"نیروهای نظامی کودتا، هر روزه بطور مرتب و سیستماتیک طرفداران و اعضای لاوالاس (حزب ارستید- از من) را در پورتو پرا نس و در نقاط دیگر هاییتی قلع و قمع می کنند.... هرج و مرج و کشتاری که در هاییتی بوقوع می پیوندد همانند اتفاقات و جنایاتی است که در عراق صورت می گیرد" (بحشی از مصاحبه رادیویی خانم ایرا کورزبان، یکی ار وکلای رسمی ارستید در تایخ 14 اکتبر 2004 )
در بخش اول این نوشتار مروری کوتاه به تاریخچه هائیتی داشتیم و تا حدودی با نیروهای موجود و کودتاجیان در این کشور آشنا شدیم. در این قسمت سعی می شود که نقش و بر خورد شرکتهای رسانه ای در کودتای هائیتی یا آنطور که آنها گزارش کردند، شورش بر علیه حکومت ارستید رابررسی کنیم ونگاهی کوتاه به کشتارسیستماتیک مردم بوسیله کودتاچیان طی مدت یکسال بعد از کودتا و سکوت رسانه ها بیاندازیم. شرکتهای رسانه ای طبق روال همیشگی خود، از هفته ها قبل از حمله نیروهای "شورشی" برای زمینه چینی، حمله های سیستماتیکی بر علیه ارستید براه انداختند و نظرات رهبران کاخ سفید را آنطور که آنها بیان می کردند بدون هیچگونه علامت سوألی بعنوان واقعیت مخابره کردند. آنها نقش مخربی را که در جنگ امریکا و ناتو بر علیه یوگسلاوی و یا جنگ امریکا بر علیه عراق داشتند بار دیگر تکرار نمودند و با تمام قوا نهایت سعی خود را کردند که حرفی از واقعیتهای موجود بمیان نیاورده و در عوض تا آنجا که توانستند افکار عمومی را با تبلغات شبانه روزی به نفع "شورشیان" آماده ساختند. اینها خیلی آگاهانه در هیچ کدام از گزارشات خود حرفی از ماهیت و یا جنایات "شورشیان" بمیان نیاوردند. از زمانی که "شورشیان" از جمهوری دومنیکن با صلاحهای مجهز وارد خاک هائیتی شده تا روزی که ارستید را امریکا مجبور به ترک هائیتی نمود و تا به امروز که یکسال از این کودتا می گذرد، حتی یک کلمه در مورد خواسته های نیروهای "شورشی" حرفی نزده اند در عوض سعی کردند که چهره ای ضد دمکراتیک از ارستید ترسیم نموده و کاملأ در مورد نقش دولت امریکا در کمک رساندن به نیروهای "شورشی" سکوت اختیار کنند، دقیقأ از همان سیاست تخریب شخصیت که در رابطه با میلوسویج در یوگسلاوی و یا هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئیلا بکار بردند، استفاده نمودند . دیوید ادوارد در مقاله ای تحت عنوان "جهنم هائیتی 2 " می نویسد: "در تاریخ 12 ماه فوریه 2004 نماینده سنا، سناتور خانم باربارا لی طی نامه ای به کولین پاوول می نویسد: " طبق شواهد موجود دولت امریکا با کمک های بی دریغ خود به مخالفان ارستید قصد سرنگونی قهرآمیز حکومت ارستید را دارد. با تمام احترامات می باید گفت که این سیاست "تغییر رژیم" است....."
