نوگرائي در عرصه فرهنگ، سياست و اجتماع مخالفت ميكند، حتي اگر نظام فدراليسم يك سيستم ايده آل نباشد و حتي نيز اگر اكثريت مردم ايران شناختي از آن نداشته باشند، اما برحسب رويكرد « .. فرار از وضع موجود » و رسيدن « .. به هر چه كه ميخواهد باشد » احتمال بالا رفتن جذابيت اين نظام سياسي در چشم ايرانيان وجود دارد، و اين مهمترين چالش آينده ايران خواهد بود.