سه شنبه 20 مرداد 1383

مصاحبه تفصيلي ايلنا با احمد چلبي؛ "مي‌‏خواهند من را خراب كنند"

اين افسانه است كه من آمريكا را وادار به جنگ با عراق كرده‌‏ام


تهران ـ خبرگزاري كار ايران
افكار عمومي، دكتر " احمد چلبي" دبيركل كنگره ملي عراق و عضو سابق شوراي حكومت انتقالي را پيش از آغاز جنگ عراق شناخت؛ اما تصوراتي كه بسياري از افراد پيش از جنگ داشتند با تصويري كه اكنون افكار عمومي از وي دارد بسيار متفاوت است؛ او هم‌‏اكنون محبوبيت زيادي در ميان مردم عراق كسب كرده است. وي در گفت‌‏وگو با خبرنگار سرويس ديپلماتيك خبرگزاري كار ايران ( ايلنا )، درباره مسائل مختلف از جمله اختلافات آمريكايي‌‏ها با وي، روابط عراق با ايران، فسادهاي مالي در پرونده‌‏هاي مربوط به عراق، محل صرف درآمد برنامه نفت در برابر غذاي سازمان‌‏ملل‌‏متحد، ترور رئيس شوراي عالي حسابرسي عراق، دادگاه صدام، محاكمه منافقين و ... صحبت كرده است.
ــــــــــــــــــــ
گفت‌‏وگو: اميرحسين جوادي
* سؤالات را از مشاجره آمريكا با كنگره ملي عراق و بخصوص با شخص شما آغاز مي‏كنيم. پيش از اين به نظر مي‏رسيد كه شما بهترين دوست آمريكايي‏ها در عراق هستيد ولي ناگهان پس از اينكه آنها به دفتر شما حمله كردند و اتهاماتي مانند جاسوسي براي ايران و انتقال كدهاي سازمان جاسوسي آمريكا، ايراني‏ها و همين‏طور افكار عمومي جهان شوكه شدند. اين آن چيزي بود كه از طريق رسانه‏هاي بين‏المللي شنيديم؛ واقعيت امر چه بوده است؟ واقعاً چه اتفاقي افتاده است؟ چرا است كه آمريكا متحد خودش را خراب كرد و براي او دردسر ايجاد كرد؟
ـ سه دليل عمده و اصلي براي مشكلاتي كه آمريكا براي من درست كرد وجود دارد: نخست اينكه كنگره ملي عراق و من، دوست آمريكا بوديم و با آمريكايي‏ها همكاري كرديم تا مردم عراق را از دست صدام آزاد كنند؛ آمريكا به بغداد آمد البته نه به درخواست ما براي اينكه ما فقط مي‏خواستيم عراق را آزاد كنيم نه اينكه جنگ به راه بيندازيم اما آمريكا تصميم گرفت خودش اين كار را انجام دهد ولي ما به آنها اعتراضي نكرديم زيرا به اين طريق نيروهاي نظامي صدام به سرعت فرو مي‏پاشيد و شكست صدام آسان‏تر مي‏شد. صدام به‏سرعت و بدون برخورد با مشكلات و سختي‏هاي زياد، شكست خورد اما ما به آنها گفته بوديم كه اشغال عراق خيلي سخت است و ثابت شد كه همين‏طور هم بوده است؛ در حال حاضر هم كه شاهد اين مسأله هستيم؛ بنابراين آزادسازي عراق با جنگ آسان بود و با موفقيت به دست آمد اما اشغال، شكست و ناكامي هنوز هست.
ما بارها به دولت آمريكا گفتيم كه برنامه‏ريزي طرح‏ها را با همكاري گروه‏هاي اپوزيسيون عراق انجام دهند اما آْنها اين تأكيد را جدي نگرفتند. اين يك خواست عمومي بود. من خواستار آموزش هزاران نيروي پليس عراق از طريق نيروهاي آمريكايي شدم زيرا به اين وسيله آنها مي‏توانستند شهرها را كنترل كنند و از اين نظاميان به‏عنوان نيروهاي امنيتي استفاده كنند و در عين حال مانع غارت و چپاول شوند اما آنها ( آمريكايي‏ها ) اين كار را نكردند.
وقتي كه آمريكا جنگ را آغاز كرد هيچ مقام رسمي عراقي در عرصه جنگ وجود نداشت كه آمريكايي‏ها بخواهند مستقيماً با او رو در رو شوند؛ در واقع اين جنگ بين آمريكا و عراق نبود جنگ بين مردم عراق و صدام بود جنگ براي آزادي ملي بود و آمريكا هم به مردم عراق كمك كرد؛ بنابراين عراقي‏ها خواستار تشكيل دولت شدند. ما هم متحد آمريكا براي آزادسازي عراق بوديم اما آنها به اين مسأله توجهي نكردند؛ آن‏ها گفتند نمي‏خواهند كنترل كشور را به دست تبعيدي‏ها بدهند بلكه مي‏خواهند افراد بومي را بر عراق حاكم كنند.
آنها تلقي بسياري بدي از اين داشتند كه حكومت بخواهد در خارج از عراق تشكيل شود در حالي كه همين دولت فعلي هم به‌‏وسيله رئيس‏جمهوري از خارج كشور و نخست‏وزير، وزيرخارجه، معاونان نخست‏وزير, وزير كشور, وزير دارايي, وزير دفاع و همه آنهايي كه خارج از كشور بودند تشكيل شد. به همين دليل، دولت مي‏توانست يك سال پيش تشكيل از جنگ شود؛ نمي‏دانم چرا آنها بي‌‏خودي يك سال صبر كردند؟! چرا آن ها خودشان را خراب كردند؟ بنابراين نتيجه مي‌‏گيريم كه از نظر سياسي و اجتماعي شكستي در طرح‏هاي آمريكا در دوره قبل از جنگ وجود داشت.
مردم عراق در ابتدا پذيراي آزادي بودند اما آمريكايي‏ها در حال حاضر بدنام شده‏اند؛ اولين اشتباه اين بود كه ‏آنها تشخيص ندادند كه حكومت موقت توسط آن دسته از رهبران عراقي تشكيل شد كه از خارج به بغداد آمدند و اوضاع را تغيير دادند و كشور را براي كار آماده كردند.
اشتباه دوم، قطعنامه 1483 شوراي‏امنيت سازمان‏ملل‏متحد بود. اين قطعنامه كه از سوي آمريكا و انگليس حمايت مي‏شد تأكيد داشت كه ما آزاد كننده عراق نيستيم بلكه نيروي اشغالگر هستيم. با اين كار، آنها زمينه اخلاقي اقدام خود را از دست دادند.
مردم عراق، آزادي را خوشايند مي‏دانند و از آن استقبال مي‏كنند اما اشغال‏گري را كاملاً رد مي‏كنند. به علاوه آمريكا فكر مي‏كرد مي‏تواند بر عراق حكومت كند اما آنها در واقع خودشان را گول زدند؛ عراق، برا? حكومت كردن كشور پيچيده‏اي است؛ صدام اين كشور را به مدت 35 سال ويران كرد.