در ماه مارس 2000 انتخابات برای مجلس در هائیتی صورت گرفت در این انتخابات که 200 ناظر از کشورهای مختلف شرکت داشتند حزب لاوالاس حزب ارستید 19 کرسی از 27 کرسی سنا و 72 کرسی از 82 کرسی نمایندگی مجلس سفلا را بخود اختصاص داد. در مورد چگونگی برقراری این انتخابات پتر هالوارد استاد کینگ کالج لندن در گاردین نوشت: "گزارش جامع و قابل فهم ناظرین بی طرف بین المللی در مورد اتتخابات اخیر در هائیتی دال بر این است که "انتخاباتی کاملأ صلح آمیز و دمکراتیک بوقوع پیوسته" با مقایسه با انتخابات ریاست خمهوری امریکا که در همین سال صورت گرفت این انتخابات کاملأ دمکراتیک بوده و مثال خوبی در مقابل انتخابات امریکاست" اما شرکتهای رسانه ای در تبلیغات بی کران خود بر علیه حکومت ارستید حاضرند برای پیشبرد مقاصد خود واقعیتها را هم وارانه جلوه دهند. سرمقاله تایمز در تاریخ اول ماه مارس2004 چنین می نویسد: " بی شک آقای ارستید اعتراض خواهد کرد که چرا شخصیتی که بصورت دمکراتیک انتخاب شده، یعنی شخص خود او، هرگز نباید به خواسته های "شورشیان" برای راه یافتن به قدرت تن دهد. در اینجا تا حدود محدودی حق با ایشان است. آقای ازستید چهار سال پیش در انتجاباتی که به نظر می رسد انتجاباتی غیر دمکراتیک بوده با تقلبهای زیاد برنده شد. تقلب در انتخابات همراه با دیکتاتوری عنان گسیخته و سیاستهای بغایت نادرست اقتصادی عوامل عمده شورش بر علیه ایشان است." به مثالی دیگر در همین رابطه رابطه نظر بیاندازیم. اندرو گومبل در تاریخ 21 ماه فوریه در مقاله ای تحت عنوان " کشیش کوچکی که تبدیل به دیکتاتوری بزرگ و خون آشام همانند دیکتاتوری که خود زمانی لعنت می کرد شد ." در روزنامه ایندپندنت می نویسد: "بالاخره او در سال 1994 بی پروا بعد از بازگشت دوباره به کمک 20000 نیروی امریکائی، اقدام به انحلال ارتش نمود. او در آن زمان حسن نیت تمام جهان، پشتیبانی همه آنهائیکه به او رای دادند همراه با کمکهای بی شمار بنگاههای مالی بین المللی برای دو باره بازسازی اقتصاد ورشکسته هائیتی، را با خود داشت...... " باید از سرمقاله نویس تایمز و آقای اندرو گومبل سوأل نمود که ارستید چگونه دیکتاتور بزرگ و خون آشامی است که دستور منحل نمودن ارتش را داد و تا زمانی که از قدرت بر کنار شد حاصر نشد که ارتش منظم داشته باشد.
جا دارد نگاهی کوتاه به نقش دولت امریکا در این کودتا بیندازیم .سیاست امریکا در قبال هائیتی توسط گروه کوچکی از نو کنزروتیوهای دوران ریگان و بوش پدر که همگی در حکومت بوش پسر مقامات مهمی را دارا هستند اعمال شد. از میان این گروه می توان به افرادی اشاره کرد چون ایلویت آبراهام فردی که بخاطر دست داشتن در افتضاح ایران - کنترا محکوم شد یا پوئینتدکستر مشاور امنیتی ریگان و تا چندی پیش رئیس بخش ضد تروریسم پنتاگون، یا نگروپنته سفیر قبلی امریکا در هاندوراس در سالهای 1980 زمانی که هاندوراس بطور کامل زیر سلطه امریکا بود و در دوران خدمت خود در هندوراس از جمله اقدام به پشتبیانی کامل از گردانی تحت نام گردان 316 برای کشتار مخالفان سیاستهای امریکا در هندوراس میکرد بطوری که این گردان مرگ مستقیمأ زیر فرمان ایشان عمل می نمود و تعداد زیادی از انقلابیون را ترور نمود. ایشان نماینده قبلی امریکا در سازمان ملل و سفیر قبلی امریکا در بزرگترین سفارتخانه امریکا در جهان یعنی عراق و رییس فعلی سازمان جدیدالتاسیس امنیتی امریکا است.همچنین ژان کیرک پاتریک یکی از رهبران انستیتوی بین المللی جمهوریخواهان، در رابطه با این مؤسسه در بخش اول این مطلب توضیع دادیم. این مؤسسه بطور مستقیم به نیروهای مخالف ارستید کمکهای مالی می کرد.
