مارس ۲۰۰۴
علیرغم اینکه کاخ سفید و پنتاگون، همچنان از عراق به عنوان الگویی برای آزادی در کشورهای دیگر خاورمیانه نام میبرند، عراق در آستانه تبدیل شدن به یوگسلاوی خاورمیانه قرار دارد:
۱. عراق برای آمریکا به یک باتلاق سیاسی تبدیل شده است. آمریکا نه میتواند پیشروی کند و نه میتواند عقب نشینی کند. ادامه حضور نظامیش، جریانات مذهبی و ناسیونالیست را تقویت میکند و پا پس کشیدنش این جریانات را یکه تاز میدان خواهد کرد. در هر دو صورت، قدر قدرتی آمریکا که هدف اولیه تهاجم نظامی بوده است زیر سـئوال میرود. فعلا آمریکا به میانجی بی قدرت تقسیم قدرت در میان جریانات اسلامی و احزاب ناسیونالیستی تبدیل شده است که تلاش میکند توازنی میان این دو جریان بوجود بیاورد و عراق را تحت سیطره یک ساختار سیاسی مذهبی و قومی در مدار منافع منطقه ای و جهانیش نگاه دارد.
۲. دیکتاتوری بورژوایی حزب بعث، جامعه عراق را به مدت چندین دهه به نحوی شدیدا سازمان یافته زیر خفقان سیاسی به مهمیز کشیده بود. میلیتاریسم آمریکا این ساختار بسته و مختنق را در هم ریخت و بر روی آن گسیختگی و بی سازمانی سیاسی را برجای گذاشت.
۳. طبقه کارگر، مهمترین نیرویی است که در صورت متحد و متشکل بودن قادر است در مقابل فرقه های قومی و مذهبی بایستد و مانع غرق شدن جامعه در کشمکش و خونریزی قومی و مذهبی شود. به یمن دیکتاتوری بورژوایی حکومت بعث، طبقه کارگر عراق برای دهه های طولانی فاقد تشکلهای توده ای و حزب کمونیست خواهان انقلاب کارگری و زیر و رو کردن نظام سرمایه داری بوده است. این باعث شده است که موقعیت طبقه کارگر برای دخالت موثر برای جلوگیری از یوگسلاوی شدن عراق تضعیف شود.
۴. جنبش اسلامی و فرقه ها و گروههای وابسته اش که از بالاترین ظرفیت برای راه انداختن جنگهای فرقه ای و مذهبی برخوردارند، با تهاجم نظامی آمریکا و در متن فقر و ناامنی و گسیخگی اجتماعی و سیاسی، از مساعدترین شرایط برای نیرو گرفتن و راه انداختن کشمکش و کشتار برخوردار شده است.
۵. جنبش ناسیونالیستی و مشخصا دو حزب شاخص این جنبش یعنی حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی، بشدت قوم پرست هستند. دقیقا به همین دلیل، از ظرفیت بالایی برای تبدیل کردن عراق به صحنه کشمکشهای قومی برخوردارند.
۶. فرهنگ سکولار در میان مردم عراق ریشه دار است و بخش اعظم جامعه شهری عراق نیروی بالقوه یک جنبش قدرتمند سکولار هستند. اما دقیقا به همان علل گفته شده، این نیرو هم نتوانسته است به یک جنبش متشکل و متحزب تبدیل شود.
اینها همه عوامل موثری هستند که در حال حاضر عراق را در یک گسیختگی سیاسی و اجتماعی قرار داده و هر لحظه میتواند جامعه عراق را وارد یک سناریوی سیاه تمام عیار کند. اما علیرغم این وضعیت، فاکتورهای امید بخشی وجود دارند که دریچه های آینده انسانی در مقابل جامعه عراق را باز میکنند: اعتراض بسیار قدرتمند مردم جهان علیه تهاجم نظامی آمریکا در ۱۵ فوریه سال گذشته نشان داد که مردم عراق برای رهایی از این وضعیت تنها نیستند. علاوه بر آن، بیخ گوش عراق، مردم ایران مصمم هستند به عمر حکومت اسلامی که یکی از پشتیبانان اصلی یکی از نیروهای اصلی سناریوی سیاه یعنی جنبش اسلامی در عراق است پایان دهند. در کنار همه اینها، دهه گذشته شاهد شکل گیری حزب کمونیست کارگری عراق بوده است که قدرت گیریش تنها امید برای اجتناب از این سناریوی سیاه است. چرا حزب کمونیست کارگری تنها نیرویی است که میتواند عراق را از این وضعیت و از این چشم انداز خونین رها کند؟
اولین و مهمترین دلیل اینست که این حزب تنها نیرویی است که برای جامعه ای مبارزه میکند که در آن همه مردم عراق بی هیچ قید و شرطی از آزادی، رفاه، امنیت و برابری برخوردار شوند.
اما این دلیل اگر چه یک شرط بسیار لازم است اما هنوز برای تبدیل شدن واقعی این حزب به چنین نیرویی کافی نیست. حزب باید بتواند پاسخهای واقعی به مسائل واقعی مردم عراق بدهد تا بتواند به چنین نیرویی تبدل شود. حزب باید عملا چه کار کند تا به چنین نیرویی تبدیل شود؟ خطوط اصلی پاسخ این سـئوال را میتوان در مقاله بسیار راهگشای حمید تقوایی تحت عنوان "کمونیسم کارگری در عراق: سناریوی سیاه و مساله قدرت سیاسی" (انترناسیونال هفتگی شماره ۱۹۶) پیدا کرد. چند محور اصلی آن مقاله را میتوان به قرار خلاصه کرد:
متعاقب حمله نظامی آمریکا، در عراق امروز نفس جامعه مدنی نفی شده و لذا نفس بقای جامعه مدنی و وجود دولت به عنوان پیش شرط این بقا، به مساله اصلی نبرد طبقاتی تبدیل شده است. خلا قدرت را باید عملا در سطح یک محله و یا شهر و یا منطقه پر کرد و به عنوان دولت ظاهر شد. سامان دادن زندگی مردم با اتکا به قدرت خودشان اساس و پایه قدرت حزب است. حزب باید به عنوان یک حزب مدعی قدرت و صاحب طرح و آلترناتیو روشن برای شکل دادن به دولت در جامعه مطرح و شناخته شود.
ابراز وجود حزب به عنوان عامل اداره کننده امور مردم در سطح محلی نیز میباید به این امر خدمت کند.
با توجه به این محورها، جامعه عراق راه خروج از ترادژی ای که نظم نوین برایش تدارک دیده است را دارد. هر چقدر حزب کمونیست کارگری عراق بتواند عملا به این پاسخها نزدیک شود همانقدر میتواند به عنوان یک نیروی موثر جامعه عراق را از این وضعیت نجات دهد و از گسترش و تعمیق تمام عیار یک سناریوی سیاه جلوگیری کند. با نیرو گرفتن حزب کمونیست کارگری، عراق به جای غرق شدن در یک کشمکش خونین مذهبی و قومی، میتواند در آستانه یک جامعه انسانی، آزاد و برابر سوسیالیستی قرار گیرد.