* پس آمريكايي‌‏ها براي بهبود اين وضع چه كار كردند؟
ـ آمريكايي‏ها براي روبرو شدن با اين اوضاع اصلاً آماده نبودند. آنها شگفت‏زده و گيج شدند. با طرد كردن دوستان‏شان نمي توانند دوستان و دشمنان را تشخيص بدهند. به جاي اينكه با مردم عراق به عنوان افراد مظلوم و ستم‏ديده يا آزاد شده روبرو شوند و رفتار كنند با آْنها به‏عنوان كشور و مردمي كه تحت اشغال‏اند و شايسته حكومت بر كشورشان نيستند رفتار كردند؛ بنابراين اين رفتار، روندي منفي را به‏وسيله آمريكايي‏ها به عراق آورد.
آنها دو دسته مختلف را بررسي كردند: يكي افرادي را كه پيش‏زمينه‏اي ذهني درباره ملي‏گرايي عربي داشتند و ديگري افرادي را كه چيز زيادي درباره عراق نمي‏دانستند. من اولين شخصي بودم كه بعد از تشكيل شوراي حكومت انتقالي خواستار اعطاي حق حاكميت به ملت عراق شدم اما آمريكايي‏ها كه علاقه‏اي به طرح اين مسأله نداشتند با استفاده از رسانه‏هاي آمريكايي شروع كردند به تخريب من؛ آنها شروع كردند به تبليغاتي مانند اينكه "من به دنبال فرانسوي‏ها هستم تا به اين وسيله سياست‏هاي آمريكا را خراب كنم!!" اين حرف احمقانه‏اي بود چون من اصلاً با فرانسوي‏ها صميمتي نداشتم چون به نظر من فرانسوي‏ها پبش از اين، با صدام بودند.
مسأله دوم در سپتامبر سال گذشته رخ داد يعني هنگامي كه به‏عنوان رئيس شوراي حكومت انتقالي عراق، آماده سفر به نيويورك بودم. وقتي روزنامه نيويورك‏تايمز را ورق مي‏زدم و چشمم خورد به مقاله‏اي درباره عراق همراه با عكس من كه در آن مقاله تأكيد شده بود كه "من براي دستيابي به حق حاكميت تلاش مي‏كنم."
آمريكايي‏ها از اين مسأله بسيار عصباني بودند. آنها به من هشدار دادند كه " نبايد در مورد اعطاي حق حاكميت به عراقي‏ها اصرار كني." اما من باز هم بر اعطاي حق حاكميت اصرار كردم. در ادامه با شوراي حكومت انتقالي عراق صحبت كردم و آنها را متقاعد ساختم كه ما بايد حق حاكميت داشته باشيم. آمريكايي‏ها ناگهان ديدند كه شوراي حكومت انتقالي هم خواستار حق حاكميت و قدرت است و در 15 نوامبر با افسوس بسيار مجبور شدند با اين مسأله موافقت كنند.
خيلي‏ها از اين مسأله بسيار ناراحت بودند ولي بيشترين حجم سرزنش‏هاي آمريكايي ها روي من متمركز شد. پاول آمد جلوي دوربين‏هاي رسانه‏ها گفت: " به چه كسي مي‏خواهي حق حاكميت بدهي؟ آيا مي‏خواهي از توي خيابان آدم پيدا كني و حق حاكميت را به آنها بدهي؟"
آمريكايي‏ها حتي پس از انتقال حاكميت هم مي‏خواستند روند امور را خودشان در دست داشته باشند. آنها نمي‏خواستند فرايندي كه به عراقي‏ها اجازه انتخاب مي‏داد جريان يابد. به هر حال ما اين معامله را پذيرفتيم و فكر مي‏كرديم بعد از پذيرش اين معامله مي‏توانيم از اين معامله پاك شويم. ما به مدت شش هفته با آنها وارد مذاكره شديم و دو بار به توافق رسيديم، اما آنها فقط دنبال برگزاري نشست‏هاي سياسي بودند؛ اين در حالي بود كه نيروها در حال جنگ بودند و مشكلات هم در عراق آغاز شده بود. به محض اينكه آنها در عراق با مشكل مواجه شدند سعي كردند كنگره ملي عراق و مرا توبيخ كنند با اين بهانه كه "ما به آنها گفته بوديم اين كار آسان است!" اما در واقع ما به آنها گفته بوديم "جنگ" آسان است اما "اشغال" سخت است اما آنها نمي‏توانستند اين دو موضوع را از هم تشخيص دهند.
بله؛ سرزنش افراد خيلي آسان است؛ آنها ادعا كردند كه ما با گفتن اينكه سلاح‏هاي كشتار جمعي در عراق وجود دارد آنها را گمراه كرده‏ايم اما كاملا مشخص است كه اين حرف دروغ است؛ گزارش سناي آمريكا هم اين مطلب را به وضوح تأييد كرد؛ گزارش سنا، "سيا " را به‏خاطر اشتباه در ارايه اطلاعات توبيخ كرد.

* سؤالي كه اينجا مطرح مي‏شود اين است كه آيا سلاح‏هاي كشتار جمعي واقعاً در عراق وجود داشت يا نه؟ چون به هر حال عراق اين سلاح‏ها را توليد مي‏كرده است..
ـ من معتقدم كه صدام سلاح‏هاي كشتارجمعي داشته؛ پنهان‏كاري كه سخت نيست؛ اگر شما ماده شيميايي VX را در اختيار داشته باشيد به‏راحتي مي‏توانيد 30 تن از آن را در يك محفظه جا دهيد؛ ماده‏‏اي كه تنها يك گرم از آن مي‏تواند صدها نفر و شايد حداقل در تئوري، ميلياردها نفر را به قتل برساند.