دولت بوش دو تن از دیپلماتهای کار کشته و متخصص امور امریکای لاتین را مسئول مسائل هائیتی نمود. یکی از این دو اوتو رییش، همکار نزدیک الیور نورث می باشد، ایشان رئیس دفتر عمومی دیپلوماسی که در واقع یکی از به اصطلاح سازمانهائی بود که به کنتراها کمک می کرد بود. از جمله کارهایی که دفتر عمومی دیپلوماسی انجام می داد را می توان، برنامه های سخنرانی بر علیه دولت وقت نیکاراگوئه، پخش کتابهای تبلیغاتی به کتابخانه ها، پخش اخبار دروغ، بعنوان مثال اعلام این خبر که دولت شوروی تعداد زیادی جنگنده میگ به ساندنیسها داده و یا اینکه ساندنیسها بزرگترین تولید و توزیع کننده مواد مخدر می باشند و همچنین مسئولیت جنگ روانی بر علیه ساندنیستها را بعهده داشت. اوتو رییش بعد از افتضاح ایران – کنترا علیرغم اینکه توسط کمیته حقیقت یابی ایران – کنترا بخاطراقدامات غیر قانونی دفتر عمومی دیپلوماسی محکوم شد، بعنوان سفیر امریکا عازم ونزوئلا شد. طبق شواهد موجود سفارت امریکا زیر رهبری ایشان مستقیمأ در کودتای نظامی بر علیه هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلادر ماه آوریل 2001 دست داشت. ایشان از جمله اولین افرادی بود که پشتیبانی خود از "حکومت جدید یا حکومت کودتا" ونزوئلا را اعلام نمود و از دولت امریکا خواست که حکومت جدید را که از پشتیبانی مردم ونزوئلا برخوردارد است را برسمیت بشناسد. فرد دیگری که بوش برای "حل بحران" هائیتی به این کشور فرستاد، روجر نوریگا است. روجر نوریگا یکی از نئو لیبرالهای امریکاست. ایشان دوست نزدیک هلمز واز یاران هلمز است که از مخالفان سرسخت ارستید می باشد.
ایرا کورزبان وکیل امریکائی که از سال 1991 تا بحال دولت هائیتی را نمایندگی demoracynow.org می کند در یک مصاحبه با امی گودمن و جرمی سشیل در
در تاریخ 26 ماه فوریه 2004 می گوید" : من معتقدم که شورشیان بوسیله سازمان سیا و دولت امریکا مسلح، تعلیم و از نظر مالی کمک می شوند. این دقیقأ یک کودتای نظامی با برنامه ریزی خیلی دقیق است." دولت امریکا در ظاهر پز بی طرفانه می گرفت ولی در قفا مستقیم و غیر مستقیم به نیروهای "شورشی" کمک می می کرد. در همین راستا دولت امریکا همراه با سازمان کشورهای کارائیب طرح صلحی را به ارستید در تاریخ 21 ماه فوریه 2004 پیشنهاد کردند. طی این طرح ارستید می باید نخست وزیری جدید همراه با دولتی جدید متشکل از مخالفین و حزب لاوالاس (حزب ارستید) انتخاب نماید. آرستید این طرح را بدون هیچ گونه مخالفتی در بست قبول نمود ولی این طرح از طرف "شورشیان" که در اول قبول کرده بودند رد شد. این اقدام مخالفان بخوبی آشکار نمود که دولت امریکا تا چه اندازه در پیشنهاد نمودن این طرح جدی بوده و چقدر بی طرف است. اما متاسفانه شرکتهای رسانه ای طبق روال همیشگی خود مهر سکوت بلب زده و به نفع خود دیدند که چیزی در این مورد بیان نکنند.
