يادداشت اول - چهارشنبه اول دسامبر ۲۰۰۴
اين انقلاب نارنجي من است ، يک هفته گذشت.
من به « يوشچنکو » راي دادم ، اما خيلي مهم نيست. راستش را بخواهيد مساله « يوشچنکو » يا « يانوکوويچ » نيست. اميدي است که متولد شده است.
من مردم ام را هيچگاه اينقدر خوشحال و زيبا نديده ام. در خيابانها اميد روئيده است.
مادربزرگها نوه هاي پليس شان را مي بوسند ، نوازندگان سرود ملي مي نوازند.
من اينجايم ! در خيابان سه درجه زير صفر ، باد سرد ، برف و خيابانهاي يخزده اما دلهاي گرم و اميدوار. اشک شادي که بر گونه هاي مي غلطتد. « پارلمان » نخست وزير دست نشانده مسکو را خلع کرد.
من هيچوقت وطن پرست نبوده ام ، هيچوقت تا هفته پيش نمي دانستم که « اوکراين » اينقدر مي تواند برايم عزيز باشد. حالا با درياي « نارنجي » ام. حالا ست که يک ملت دوباره بر ميهن خويش عاشق شده. عشق قديمي از ياد رفته در خيابان فرياد مي شود.
مردم خوشحالند ، همه با هم حرف مي زنند. در خيابانها غذا مي پزند ، قهوه تعارف مي کنند. کاش اين روزهاي خوب و زيبا بيشتر طول بکشد.
خداي من انقلاب چقدر نزديک بود ، چقدر خوب بود و ما نمي دانستيم.
نيمه شب 2 دسامبر 2004 ، سويتا خلوکووا نويسنده يادداشت ها در ميان جمعيت:
ساعت 3 بامداد دوم دسامبر، مرکز کي يف:
کي يف، ساعت دو بامداد دوم دسامبر در سرماي تقريبا –4 درجه سانتيگراد، یک گروه دانشجویی مشغول بر پا کردن تریبون:
دوم دسامبر ساعت 3 بامداد، آدم برفي لئونيد کوچما و ويکتور يانکوويچ را ساخته ايم (روبان آبي سمبل طرفداران کوچما – يانکوويچ است):
شهر پر از آدم برفي هاي کوچما – پوتين – يانوکوويچ است:
اتومبيلي در شهر نيست که بر روي آن شعاري نوشته نشده باشد:
خيابان هاي يخ زده و درياي نارنجي:
Juszczenko po persku
Swetja Cholkowa, młoda pomarańczowa Ukrainka prezentuje swoje zdjęcia i dzienniki w gooya.com. To dla mnie bardzo dobra wiadomość że irańska opozycyjna strona internetowa, z bardzo dużą liczbą czytelnik...
Expers [pl] nox et dies
December 2, 2004 08:19 PM