* به ناكامي دولت آمريكا در يافتن اين‏ سلاح‏ها بپردازيم. چرا چنين چيزي پيش آمد؟
ـ ما به آمريكايي‏ها اطلاعاتي در مورد سلاح‏هاي كشتار جمعي عراق نداديم؛ خود آنها از ما مي‏خواستند كه اگر افرادي را مي‏شناسيم كه درباره سلاح‏هاي كشتار جمعي عراق اطلاعاتي دارند به آنها معرفي كنيم و ما هم سه نفر را به آنها معرفي كرديم. يكي از اين سه نفر مهندسي بود كه هرگز ادعا نكرد در توليد سلاح‏هاي كشتار جمعي نقش داشته. او متخصص ساخت پناه‏گاه‏هايي بود كه براي انبار سلاح‏هاي كشتار جمعي به كار مي‏رفت. آنها او را گرفتند و بسيار هم دوستش داشتند و براي همين هم او را از يك سال و نيم پيش از جنگ نگه داشتند؛ ما كه هرگز او را نديديم تنها چيزي كه ما به آن‏ها گفتيم، هويت اين شخص بود. او " احمد حسن الحيدر" و مهندس بود. گفتيم كه با او صحبت كنند. دومين فردي كه ما معرفي كرديم مردي بود با نام "حارث". او ابتدا تلفني با آنها صحبت كرد. آنها او را با دستگاه دروغ‏سنج هم امتحان كردند و او از اين آزمون موفق بيرون آمد اما بعد گفتند كه او دروغگوست. با سومين نفر هم دو بار صحبت كردند و گفتند: " او خيلي به‏درد بخور نيست."
چطور فقط اطلاعاتي كه تبعيدي‏ها به آنها داده بودند دليلي براي شروع جنگ بوده است!؟ اين خيلي احمقانه است و گزارش كنگره اين را به وضوح ثابت كرد كه سيا اشتباه كرده است.
آنها مارس امسال، در روزنامه لس‏آنجلس‏تايمز داستاني نوشتند و گفتند: " كنگره ملي عراق بسيار موذي است؛ ‏آنها فردي را براي تماس با سازمان جاسوسي آلمان گماشته‏اند و سازمان جاسوسي آلمان هم اطلاعاتي را در مورد آزمايشگاه ميكربي به آمريكايي‏ها داد." آنها گفتند ما اين شخص را به آلمان فرستاده‏ايم چون مي‏ دانستيم آلمان اين اطلاعات را به آمريكا مي‏دهد! ‏آنها اين داستان را در لس‏آنجلس‏تايمز نوشتند و بارها آن را تكرار كردند.

* و واقعاً چنين شخصي وجود نداشت؟
ـ نه؛ ما نمي‏دانستيم. ما كسي را با اين توصيفات نمي‏شناختيم.
بعد گزارش كنگره ارائه شد. 90 درصد اين گزارش، درباره آن شخص تنظيم شده بود و بر خلاف ادعاي سيا، هيچ جاي آن گفته نشده بود كه كنگره ملي عراق او را معرفي كرده است. نامه‏اي به لس‏آنجلس‏تايمز نوشتيم و اعتراض كرديم و آنها هم اين مسأله را بازبيني كرده و مطلب تصحيح‏شده را چاپ كردند. آنها فقط يك بار ديگر در 17 جولاي گفتند كه منبع جاسوسي كه ادعا كرده بودند، از سوي كنگره ملي عراق معرفي شده است اما ديگر اين ادعا را مطرح نكردند و در گزارش كنگره هم وجود نداشت و پس از آن بود كه سيا ادعاي معرفي اين شخص توسط كنگره ملي عراق را متوقف كرد.

* پس از جنگ عراق و رسوايي آمريكا در عدم دستيابي به سلاح‌‏هاي كشتارجمعي اين كشور، بسياري از مقامات آمريكايي انگشت اتهام را به سوي شما نشانه رفتند؛ چون بسياري از اطلاعات محرمانه و سري مربوط به اقدامات رژيم بعثي توسط شما در اختيار آمريكايي‌‏ها قرار گرفته بود..
ـ مهم‌‏ترين و اصلي‌‏ترين شكست از آن سازمان مركزي جاسوسي آمريكا (CIA) است؛ سناتور رابرت، در يك برنامه تلويزيوني اذعان كرد كه 98 درصد اعضاي سيا، مأموران جاسوسي و اطلاعاتي هستند اما با اين حال هنوز هيچ‌‏كس نمي‌‏تواند بگويد چه كسي مسؤول اين اشتباهات بوده است. بنابراين سرزنش‌‏ها از سيا به سوي من تغيير جهت پيدا كرد.
تنت بالاخره بايد يك نفر را براي ملامت‌‏كردن پيدا مي‌‏كرد؛ بنابراين به اين نتيجه رسيد كه كنگره ملي عراق (INC) را سرزنش و توبيخ كند چون در آن برهه، شكايات و حملات تبليغاتي زيادي بر ضد آي‌‏.ان‌‏.سي وجود داشت زيرا اين مؤسسه هم تأكيد داشت كه سلاح‌‏هاي كشتار جمعي در عراق وجود دارد ولي هيچ‌‏گاه نتوانستند آن را در عراق پيدا كنند. بنابراين به جاي سيا، ما توبيخ شديم.

* اما "جورج تنت"، رئيس مستعفي سيا، پيش از آغاز حمله به عراق، بر صحت اطلاعات سيا خيلي تأكيد داشت..
ـ نه؛ او فكر مي‌‏كرد مي‌‏تواند به اين كار ادامه دهد؛ تنت خيلي دروغ مي‌‏گفت و مردم نيز حرف او را باور مي‌‏كردند؛ البته موفقيت زيادي هم در اين كار كسب كرد چون توجه تمام رسانه‌‏ها را از سيا به سوي آي‌‏.ان.سي متمركز كرد.
الآن باور كردنش خيلي سخت است كه بدانيم سازمان جاسوسي آمريكا بدون هيچ اطلاعاتي، اين جنگ را آغاز كرد.

* پس به خاطر همين بود كه سيا به اطلاعات ارائه شده توسط شما توجه زيادي داشت؟
ـ بله؛ هر چيزي كه ما مي‌‏گفتيم تأثير عميقي روي آنها داشت. آنها خودشان در گزارش سنا، اذعان كرده‌‏اند كه از سال 1998 به بعد هيچ جاسوسي در عراق نداشته‌‏اند. در حالي كه ما (كنگره ملي) منابع اطلاعاتي انساني زيادي در عراق داشتيم و كارهايي زيادي هم انجام داديم.