مکسین واترس نماینده سنای امریکا در یک نامه به مطبوعات در تاریخ 11 ماه فوریه 2004 ضمن در خواست از دولت امریکا برای محکوم نمودن " نیروهای به اصطلاح مخالف" نوشت: " این نیروها قصد دارند که کشتاری از مردم بی دفاع هائیتی براه انداخته و بعدأ این اقدام وحشی خود را به دولت نسبت دهند، چرا که آنها معتقدند که بدین طریق می توانند از کمکهای بیشتر امریکا برخوردار شوند." او ادامه می دهد: " ارستید در دوران حکومت خود علیرغم تحریمهای امریکا توانست سرمایه گذاری عظیمی در بخش کشاورزی، حمل ونقل عمومی و زیر بنای کشور نماید. دولت به تازگی دستمزد کارگران را علیرغم مخالفتهای زیاد تجار، از 36 گوردز به 70 گوردز افزایش داد.... او همچنین بهداشت و آموزش برای همه را از مهمترین اقدام ملی بر شمرد. تعداد مدارسی که از تاریخ 1994 تا 2000 در هائیتی ساخته شد بیش از تمام مدارسی است که در تمام طول تاریخ از 1804 تا 1994 در هائیتی ساخته شده است. دولت برای اولین بار در تاریخ هائیتی به دانش آموزان نهار داده و برای آنها اتوبوس رایگان بوجود آورد و کتاب درسی و لباس مدرسه را با قیمتی حدود 70 در صد کمتر از قیمت واقعی برای دانش آموزان تهیه نموده است." اما شرکتهای رسانه ای بروال همیشگی برای خراب نمودن چهره ازستید، این واقعیت هم را وارانه جلوه دادند، یک نمونه از این وارانه جلوه دادنهای حقیقت را از زبان روس بنسون در دیلی میل بشنویم. روس بنسون در 28 ماه فوریه 2004 در دیلی میل می نوشت: " بجای برقراری برنامه رفرم اقتصادی - اجتماعی برای مردم، ارستید و باندش این جزیره بهشتی را همانند دیکتاتورهای قبلی، غارت کرده و حمام خون براه انداختند." پوول فارمر در مقاله ای تحت عنوان " چه کسی ارستید را سرنگون کرد می نویسد " در ادامه تبلغات ضد ارستید نیویورک تایمز در مقاله ای شخصیت ارستید را این چنین توضیح می دهد : "ارستید شخصیتی بین خمینی و فیدل کاسترو دارد." در همان مقاله، نیورک تایمز از قول یک تاجر هائیتا ئی می نویسد: "اگر انتخاب بین جناح چپ و راست افراطی باشد، من حاضرم که برای سرنگونی ارستید با جناح راست افراطی جبهه تشکیل دهم" صحبتهای روس بنسون و با نیویورک تایمز را با گزارش مکسین واترس نماینده سنای امریکا مقایسه کنید تا به چگونگی نقش مخرب شرکتهای رسانه ای در وارونه نمودن واقعیت پی ببرید.
زمانی که نیروهای "شورشی" با صلاحهای مجهز یکی بعد ار دیگری شهرهای هائیتی را با قلع و قمع نیروهای طرفدار ارستید که از فقیرترین قشر مردم هستند، اشغال می کرند، شرکت های رسانه ای هم و غم خود را روی افشای باندهای به اصطلاح مصلح طرفداران ارسنید که آنها را "چایمرز" می خوانند گذاشته بودند. آنها خیلی آگاهانه، بطور کلی صحبتی از کشتار مردم توسط نیروهای "شورشی" نمی کردند و حتی در هیچ کدام از گزارشات یا اخبار خود از سابقه درخشان رهبران "شورشی" و یا سازمان و گروه های آنها حتی یکسال بعد از این کودتا، حرفی بمیان نیاورده و سکوتی مرگبار در مورد برنامه و کشتار مردم بی دفاع توسط آنها اختیار نمودند.
