انفجار 11 مارس مادريد، زخمي ديگر بر پيكر «بني آدم» بود كه بي شك اعضاي يكديگر و در آفرينش ز يك گوهرند! جامعه بشري بار ديگر در غم 200 كشته و 1500 زخمي اين فاجعه داغدار شد. اين رويداد در حالي اتفاق افتاد كه هنوز وجدانهاي انساني كه در حادثه دلخراش روز عاشورا در عراق با صدها كشته و نيز حوادث دردناك پيش از آن، جريحه دار شده بودند، التيام نيافته بودند.
گروه القاعده با ارسال اطلاعيه اي به دفتر روزنامه القدس العربي، چاپ لندن، مسئوليت انفجارهاي مادريد را بر عهده گرفت. (1) فاجعه مزبور بحدي حائز اهميت بود كه پارلمان اتحاديه اروپا، روز 11 مارس را بعنوان «روز اروپايي مبارزه با تروريسم» نامگذاري كرد و در بيانيه صادره خود تأكيد نمود اين حادثه با توجه به ابعاد آن، بدترين حادثه تروريستي در تاريخ اسپانيا و تلخ ترين فاجعه غير قابل توجيه در اتجاديه اروپاست كه عليه دموكراسي اسپانيا صورت گرفته است.
اسپانيا و ايتاليا از زمره متحدان اصلي امريكا در حمله به عراق بودند. بر اساس گزارش BBC، شبكه القاعده چندي پيش امريكا و كشورهاي هم پيمان آنرا تهديد كرده بود كه با اتخاذ شيوه هاي جديد، قطارهاي شهري را هدف قرار خواهد داد. امروز وحشت بيش از هر زمان در اروپا حكمفرما شده است. تداوم جنايت عليه بشريت، نشان داده است كه سياست «مشت آهنين» امريكا براي ريشه كن كردن تروريسم جهاني نه تنها شكست خورده، بلكه نتيجه معكوس داده است و با سياستهاي ميليتاريستي، جنگ افروزانه و ويرانگر هرگز نمي توان ضامن صلح و حقوق بشر بود.
بارها گفتيم و نوشتيم كه نظام سرمايه داري جهاني كه از لحاظ ايدئولوژيك بر بنياد انديويديواليسم (اصالت فرد) و يوتيليتاريانيسم (اصالت سود و منفعت) بنا شده، ماهيتاً زياده خواه، افزون طلب و استعمارگر است و چنانچه نتواند جايگاه و موقعيت خود را به روشهاي ديپلماتيك در كشورهايي كه حائز اهميت ژئوپوليتيك، ژئواستراتژيك و ژئواكونوميك هستند، تثبيت كند، ابايي از اين ندارد كه به شيوههاي نظامي متوسّل شود و با جنگ افروزيهاي طماعانه خود صدها هزار انسان بيگناه را به كشتن دهد. (2) و بارها گفتيم و نوشتيم كه مثلث زر و زور و تزور جهاني (زر: سرمايه داران بانفوذ اسرائيلي، زور: قدرت نظامي امريكا و تزوير: ديپلماسي فريبكارانه انگليس!) كه با بهره برداري از واقعه شوم 11 سپتامبر مستمسكي براي مداخله جويي ها و جنگ افروزيهاي خود يافته است، هرگز دغدغه صلح جهاني و حقوق بشر را در سر ندارد، چرا كه اين كشورها در كارنامه خود موارد زيادي از نقض حقوق بشر و تهديد صلح جهاني را ثبت كرده اند و هرگز واجد صلاحيت رهبري ائتلاف جهاني براي برقراري صلح نمي باشد. بلكه هدف اصلي آنان، تك قطبي كردن جهان و از ميان بردن كانونهاي ضعيفتري است كه پس از فروپاشي اردوگاه سوسياليسم، برجاي مانده اند و راه منفعت طلبي هاي آنان را تا حدودي سد مي كنند. (3) هدف آنان استقرار حاكميت سرمايه و كاپيتاليسم در سراسر كره خاكي است، و در حالي كه اين نظام اقتصادي در خود امريكا و ديگر كشورهاي سرمايه داري، نتيجه اي جز تبعيض، نابرابري، شكاف طبقاتي و استثمار و بهره كشي انسان از انسان، ناامني، كمرنگ ساختن معنويت و گسترش مفاسد اخلاقي و معضلات اجتماعي نداشته و بيكاري و بي خانماني و كارتن خوابي در آن كشورها بيداد مي كند و جمعيتي عظيم در آنجا به مشاغل پست گرفتارند و قدرت و ثروت در انحصار عده قليلي قرار دارد، در كشورهاي فقير و عقب مانده كه قدرت رقابتي ندارند، چه نتيجه و محصولي مي تواند داشته باشد؟
در نهايت، نه بوش مي تواند با جنگ و كشتار، بن لادن و انديشه هاي مخرب او را نابود كند، و نه بن لادن با ترورهاي كور قادر خواهد بود كه امريكا و متحدانش را از عرصه گيتي محو نمايد!، و نتيجه استمرار اين كشمكشها جز نابودي كامل نوع بشر نخواهد بود. آفريدن فاجعه 11 سپتامبر توسط القاعده، زمينه طرح و اجراي سياست مشت آهنين از سوي امريكا و كشتار مردم مظلوم افغانستان و عراق را فراهم مي سازد و اين كشتارها، خوراك تبليغاتي و انگيزه لازم را براي بنيادگرايان پديد مي آورد كه به سازمانهايي چون القاعده بپيوندند و صدها و هزاران بن لادن ديگر متولد شوند كه با عمليات انتحاري، فجايعي چون 11 سپتامبر و 11 مارس را بيافرينند و اين پريود بسته و چرخه منحوس ادامه خواهد يافت. في الواقع، منافع همه اين جريانهاي ضد انساني و خشونت گرا، تنها در صورت تداوم ناامني و بي ثباتي تأمين ميشود. (تحليلگران پيش بيني كرده بودند، «انفجار اخير مادريد فضايي را بوجود آورده است كه احتمال پيروزي خوزه ماريا اسنار نخست وزير اسپانيا و حزب راستگراي او را تقويت ميكند.» (4) گرچه اين تحليل تحقق نيافت، چرا كه اسنار با متهم كردن جدايي طلبان باسك، يك اشتباه بزرگ انتخاباتي مرتكب شد. اسنار در 3 سال گذشته پس از 11 سپتامبر، در ميان كشورهاي اروپايي بعد از انگلستان –به نخست وزيري توني بلر سوسياليست قلابي!- بيشترين همراهي را با جرج بوش رئيس جمهور امريكا و سياستهاي راستگرايانه او داشته است.)