* ولي اين غير قابل باور است كه بپذيريم شبكه اطلاعاتي آمريكا هيچ اطلاعاتي در اختيار نداشته؛ بخصوص اينكه آنها 12 سال بود كه بر روي عراق متمركز بودند..
ـ ما در هر موردي اطلاعات دقيقي داشتيم؛ وقتي به بغداد برگشتيم صحت اين اطلاعات، ثابت شد. اين برنامه، فرافكني سيا بود؛ آنها مي‌‏خواستند ما را از دور خارج كنند؛ به هر حال سيل توبيخ‌‏ها و سرزنش‌‏ها به جاي سيا به سوي ما روانه شد زيرا آمريكايي‌‏ها به قدرت تبليغات خيلي اعتقاد دارند و از آنجا كه اين جنگ از سوي پنتاگون حمايت مي‌‏شد داستان‌‏هايي ساختند مبني بر اينكه كنگره ملي عراق، هيچ پشتيباني در عراق ندارد و به همين وسيله، حمايت پنتاگون از ما را تضعيف كردند.
همچنين مي‌‏گفتند در كنگره ملي عراق، فساد و انحراف وجود دارد. اين چيزي بود كه سيا سعي داشت به هر نحوي كه شده اثبات كند. آنها فكر مي‌كردند با اين كارها ما مضمحل خواهيم شد اما در اين مورد، به‌‏شكل نوميدانه‌‏اي شكست خوردند؛ البته ما از قديم با سيا مشكل داشتيم.
البته اين بسيار عجيب بود كه ليبرال‌‏ها ناگهان از سيا حمايت كردند و گفتند كه سيا درست عمل كرده و جورج بوش اشتباه كرده است و اين اشتباه، تقصير اوست كه البته به نظر من اين تجديد نظر داراي عوامل سياسي بود. وقتي گزارش سنا بيرون آمد ناگهان سيا به‌‏عنوان يك سازمان كاملاً مقصر، بي‌‏صلاحيت، ولخرج و فاسد معرفي شد.

* آيا به جز دلايلي كه اشاره كرديد مسأله ديگري هم بود كه عامل افزايش حملات عليه شما باشد؟
ـ بله؛ يكي از آنها، "پل برمر" حاكم آمريكايي عراق بود؛ او از اينكه من مسائل مالي مربوط به عراق از جمله "برنامه نفت در برابر غذا " را دنبال مي‌‏كردم بسيار ناراحت بود اما من اين كار را ادامه دادم و توجه جهان را به مسائل مربوط به اين حوزه جلب كردم؛ من اين كار را از شوراي حكومت انتقالي شروع كردم.
مشهورترين و معتبرترين شركت‌‏ها از جمله KPMG ( كه مهم‌‏ترين شركت مميزي مالي در جهان است) براي حسابرسي وارد عراق شدند و مأموران امور مالي دولت آمريكا در بغداد به آنها گفتند "ما از شما حمايت مي‌‏كنيم"؛ بنابراين با هشت نفر آمريكايي و KPMG وارد مذاكره شدند. آنها باز هم آمدند و با كميسيون امور مالي شوراي حكومت انتقالي عراق مذاكره كردند.
من اول مي‌‏خواهم مشخص كنم چه كسي از اين كارها سود برده و در ثاني؛ ميزان بازگشت اموال اختلاس‌‏شده را بررسي كنم و ثالثاً سازمان ملل را توبيخ كنم كه مسؤول همه اين كارهاست.
مسأله‌‏اي كه دنيا از آن بي‌‏اطلاع است اين است كه سازمان‌‏ملل‌‏متحد ( به بهانه ضمانت اجرايي برنامه نفت در برابر غذا ) و به‌‏عنوان حمايت از منافع عراقي‌‏ها، يك ميليارد و 100 ميليون دلار بابت دستمزد از عراق گرفت تا مطمئن شود كه اين برنامه از قطعنامه سازمان‌‏ملل پيروي مي‌‏كند؛ بنابراين در واقع مردم عراق بودند كه به سازمان ملل پول پرداخت مي‌‏كردند كه اين كار را انجام دهد.
مداركي وجود دارد كه نشان مي‌‏دهد سازمان‌‏ملل هيچ‌‏گاه اين كار را انجام نداده و ما بايد بدانيم بر سر اين پول‌‏ها چه اتفاقي افتاده است؛ وقتي نمايندگان وزارت‌‏خارجه آمريكا در آن جلسه، اين موضوع را فهميدند خيلي ترسيدند زيرا آنها قصد داشتند در همان ماه مارس، نماينده سازمان‌‏ملل در عراق يعني "اخضر ابراهيمي" را به اين كشور بياورند؛ بنابراين اولين چيزي كه به ما گفتند اين بود كه شما نمي‌‏توانيد تنها با شركت KPMG قرارداد ببنديد و بايد آن را به مزايده بگذاريد؛ ما هم مجبور شديم آن را به مزايده بگذاريم و شوراي حكومت انتقالي عراق هم KPMG را انتخاب كرد ولي آنها باز هم گفتند "بايد مسأله را به دست شوراي عالي حسابرسي عراق كه همه اعضاي آن از بازماندگان دوره صدام بودند، بسپاريم." اگر اين شورا كار خودش را بلد بود پس چرا همان موقعي كه قضيه در حال انجام بود و همه در بغداد مي‌‏دانستند، مسأله را گزارش نكرد؟ آن‌‏وقت بود كه دولت آمريكا وارد شد و ( به‌‏طور يك‌‏جانبه ) اعلام كرد كه مقامات بلندپايه شورا، آن را به مزايده گذاشته و شركت "ارنست اند يانگ" ( Ernest and Young ) را انتخاب كرده‌‏اند.
من حتي نامه‌‏اي از شوراي حسابرسي عالي عراق در اختيار دارم كه نشان مي‌‏دهد اعضاي اين شورا اعلام كرده‌‏اند ما هرگز اين مزايده را ارزيابي نكرده‌‏ايم، حتي مزايده را هم ننوشته‌‏ايم و هيچ‌‏وقت هم هيچ‌‏كس در اين مورد با ما ديدار نكرده و فقط حكومت آمريكايي عراق، آنها را انتخاب كرده است. حتي خود سخنگوي حكومت آمريكايي عراق هم در 14 ماه مه تأكيد كرد كه اين شورا، آنها را انتخاب كرده است اما "دن سينور" دروغ گفت و در نهايت شركت "ارنست اند يانگ" را آوردند و نتيجه اين شد كه رئيس شوراي عالي حسابرسي عراق به‌‏طرز مشكوكي به قتل رسيد. نمي‌‏دانم؛ شايد اين قتل به اين مسأله ارتباط داشت. همه در مورد اين مسأله سكوت كردند. من هم درباره اين مسأله با اخضر ابراهيمي صحبت كردم و او هم ناراحت شد. البته هنوز هيچ‌‏كس نمي‌‏داند كه شركت "ارنست اند يانگ" دارد چه كار مي‌‏كند. بايد منتظر ارائه گزارش آنها باشيم كه اين گزارش هم يك سال طول مي‌‏كشد. البته سازمان‌‏ملل‌‏متحد هم تحقيقات خود را شروع كرده است.