در تاریخ 26 ماه فوریه 2004 "شورشیان" تهدید کردند که برای سرنگونی حکومت بزودی وارد پورتو پرانس خواهند شد. چند روز قبل از این دولت امریکا پیشنهاد راه حل سیاسی را به ارستید می کند. طی این طرح ارستید می باید نخست وزیر ی جدید همراه با دولتی جدید متشکل از مخالفین و حزب لاوالاس (حزب ارستید) انتخاب نماید. آرستید بخاطر جلوگیری از کشتار بیشتر این طرح را بدون هیچ گونه مخالفتی در بست قبول نمود ولی این طرح از طرف "شورشیان" که در اول قبول کرده بودند رد شد. این اقدام مخالفان بخوبی آشکار نمود که دولت امریکا تا چه اندازه ای در پیشنهاد نمودن این طرح جدی بوده و چقدر بی طرف است چرا که دولت امریکا کوچترین فشاری روی شورشیان بخاطر قبول این طرح که اول قبول کرده بودند، نیاورد. در این رابطه هم شرکتهای رسانه ای باز سنگ تمام گذاشته، یا انکه از مخابره این خبر چشم پوشیدند و تعداد محدودی از آنها هم که این خبر را گزارش کردند آنرا بدون هیچ گونه توضیح ارائه نمودند. در این مورد بعنوان مثال بی بی سی گزارش کرد که " طرح صلح پیشنهادی امریکا از طرف مخالفین سیاسی (تأکید از من) ارستید رد شد" اولأ در این گزارش دولت امریکا بعنوان دولتی بی طرف و طرفدار صلح قلمداد می شود و در ثانی بی بی سی خیلی آگاهانه از جزئیات آن چشم پوشی کرده و از آن می گذرد و آگاهانه کودتاچیان را مخالفان سیاسی می خواند و خیلی زیرکانه از حرف زدن در مورد ماهیت مخالفان چشم پوشی می کند.
جا دارد که مروری کوتاه هم در مورد چگونگی دخالت فرانسه در کودتای هائیتی بنمائیم چرا که در این مورد هم شرکتهای رسانه ای کاملأ تا امروز که یکسال از جریان کودتا می گذرد حرفی بمیان نیاورده اند. ارستید از روزی که به قدرت رسید رسمأ از دولت فرانسه در خواست کرد که این دولت به ناحق مبلغ 150 میلیون فرانک از مردم هائیتی گرفته است ( در مورد این مبلغ قبلأ توضیع داده شد)، و باید این مبلغ را با سود آن پرداخت نماید. او حساب دقیقی انجام داده و نتیجتأ، رسمأ ازدولت فرانسه خواست که مبلغ 21 میلیارد به هائیتی برکرداند. ارستید در تمام صحبتهای خود در همه جا ار این مبلغ نام می برد بطوری که این مبلغ بر تمام دیوارهای اماکن عمومی در هائیتی حک شده است. در واقع علت همکاری فرانسه با امریکا در این کودتا را می باید در این راستا بررسی نمود. ولی شرکتهای رسانه ای در مورد این مهم در تمام طول در گیریهای هائیتی سکوت اختیار کردند و تا به امروز حتی یک کلمه هم در این مورد از طرف آنها بیان نشده است. در تاریخ 15 ماه آوریل 2004 یعنی یکماه و نیم بعد از کودتا وزیر دفاع تازه فرانسه میشل الوت ماری وارد پرتوپرانس شد. ایشان اولین مقام عالی رتبه فرانسوی است که بعد از 1803 پا در خاک هائیتی گذاشت. به محض ورود ایشان دولت دست نشانده هائیتی بعنوان خوش رقصی به یکی از اربابان خود اعلام می کند که دولت هائیتی از این تاریخ به بعد به هیچ وجه ادعائی علیه دولت فرانسه برای پرداخت مبلغ 21 میلیارد دلار ندارد. طبق روال همیشگی شرکتهای رسانه ای نه خبری دررابطه با درخواست رسمی دولت هائیتی به فرانسه برای پرداختن مبلغ 21 میلیارد دادند و نه ازبخشش دست و دلبازانه مبلغ 21 میلیارد دلار مردم فقیر و گرسنه هائیتی به دولت فرانسه حرفی به میان آوردند.