چه زيبا سرود پيغمبر افسانه اي قرن هفتم، حضرت مولانا كه «خون به خون شستن محال آمد محال!» و پيشتر، چه نيكو گفت پيام آور صلح جهاني، عيسي مسيح، كه «آتش به آتش خاموش نمي شود، وليكن به آب!»
و در جاي ديگر نيز گفتيم كه در سالهاي اخير، سياستهاي قلدر منشانه و زورگويانه امريكا و بي توجهي مسئولين اين كشور در رابطه با قوانين بين المللي و قطعنامه هاي سازمان ملل و افكار عمومي مردم جهان و تبليغ و اجراي سياستهاي به اصطلاح «حملات پيشگيرانه» و تهاجم نظامي همه جانبه عليرغم تمايل اكثريت جامعه جهاني و سازمان ملل متحد به كشور عراق و تعاريفي از قبيل «محور شرارت» سبب شده است كه رژيمهاي توتاليتر و سركوبگر بهانه لازم را براي توجيه سياستهاي مخاطره آميز خود از قبيل اقدام در جهت ايجاد سلاحهاي هسته اي يا خروج از پيمانهاي جهاني منع گسترش سلاحهاي هسته اي را براي مردم خود توجيه كنند و نه تنها امنيت مردم كشورهاي خود، كه امنيت تمامي ساكنان كره زمين را به مخاطره بياندازند. (5) و خواستار آن شديم كه جامعه جهاني بايد براي حفظ نسل و امكان ادامه بقا براي كل بشريت و عدم آلودگي كره زمين، نه تنها كشورهايي را كه در جهت ايجاد اين سلاحها مي كوشند، وادار به توقف و جلوگيري از توليد آن كند، بلكه آنهايي كه در حال حاضر صدها كلاهك هسته اي آماده به پرواز دارند را نيز وادار به انهدام و نابودي كامل تسليحات اتمي خود كند. جهان ما به امنيت اتمي و مسابقه تسليحاتي و رقابت در اين زمينه نيازي ندارد. جامعه جهاني ميتواند با احترام به قوانين بين المللي و مصوبات سازمان ملل متّحد و پذيرش اين نهاد بين المللي بعنوان عاليترين مرجع حكميت جهاني در صلح غير مسلح به رتق و فتق امور و دعاوي بين المللي رسيدگي كند.
امروز ضرورت ايجاد جريان سومي كه به مقابله با دو قطب جديد و دو جريان مخوف و اهريمني كه امنيت و حتي موجوديت جامعه بشري را بخطر مي اندازند، يعني تروريسم ايدئولوژيك و سرمايه داري جهاني بپردازد، بيش از هر زمان ضروري است. همه جريانات و نيروهايي كه به واقع به حقوق بشر و صلح جهاني معتقد و به ارزشهاي انساني همچون نفي خشونت متعهّد و به نجات بشريت از پريود بسته اي كه شرح آن رفت، علاقه مندند، مي توانند با تشكيل يك «ائتلاف بزرگ جهاني براي صلح و حقوق بشر»، كه موهبت عظيم همراهي افكار عمومي جهان و وجدانهاي بيدار انساني را دارا خواهد بود، به قدرتي تبديل شوند كه بتواند به روشهاي ديپلماتيك و صلح آميز و نيز اقدامات فرهنگي از قبيل تأثيرگذاري بر بينش جوامع و افزايش فشار افكار عمومي بر دولتهاي ناقض صلح و حقوق بشر، و شيوه هاي ديگري كه اگر اماني دهند پيرامون آن سخن خواهيم گفت، با سياستهاي قدرت بدستان ديوانه اي كه عملكرد آنان در نهايت منجر به فروبردن بشريت به كام نيستي و نابودي خواهد شد، رويارويي كنند.
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي به هم سازيم و بنيادش براندازيم!
رامين ناصح
دبيركل حزب آينده سازان ايران
[email protected]
0916 118 4939
پي نوشتها:
1. آفتاب يزد، 23/12/82، ص4.
2. مقاله «نگاهي نگران به آينده»، گويانيوز، 10/12/82، و نشريه فرياد آزادي، ارگان حزب آينده سازان ايران، شماره 59، 14/12/82، ص1-2.
3. سخنراني در دفتر حزب آينده سازان ايران: «حالي درون پرده بسي فتنه ميرود!»، فرياد آزادي، شماره 35، 17/10/81، ص5.
4. شرق، 23/12/82، ص1.
5. «دبيركل حزب آينده سازان ايران: عدم امضاي پروتكل الحاقي از جانب ايران و خروج احتمالي ايران از NPT فاجعه بارترين عواقب را براي كشور بجاي خواهد گذاشت»، فرياد آزادي، شماره 50، 10/7/82، ص2.