* يعني منظورتان اين است كه اين سرمايه در جاي خودش صرف نشد؟
ـ بايد بگويم كه اكنون تحقيقات كنگره در جريان است و آقاي شيث، نماينده كنگره نامه‌‏اي نوشته است. مسأله مهم، صندوق توسعه عراق (DFI) بود كه همه پول عراق به حساب اين صندوق واريز مي‌‏شد. اكنون يك هيأت حسابرسي از KPMG و سازمان‌‏ملل در حال تحقيق در خصوص اين پول‌‏ها هستند كه تا كنون موارد فوق‌‏العاده تكان‌‏دهنده‌‏اي را برملا كرده‌‏اند.

* مثلاً چي؟
ـ مثلاً اعلام كرده‌‏اند كه حاكمان آمريكايي عراق در مقابل حسابرسي‌‏ها مقاومت مي‌‏كنند. در اين قضيه، پول همه عراقي‌‏ها از دست رفت و جالب اين است كه برمر تنها امضا كننده اين حساب بود؛ من در مورد اين مسأله صحبت كردم و به اين‌‏وسيله، در مورد هزينه‌‏كردن از پول مردم عراق هشدار دادم؛ خود برمر هم حرف‌‏هاي من را شنيد اما جوابي نداشت، اين مسأله او را بسيار ناراحت كرد.
آنها مي گفتند كه حساب‌‏ها را تنها به‌‏وسيله يك حسابدار و نيز يك سيستم ورودي حسابرسي مي‌‏شود و اين روش، راه را براي كلاه‌‏برداري باز مي‌‏گذارد؛ آنها همچنين مي گويند كه شوراي حكومت انتقالي هيچ مقياسي براي اندازه‌‏گيري صادرات نفت معرفي نكرده است. يعني حتي نمي‌‏دانند چقدر نفت صادر شده است! معلوم نيست چطوري مبلغ آن را حساب كرده‌‏اند. من يك بار در جلسه شوراي حكومت انتقالي عراق درباره اين موضوع صحبت كردم اما پل برمر كه در آن جلسه حضور داشت به‌‏شدت عصباني شد.

* اجازه بدهيد بحث را عوض كنيم؛ مسأله بعدي مسأله سيد مقتدا صدر است؛ شما معتقديد او نبايد خودش را تسليم كند. درست است؟
ـ بله؛ چون دستگيري مقتدا صدر نبايد توسط آمريكايي‌‏ها مطرح شود؛ اين مسأله بايد توسط "دولت عراق"، رسيدگي شود. در اين حملات، ده‌‏ها، صدها بلكه هزاران نفر كشته شده‌‏اند آن‌‏وقت "پل برمر" مي‌‏آمد در جلسه شورا مي‌‏گفت: "بله؛ ما صدها نفر را كشته‌‏ايم." جوري حرف مي‌‏زد كه انگار دارد درباره كشتن پشه و مگس صحبت مي‌‏كند!
من درباره اين مسأله صحبت كردم و گفتم: "كشتن فرزندان ما را متوقف كنيد." در همين راستا طرحي هم دادم اما آنها قبول نكردند. تازه؛ برمر از همين قضيه هم عصباني شد. واقعاً مگر ارزش اجراي يك حكم بازداشت چقدر است؟ دو هزار نفر؟!
مسأله سومي كه مشكل‌‏ساز شد اظهارات من درباره " اخضر ابراهيمي" بود؛ او از سوي آمريكايي‌‏ها انتخاب شد و نماينده بوش بود. در واقع خود بوش هم مي‌‏خواست ابراهيمي اين كار را قبول كند ولي من بر ضد او صحبت كردم چون مي‌‏دانستم او چه كارهايي انجام داده و آنها دوست نداشتند اين مسائل مطرح شود.
آنها به خانه من حمله كردند؛ اين حمله بسيار خطرناك بود چون به وسيله مأموران بعثي هدايت و رهبري مي‌‏شد و نيروهاي آمريكايي هم بيرون از خانه من مستقر شده بودند تا به اين وسيله من را ساكت كنند. شخص برمر، دستور حمله به خانه من را صادر كرده بود اما بعداً گفت "حواسم نبوده و اشتباهي دستور حمله، قاطي صدها حكم ديگر كه روي ميزم ريخته بود امضا شده!" آيا واقعاً اين روش برخورد با مردم است؟! اين، روشي بود كه آمريكايي‏ها براي رفتار با من در پيش گرفتند و بعد از اين حمله با بيان اينكه افرادي كه به خانه من حمله كردند عراقي بوده‌‏اند، از زير بار مسؤوليت، شانه خالي كردند.
بعد از اين جريان هم، اين اتهام را مطرح كردند كه " من اسرار دولت آمريكا را به ايران منتقل كرده‌‏ام؛ اينكه من به مقامات دولت ايران اطلاعاتي داده‌‏ام كه آمريكايي‌‏ها توانسته‌‏اند كدهاي آن را بشكنند؛ بعد هم يك مأمور اطلاعاتي ايراني، پيامي با همان سامانه رمزي به تهران فرستاده و اعلام كرده كه من گفته‌‏ام رمزهاي آنها كشف شده!!" اين ديگر چه حرف بي‌‏ربطي است!؟ چرا بايد كسي اين كار را قبول كند و چنين خطري را به جان بخرد!؟ آخر اگر حتي چنين چيزي هم درست باشد كه كسي نمي‌‏آيد آن را اعلام كند. اين كار فقط براي پرونده‌‏سازي عليه من انجام شد. حتي اگر اين ادعايي كه كرده‌‏اند هم درست باشد من كه مقررات آمريكا را نقض نكرده‌‏ام. خطا از كسي است كه اين حرف را به من زده است. براي همين هم آمريكايي‌‏ها مي‌‏ترسيدند با من حرف بزنند.
مي‌‏دانيد كه رمزگشايي، مسأله پيچيده‌‏اي است؛ در جريان جنگ جهاني، انگليسي‌‏ها از پيام‌‏هاي آلماني‌‏ها رمز گشايي كردند ولي تا 30 سال بعد، اين موضوع اين را مطرح نكردند چون لزومي نداشت؛ جنگ را هم بردند. بنابراين اگر اينها اين كار را كردند براي اين بود كه براي من مشكل ايجاد كنند تا كسي نتواند با من رابطه برقرار كند؛ براي اين بود كه بتوانند هر كسي را كه با من صحبت مي‌‏كرد مورد بازجويي قرار دهند بنابراين همه مي‌‏ترسيدند با من صحبت كنند. حتي در داخل آمريكا هم من متهم به جاسوسي شده بودم.