بالاخره پرده آخر سناریوی کودتا توسط نیروهای امریکائی مستقر در پرتو پرانس همراه با سفیر این کشور در شب 28 فوریه 2004 با ریختن به خانه ارستید که مدت 24 ساعت قبل از آن همه ارتباطات او با جهان خارج توسط سفیر امریکا و نیروهای امریکائی در هائیتی قطع شده بود، و وادار کردن ایشان به امضای استعفا نامه خود به اجرا در آمد. ارستید در این مورد در یک مصاحبه تلفنی از افریقای مرکزی با امی گودمن مسئول برنامه رادیو و تلویزیون دمکراسی حالا می گوید:" من هائیتی را به دلخواه خود ترک نکردم بلکه آنها مرا بزور از مملکت خارج کردند. آنها مرا وادار به استعفا کردند. " در جواب سوالی از امی گودمن که چه کسی شما را بزور از کشور خارج کرد می گوید: " سفیر امریکا در هائیتی آقای فولی همراه با نیروهای نظامی امریکائی به خانه من آمدند و گفتند که همرا ما به ایستگاه رادیو آمده و از آنجا برای مردم هائیتی پیام بفرست و از آنها در خواست کن که آرام باشند اما در عوض مرا به فرودگاه و هواپیمائی مملو از نیروهای نظامی بردند. در تمام مدت پرواز تا 20 دقیفه قبل از فرودآمدن در افریفای مرکزی نه من و نه هیچ کدام از همراهان من اطلاع نداشتیم که ما عازم چه مقصدی هستیم". اما همگی شاهد بودیم که چکونه شرکتهای رسانه ای همگی یکصدا با وارونه جلوه دادن حقیقت خبر از استعفا و فرار ارستید از پرتوفرانس دادند. بعنوان مثال نیورک تایمز در تاریخ 1 ماه مارس 2004 در سرمقاله خود راجع به هائیتی از جمله می نویسد: " که در خواست پناهندگی ارستید از طرف دولت افریقای جنوبی رد شد...."
بعد از اینکه امریکا، ارستید را بزور وادار به خروج از کشور نمود، نیروهای کودتا به اکثر دفاتر دولتی از جمله به تنها دانشگاه پزشکی کشور حمله کرده و آنها را تخریب نمودند در حالیکه نیروهای امریکائی مستقر در هائیتی همانگونه که در عراق نظاره گر تخریب و غارت اموال مردم بودند، بدون هیچ اقدامی اجازه دادند که ساختمانهای دولتی ار جمله دانشگاه پزشکی این کشور تخریب و غارت گردد. در حال حاضر نیروهای امریکائی تنها دانشگاه پزشکی هائیتی را تبدیل به مقر ستاد عملیاتی خود نموده اند.
طبق روال همیشگی و بر مبنای قانون نا نوشته شرکتهای رسانه ای بعد از موفق شدن کودتا کاملأ سکوت اختیار کردند و بطور کلی از کشتار مردم آلونک نشینان بی دفاع طرفدار ارستید و تخریب ساختمانهای دولتی، دانشگاه و غیره توسط کودتاچیان حرفی بمیان نیاوردند، دقیقا همان سیاستی که در مورد کشتار مردم فلوجاه و ویران کردن این شهر پیش بردند و می برند. گروه دیدبانی حقوق بشر در تاریخ 2 ماه مارس اعلام نمود که: " گروهای جانیان حرفه ای که زمام امور را در حال حاضر در هائیتی بدست دارند دست به کشتار مردم بی دفاع زده اند..... هائیتی در وضعی بغایت اسفبار قرار دارد و جامعه جهانی می باید اقدامات عاجلی برای صلب مسولیت از این جانیان حرفه ای و بر گرداندن هائیتی به حالت عادی بنمایند." همچنین در تاریخ 26 ماه مارس کمیسیون حقوق بشر کشورهای قاره امریکا ضمن محکوم کردن کشتار مردم توسط نیروهای کودتا از جامعه بین المللی درخواست کمک نمود. انتونی فنتون در مقاله تحت عنوان "طرح هائیتی برملا می شود" می نویسد که ار تام گریفین عضو کانون وکلای ملی اعلام کرد که:demoracynow.org
" صدها جسد در حالیکه دستهای آنها از پشت بسته شده و پلاستیک سیاهی روی سر آنها را پوشیده است در نقاط مختلف هائیتی در حال سوخته شدن دیده شده است" انتونی فنتون ادامه می دهد: " دو روز بعد از انتشار این خبر تکان دهنده، روجرز نوریگا در یک سخنرانی در انستیتوی انترپرایز امریکا می گوید: " هائیتی حق دمکراسی و دولتی که حافظ منافع آنها باشد را دارند...... دولت بوش معتقد است که اگر ما همگی نقش خود را خوب بازی کنیم هائیتی دمکراسی که حقش است را بدست می آورد و در حال حاضر هر کس نقش خود را بدرستی اجرا می کند." تام ریوس در مقاله ای تحت عنوان " هائیتی نا بود شد" می نویسد: " امریکا و قرانسه کشورهای کارائیب را تهدید کرده اند که مسئله هائیتی را به سازمان ملل نیاورند." اتحادیه کشورهای کارائیت ( کاریکوم) دو ملاقات خود با سران امریکا را بعنوان اعتراض به نقش امریکا در کودتای هائیتی و در خواست امریکا برای برسمیت شناختن و آوردن نمایندکان کشور هائیتی در این اتحادیه، کنسل کرده اند.
در تمام طول مدت یکسالی که حکومت کودتا زمام امور را در هاییتی بدست گرفته مرتب و بطور سیستماتیک مردم بی دفاع مناطق فقیر نشین بجرم طرفداری از ارستید را قلع و قمع کرده و می کند و تعداد زیادی از مردم عادی، هنرمندان مخالف کودتا، دانشجویان و دانش آموزان از جمله نخست وزیر و تعداد دیگر از وزرای دولت ارستید را بدون هیچ گونه دلیلی دستگیر و زندانی نموده است. ولی این اعمال و کشتار هیچ گونه ارزش خبری برای شرکتهای رسانه ای نداشته و ندارد. چراکه حکومت کودتا، دست نشانده امریکاست و ازقماش حکومتهای حمید کرزایی در افغانستان و یا ایلهاد علوی در عراق می باشد، این حکومتی است طرفداراقدامات بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و در یک کلام، بازار آزاد چپاول است و پر واضح است که اعمال ضد انسانی چنین حکومتهایی تا آنجا که امکان داشته باشد باید از اذهان عمومی جهان دور نگه داشته شود تا مبادا خد شه ای به حریم "مقدس" سرمایه وارد گردد. دقیقا همان سیاستی که در قبال کشتار مردم عادی در فلوجاه بکار بردند در هاییتی دنبال کرده و در دیگر نقاط جهان بکار خواهند برد. ماههای متمادی است که شرکتهای رسانه ای در برابراخبار کشتار مردم فقیر و بی دفاع هاییتی سکوت کامل اختیار کرده اند در صورتی که در این مدت تعداد زیادی از مردم بطورمرتب توسط نیروهای نظامی و شبه نظامی دولتی کشته می شوند. جا دارد تا چند نمونه از این کشتار که توسط هیچکدام از رسانه ها گزارش نشده است را با هم مرور نماییم.
حزب لاوالاس تظاهراتی قانونی در روز پنجشنبه 30 سپتامبر 2004 بخاطر سیزدهمین سالگرد اولین کودتا بر علیه ارستید در پرتوپرانس پایتخت هاییتی ترتیب داده بود که هزاران نفر از مردم این شهر در این تظاهرات شرکت نمودند. صف تظاهرکننده گان ارام در حرکت بود. بعد از اینکه تظاهر کنندگان از قصر ملی، دز مرکز پلازا گذشتند، پلیس هاییتی بدون هیچ گونه دلیلی بسوی تظاهر کنندگان شلیک کردند و تعداد زیادی از تظاهر کنندگان را به قتل رساندند. جالب توجه است که علیرغم اینکه تظاهرات قانونی بوده در تمام طول تظاهرات تا زمانی که به انها حمله می شود هیچ گونه پلیسی انها را همراهی نمی کند. (نقل به معنی از مصاحبه دنیس برنستین مسؤل رادیو ازاد، فلش پویند با کوین پینا، 11 اکتبر 2004).