* در آن مطلب، ادعا شده بود كه شما اين خبر را از زبان يك مأمور مست و در يك ميهماني شنيده‌‏ايد..
ـ من در هيچ مهماني شركت نكرده‌‏ام. اصلاً اين حرف مسخره و دروغ است؛‌‏ اگر راست مي‌‏گويند چرا آن مأمور را دادگاهي نمي‌‏كنند؟

* بعضي‌‏ها مي‌‏گويند اگر اين اتهام كه ايران از شما به‌‏عنوان جاسوس استفاده مي‌‏كرده تا براي آمريكا مشكل‌‏سازي كند" درست باشد، بزرگ‌‏ترين پيروزي براي دستگاه اطلاعاتي يك كشور در جهان به شمار مي‌‏رود...
ـ من با ايران رابطه سياسي دارم اما اين رابطه بر كسي پوشيده نيست. آنها هم اين را خوب مي‌‏دانند چون آنها هم از جلساتي كه در تهران برگزار شده بود خبر داشتند. حتي من اينجا براي كنگره ملي عراق، دفتر هم زدم و هزينه‌‏اش را خود آمريكايي‌‏ها دادند. تازه؛ رسيدش را هم خواستند؛ رسيد قطعات رايانه‌‏ها و اجاره دفتر و ...
من معتقدم براي موفقيت عراق، آمريكايي‌‏ها بايد مسؤوليت اين كار را بر عهده بگيرند و ايراني‌‏ها هم موضع منفي نداشته باشند در غير اين صورت اين برنامه موفق نخواهد شد.
حالا آمريكايي‌‏ها يك‌‏سال بعد از سرنگوني صدام، من را توبيخ مي‌‏كنند و به من اتهام مي‌‏زنند كه به ايران اطلاعات داده‌‏ام در حالي كه من اصلاً به پيام‌‏هاي سري آمريكا دسترسي نداشتم و به علاوه هيچ دولتي، فقط از يك رمز استفاده نمي‌‏كند. چه مي‌‏دانم؛‌‏ شايد هم ايراني‌‏ها براي فريب‌‏دادن آمريكا اين كار را كرده باشند.
اگر راست مي‌‏گويند مشخص كنند ايراني‌‏ها به كدام رمزها دسترسي پيدا كرده‌‏اند؛ من شخصاً هيچ وقت يك سند طبقه‌‏بندي‌‏شده آمريكايي‌‏ها را هم نديده‌‏ام و در هيچ جلسه‌‏اي هم درباره اطلاعات طبقه‌‏بندي‌‏شده شركت نداشته‌‏ام؛ اصلاً من هيچ وقت به هيچ رمزي دسترسي نداشته‌‏ام. در حال حاضر آنها دارند در مورد اين مسأله تحقيق مي‌‏كنند و جالب اينجاست كه اول، اتهام را علناً مطرح مي‌‏كنند و بعد تحقيقات را شروع مي‌‏كنند؛ فعلاً هم موفق شده‏اند چون فضا را مسموم كرده‌‏اند. من مطمئنم آنها نتايج تحقيق‌‏شان را هيچ‌‏وقت منتشر نخواهند كرد. اين تحقيقات سال‌‏ها طول خواهد كشيد. آنها مثل پرونده‌‏هاي قديمي جاسوس در سيا عمل مي‌‏كنند كه يك مسأله را فقط دو سال در خفا بررسي مي‌‏كردند. متأسفانه، اينها جزئياتي است كه معمولاً مردم به آن توجه نمي‌‏كنند؛ مردم فقط اتهام را مي‌‏فهمند. مثلاً بسياري از مردم آمريكا اعتراض كردند كه چرا يك فرد خارجي (يعني من) بايد سياست كشور آنها را تحت تأثير قرار دهد ولي نمي‌‏دانند كه اين افسانه است كه من آمريكا را وادار به جنگ با عراق كرده‌‏ام؛ واقعاً مسخره است. الآن برمر رفته، تنت رفته، نمايندگان آمريكا هم عملاً سيا را محكوم كرده‌‏اند. حالا هم اينجا هستيم.


تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

* نظرتان درباره موج عمليات‌‏هاي تروريستي كه عراق را فراگرفته چيست؟
ـ مردم عراق آزادي را مي‌‏پذيرند ولي اشغال را نمي‌‏پذيرند. اكنون رژيم بعث و حاميان صدام به يك گروه مخفي تبديل شده‌‏اند و مردم هم از آنها متنفر هستند.
صدام از بانك مركزي يك ميليارد دلار پول دزديده بود و گروه‌‏هاي تروريستي الآن به وسيله همان پول حمايت مي‌‏شوند.

* اما فاصله بين آزادي و اشغال، خيلي كم است شما در ازاي اشغال، آزاد شده‌‏ايد..
ـ نه؛ اصلاً اين طور نيست. زيرا هر كشوري وقتي اشغال شود اداره آن به دست خارجي‌‏ها و با يك ارتش انجام مي‌‏شود و آنها هر كاري كه دوست دارند انجام مي‌‏دهند. چه غلط، چه درست، به همه آسيب مي‌‏رسانند.

* اگر اشغالگران كشورتان را ترك كنند چي؟
ـ ما در حال حاضر، تحت اشغال نيستيم اما كارهايي كه انجام مي‌‏شود كارهاي نيروهاي آنهاست. ببينيد؛ تحولاتي كه در عراق رخ داده خيلي انقلابي است؛ امور عراق از دست عرب‌‏هاي سني خارج شده و ملت عراق، يك دولت دموكراتيك انتخاب خواهند كرد. اما اين دموكراسي براي عرب‌‏ها يك كابوس است؛ آنها از دموكراسي مي‌‏ترسند. حتي اسرائيل هم از دموكراسي در عراق حمايت نمي‌‏كند چون اين امر خوشايند آنها نيست. شايد يكي از دلايل آن اين باشد كه آمريكايي‌‏ها از بعثي‌‏ها براي ايجاد امنيت و نيروهاي نظامي استفاده مي‌‏كنند؛ آن هم رژيمي كه براي عراقي‌‏ها مشكلات زيادي به وجود آورده بود. بيشتر شبكه‌‏هاي تلويزيوني عربي هم سعي دارند تجربه عراق را شكست‌‏خورده جلوه دهند و حتي بر بازگشت ارتش صدام تأكيد دارند! خود ملك‌‏عبدالله و حسني‌‏مبارك هم چند بار گفته كه اشتباه آمريكا انحلال ارتش بعث بوده است!