شرایط بغایت اسفباری بر زندان های هاییتی حکمفرماست، افراد مسلح طرفدار حکومت کودتا تا بحال چندین بار به زندانهای هاییتی بخصوص زندان شهر پرتوپرانس حلمه کرده و تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را فلع و قمع کرده اند ولی این کشتارها هم ارزش چندان خبری برای شرکتهای رسانه ای نداشته است، چراکه این جنایات توسط جیره خواران و دست نشاندکان سازمان سیا برای بر قراری حکومتی مورد قبول سرمایه و طرفداران غارت و چپاول تحت لوای "دمکراسی" صورت می گیرد و پر واضح است که پخش اخبار این نوع جنایات چهره ی کثیف "دمکراسی" مورد ادعای بوش و دار و دسته او را برای مردم جهان برملا می کند. و از انجا ییکه امروزه شرکتهای رسانه ای خود بخش عظیمی از سرمایه را نمایندگی می کنند، لذا تا انجا که ممکن باشد این سری جنایات را که توسط حکومتهای کارچاق کن سرمایه صورت می گیرد اگاهانه نادیده می گیرند. در تاریخ اول دسامبر 2004 نیروهای کودتا طی حمله ای مسلحانه به زندان شهر پورتوپرانس تعداد 60 نفر از زندانیان طرفدار ارستید را در روز روشن قلع و قمع می کنند وبعد از این جنایت بدون هیچ گونه مشکلی محوطه زندان را ترک می کنند.
پلیس و نیروهای شبه نظامی طرفدار کودتا در روز27 ماه فوریه 2005، روز سالگرد کودتا، روی مردم تظاهر کننده، اتش گشوده و تعداد زیادی از تظاهرات کنندگان بی دفاع را در خون غلتاندند. در این روز حزب لاوالاس (حزب طرفدار ارستید) بمناسبت سالگرد کودتای امریکایی و اعتراض به اقدامات ضد انسانی و کشتار مردم توسط حکومت کودتا تظاهراتی ارام و قانونی که در ان هزاران نفر از مردم فقیر پورتوپرانس شرکت داشتند را سازماندهی نموده بود که پلیس بدون هیچ گونه تحریکی بر روی تظاهرکنندکان اتش گشود و تعداد زیادی ازتظاهرکنندگان را زخمی و یا کشت.
علیرغم این همه جنایات حساب شده توسط کودتاچیان و وقایعی که به نحوی دست داشتن مستقیم دولت امریکا را برملا می کند، طبق قانون نانوشته شرکت های رسانه ای آگاهانه مهر سکوت بر لب زده و بطور کامل هائیتی و وقایع آن را بدست فراموشی سپرده اند. این اخبار همانند اخبار کشتن مردم اچه توسط دولت اندونزی و یا جنایات ارتش امریکا در فلوجا و کشتار مردم فلستین توسط ارتش اسراییل، برای شرکتهای رسانه ای خبر محسوب نمی شود چرا که اینها از صافیهای نانوشته آنها رد نمی شوند و بزبان دیگرچون بیان این گونه اخبار چهره واقعی "دمکراسی" بوش را برملا می کند از بیان ان اگاهانه چشم پوشی می کنند.
کودتا درهائیتی، حمله ارتش امریکا به فلوجاه و انتخابات اوکراین و وارونه جلوه دادن حقیقت توسط شرکتهای رسانه ای می باید درس خوبی برای همه نیروهای مترقی در سراسر جهان و نیروهای انقلابی ایران برای بهتر شناختن ماهیت این پدیده و چگونگی برخورد و مقابله با اقدامات دخالتگرانه دولت امریکا و دیگر قدرتهای جهان باشند. متاسفانه شرکتهای رسانه ای در این مهم در آینده هم سعی در وارونه جلوه دادن حقیقت خواهند نمود. اگر دولت امریکا برای کودتای هائیتی و کشتار مردم بازخواست نشود بی شک ما بزودی شاهد کودتای دیگری در ونزوئیلا، و کوبا خواهیم بود.