* يعني واقعاً گزينه ديگري وجود ندارد؟
ـ البته كه وجود دارد. نيروهاي امنيتي معارضان عراقي مي‌‏توانند بزرگ‌‏ترين نقش را در ايجاد امنيت و ثبات در عراق داشته باشند اما مطمئناً حمايت از بعثي‌‏ها هيچ مشكلي را حل نخواهد كرد. سيد عبدالعزيز الحكيم هم تأكيد كرده كه دولت در ايجاد امنيت، موفق نبوده و بايد با مردم همكاري كند تا ثبات در عراق برقرار شود. اما آمريكايي‌‏ها هر روز نيروهاي‌‏شان را از دست مي دهند چون افرادي را آورده‌‏اند و برنامه‌‏ريزي كرده‌‏اند و فكر مي‌‏كنند برنامه‌‏ها و طرح‌‏هاي آنها مهم‌‏تر از هر مسأله ديگري است؛ آنها حتي به حفظ جان افراد خود هم بها نمي‌‏دهند. در يكي از اين طرح‌‏ها آمريكايي‌‏ها گفته‌‏اند كه نيروهاي مبارز عراقي حق ندارند در سطح دستگاه‌‏هاي امنيتي فعال شوند در حالي كه اين افراد اطلاعات فوق‌‏العاده‌‏اي درباره صدام و بعثي‌‏ها دارند و مي‌‏توانند كمك عظيمي باشند براي برگرداندن صلح و ثبات به كشور.
مشكل در اين است كه برنامه‌‏ها را همان‌‏هايي كه تهيه كرده‌‏اند مي‌‏خواهند اجرا هم بكنند اما قدرت ارزش‌‏يابي ندارند. همين‌‏طور مي‌‏گويند اگر اين‌‏طوري نكنيم تلفات‌‏مان بيشتر مي‌‏شود، اين ادعاها را هم كه نمي‌‏توان رد يا تأييد كرد. همان‌‏هايي كه برنامه‌‏ها را ريخته‌‏اند در همان‌‏جا هستند كه از آن حمايت مي‌‏كنند و براي همين هم حفظ شغل‌‏شان براي‌‏شان مهم است.

* مسأله بعدي؛ مشكلات داخلي دولت آمريكاست...
ـ بله؛ اكنون مسأله عراق، كانون توجه انتخابات است؛ دولت آمريكا بر اين فرض كه عراق سلاح‌‏هاي كشتار جمعي دارد وارد جنگ شد ولي هيچ چيزي پيدا نكرد بعد هم به مردم گفتند كه به خاطر اطلاعات غلط، وارد جنگ با عراق شده‌‏اند و سپس اعلام كردند كه قصد دارند دولتي را در عراق ايجاد كنند و امور را به دست آنها بسپارند ولي همين كار را هم انجام ندادند. اكنون در سالي هستيم كه قرار است در آن انتخابات برگزار شود و براي همين هم آنها از هر دليلي براي تقويت تبليغات انتخاباتي استفاده خواهند كرد. حالا سؤال اين است كه چه كسي بايد محكوم شود؛ چه كسي بايد ملامت شود؛ تقصير كي بوده. اين خود، بحث ديگري است... حالا كنگره ملي عراق را براي اين قضيه انتخاب كرده‌‏اند. من با بوش دو جلسه كامل صحبت كردم، خيلي مفصل؛ يكي در فرودگاه بين‌‏المللي بغداد ( روز شكرگزاري ) كه نيم‌‏ساعت با هم صحبت كرديم و مسائل اساسي مطرح شد كه در اين جلسه "جلال طالباني" و "پل برمر" هم بودند. در كاخ‌‏سفيد هم هيأت عراقي ملاقاتي با بوش داشت كه در آن جلسه هم موارد بسيار مهم بحث گرديد.

* آيا او اجازه و قدرت چنين كاري را داشت؟
ـ به نظر من بايد از بوش تشكر كرد؛ چون او به ما كمك كرد تا صدام را شكست دهيم. بدون او چنين كاري امكان نداشت.
مردم عراق در حال حاضر با مسائل ديگري روبرو هستند. در مورد كيفيت زندگي مشكلاتي وجود دارد و تنها مسأله‌‏اي كه بهبود يافته افزايش حقوق كاركنان دولت است كه 60 تا 100 برابر شده است. به‌‏عنوان مثال حقوق يك معلم از 3 هزار دينار به 300 هزار دينار افزايش يافته است. مسأله ديگر عدم امنيت است و همه از بابت اين موضوع ناراحت هستند. تورم هم بالا نيست؛ قدرت خريد هم هست اما مثلاً يك ميليون كولر وارد كرده‌‏ايم اما برق نداريم. توليد برق عراق در بهترين حالت چهار هزار و 100 مگاوات است كه كمتر از دوره قبل از جنگ است. عراق حداقل هشت هزار مگاوات برق لازم دارد، در حالي كه ايران 32 هزار مگاوات برق توليد مي‌‏كند. برمر از پول عراق يك ميليارد و 300 ميليون دلار هزينه كرد تا وضع برق را بهتر كند اما بعد با اين بهانه كه كار زيربنايي طول مي‌‏كشد از انجام اين كار طفره رفتند. چطور صدام آن هم در آن شرايط تحريم‌‏هاي جهاني بعد از جنگ خليج‌‏فارس به آن سرعت مشكل برق را حل كرد!؟
حالا اين وسط همه مشكل امنيتي را بهانه مي‌‏كنند. ما هم قبول داريم؛ اما بايد ببينيم راه‌‏حل مشكل نا امني چيست؟ نيروهاي تحت تعليم آمريكا؟! اينها را من نمي‌‏گويم، گزارش رسمي دفتر عالي حسابرسي كنگره كه 10 روز پيش منتشر شده هم به اين مسأله اذعان دارد؛ متن گزارش روي اينترنت هم قرار گرفته است؛ يك گزارش 107 صفحه‌‏اي است كه اگر آن را مطالعه كنيد مي‌‏فهميد اثرات فاجعه‌‏بار اشغال عراق چه بوده است.

* برويم سر موضوع دادگاه صدام. آيا مسأله ايران در ليست اتهامات وي قرار مي‌‏گيرد؟
ـ حتماً.

* آيا اگر اين محاكمه،توسط دادگاه بين‌‏المللي انجام شود بهتر است يا دريك دادگاه عراقي؟ كدام‌‏يك صلاحيت بيشتري دارند؟
ـ مسأله اين نيست كه كدام بهتر است؛ مسأله اينجاست كه سازمان ملل محاكمه صدام را رد كرده و شوراي‌‏ امنيت هم هيچ قطعنامه‌‏اي مانند قطعنامه‌‏هايي كه براي روآندا و يوگسلاوي صادر كردند، صادر نكرد كه بتوان با استناد به آن، براي بررسي جنايات جنگي صدام و همدستانش، يك دادگاه بين‌‏المللي تشكيل شود.
بنابراين مسأله بهتر و بدتر نيست؛ مسأله اين است كه چرا سازمان‌‏ملل و شوراي‌‏امنيت اين سازمان اين كار را نكردند.

* اما شما مي‌‏توانيستيد پيشنهاد صدور قطعنامه بدهيد.
ـ ما نمي‌‏توانستيم؛ چون تحت اشغال بوديم.

* مگر دولت عراق در سازمان ملل نماينده ندارد؟
ـ دارد ولي چرا بايد او پيشنهاد قطعنامه بدهد. چرا يك شخص ديگر چنين كاري را نكرد؟ مثلاً اروپا؟ اما براي اروپا نفعي نداشت..

* اصلاً چرا آمريكا چنين پيشنهادي را نداد؟
ـ به نظر من دادگاه بين‌‏المللي مرده است و هيچ جايگزيني ندارد. به نظر من دادگاه صدام بايد بر روي جنايات جنگي و نسل‌‏كشي كه همه اينها را بر ضد ايران هم مرتكب شده متمركز شود.
دو مسأله در مورد ايران وجود دارد: بعضي‌‏ها مي‌‏گويند اگر صدام را به خاطر جنگ بر ضد ايران محاكمه كنيم به اين معني است كه ما مسؤوليت جنگ راپذيرفته‌‏ايم و بايد به ايران خسارت بپردازيم و اين از نظر عراقي‌‏ها كار وطن‌‏پرستانه‌‏اي نيست. اما به نظر من، اين حرف، خيلي احمقانه است چون ما در جنگ با كويت 17 ميليارد دلار خسارت پرداختيم ولي براي خسارت به ايران، چنين نكرديم و دولت ايران هم هيچ ادعاي خسارت نكرد. داداگاه جنايات جنگي براي بررسي جنايات صدام، هنوز شكل نگرفته است.
به نظر من، صدام بايد براي جناياتش و تحميل جنگ به ايران محاكمه شود و دولت ايران هم بايد اقدام كند و گروه‌‏هاي ايراني و جامعه غيردولتي ايران هم بايد شكايات خود را مطرح كنند. متأسفانه هيچ آيين‌‏نامه‌‏اي براي دادگاه بررسي جنايات صدام وجود ندارد و دادگاه تشكيل‌‏شده توسط برمر هم غيرقانوني است. چون در قانون عراق اشاره شده كه اين موارد بايد در دادگاه ويژه بررسي شود كه هنوز تشكيل نشده است. اينها همه موارد فني است. مسأله، سياسي است. اقدام سياسي در اين زمينه اشتباه است. صدام بايد به دليل تجاوز به ايران و استفاده از سلاح‌‏هاي شيميايي بر ضد هر دو نيرو در وسط جبهه كه در اين اقدام عراقي‌‏ها و ايراني‌‏ها با هم كشته شدند. صدام چند شهر ايران را ويران كرد؛ اهواز، خرمشهر آبادان، هويزه، ايلام، دزفول. كرمانشاه شاهد 1200 بمباران بود؟ اينها كجا مي‌‏رود؟ بنابر اين شما بايد فعال شويد.

* مسأله بعدي، مسأله منافقين است..
ـ شوراي حكومت انتقالي عراق بيانيه‌‏اي صادر كرده و دستور داده گروه‌‏هاي تروريستي عراق را ترك كنند. عراق نمي‌‏پذيرد كه به مكاني براي استقرار گروه‌‏هاي تروريستي بر ضد كشورهاي ديگر خصوصاً ايران تبديل شود. ما هيچ دشمني با ايران نداريم و خواستار رابطه خوب با ايران بر اساس ضوابط، احترام متقابل و عدم دخالت در امور يكديگر هستيم. اموال منافقين بايد مصادره شود؛‌‏ ولي به علت مشكلات موجود بين ايران و آمريكا، اين قضيه عملي نشده است. عراق هم تمايلي به درگيري با ايران ندارد.

* آيا گروهك منافقين كه همراه رژيم صدام، مرتكب جنايت بر ضد مردم عراق شده‌‏اند هم محاكمه مي‌‏شوند؟
ـ بله؛ آنها هم محاكمه خواهند شد؛ البته در يك دادگاه ويژه عراقي. كاملاً مشخص است كه آنها جناياتي عليه عراقي‌‌‏ها و كردها انجام داده‌‏اند. مهم نيست كه آمريكايي‌‏ها چه مي‌‏گويند. برخورد با آنها انساني خواهد بود.

* آيا مذاكره‌‏اي صورت گرفته است كه دولت ايران آنها را به عنوان پناهنده بپذيرد؟
ـ من نمي‌‏دانم. سازمان‌‏ملل‌‏متحد و كميته صليب سرخ جهاني مسؤول اين كار هستند. به هر حال آنها تحت حفاظت قرا گرفته‌‏اند ولي نمي‌‏دانم اين اقدامي اقدام بين‌‏المللي بوده يا خير. اخيراً 200 نفر از اقوام اينها به بغداد آمده بودند و مي‌‏خواستند مرا ببينند.

* به نظر مي‌‏رسد دستگاه سياست خارجي آمريكا در اين قضيه مشكل ايجاد مي‌‏كند..
ـ بله! همين‌‏طور است!! آمريكا هم آنها را متهم به تروريسم مي‌‏كند اما ناگهان به آنها حفاظت و حمايت اعطا مي‌‏كند!! خُب حفاظت كنيد ولي بدانيد كه اينها بايد از عراق بيرون برود. ما نمي‌‏خواهيم آنها در داخل عراق باشند.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/10824

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مصاحبه تفصيلي ايلنا با احمد چلبي؛ "مي‌‏خواهند من را خراب كنند"' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016