اتحاديهی اروپا پيوسته به سوی شرق در حال گسترش است. ديری نخواهد پاييد كه رومانی و بلغارستان نيز به اين مجمع خواهند پيوست. بدين ترتيب، ديگر كسی نمیتواند از اروپايی يكدست سخن بگويد. برعكس: بررسی تنوع فرهنگها و تاريخ كشورهای گوناگون اروپايى، در سرلوحهی كار جامعه شناسان و تاريخ دانان اين قاره قرار گرفته است. در همين راستا، هفتهی گذشته، دانشگاه هومبولت و بنياد پژوهش شرق اروپا همايشی برگزار كردند و كارشناسان اين رشته را برای تبادل افكار و بيان تجربياتشان از حكومتهای ديكتاتوری در اروپای شرقى، گرد هم آوردند.
آنهايی كه گذشته را چراغ راه آينده كردهاند، میدانند كه تنها با بررسی ديكتاتوریهای گذشته در كشور خود، نمیتوانند گامهای موّثری در پيشبرد دمكراسی بردارند، بلكه بايد از تجربيات در كشورهای ديگر نيز باخبر و برخوردار باشند. هفتهی گذشته مصادف با سالگرد پايان جنگ دوم جهانی بود و به اين مناسبت در آلمان مانند هر سال، نشستها و همايشهای متعّددی برگذار شد تا بار ديگر عّلتها و پيآمدهای حكومتهای ديكتاتوری و افراطی پيش و پس از آن جنگ خانمانسوز، بررسی شوند. در حالی كه با پايان جنگ دوم جهانى، غرب اروپا و در رأس آن آلمان از چنگال ديكتاتوری نجات يافت، در شرق اين قاره به نام سوسياليسم و آرمانگرايى، استبدادهای مطلق بر سر كار آمدند و تا آستانهی قرن بيست و يكم، كشورهای اروپايی را با پردهای آهنين از يكديگر جدا ساختند. پس از گذشت چهار دهه از جنگ جهانی ديگر هيچ چيزی برقراری و ادامهی حكومتهای ديكتاتوری "سوسياليسم موجود" آن زمان را توجيه نمیكرد. با فروپاشی سوسياليسم به شيوهی شوروی سابق، كشورهای اروپای شرقى، يكی پس از ديگری به قصد عضويت به دامان اتحاديهی اروپا آويختند و حّتی برای پيوستن به پيمان نظامی ناتو با يكديگر به رقابت پرداختند. اگر تلاش اروپای غربی برای گسترش به سمت شرق و يافتن بازارهای تازه، دليلی برای جذب شرق اروپا به شمار آيد، تلاشها و رقابتهای همسايگان شرقی نيز جز واكنش در برابر سيستمهای ديكتاتوری كه سالها بر آنجا حاكم بودند، نمیتوانست باشد.
همايش بررسی تجربيات در كشورهای ديكتاتوری شرق اروپا، در چنين شرايطی در برلين برگذار شد. زابينه ريپرگر Ripperger گزارشگر صدای آلمان در اين رابطه مینويسد: گسترش اتحاديهی اروپا به شرق، تنها به معنای نيروی كار بيشتر، بازارهای گسترده تر و گردشگاههای خوش آب و هواتر نيست. بلكه گونه گونی گذشتهی اروپا را هرچه ملموستر به نمايش میگذارد.
گيورگ بابروسكی Joerg Baberowski استاد تاريخ در دانشگاه برلين در پاسخ به اين پرسش كه خاطرهی ماندگار اروپاييان از قرن بيستم چيست، میگويد: ”اين خاطره در هرجای اروپا به صورت و محتوای ديگری نمود میكند و همين خصلت اروپايی آن است. ما همديگر را به عنوان اروپايی میپذيريم ولی بر اين باور هم هستيم كه هر سرزمينی حق دارد حافظهی تاريخی خود را به گونه ای كه میخواهد ترسيم كند”.
در همايش برلين كه موضوع اصلی آن تاريخ نويسی و خاطره نگاری در اروپا بود، همگان بر اين واقعيت تأكيد داشتند كه يك تاريخ يكدست اروپايی نبايد منظور نظر دست اندركاران اين رشته باشد. برای نمونه، زخمهای كهنهای كه در زمان اشغال نازیها و حكومت استالينيستی بر پيكر شرق و مركز اروپا وارد آمد، در هر كشوری پيآمدهای يكسان و يكدستی نداشته و در هركجا به صورت ديگری نمود كرده است.
ولاديسلاو بارتوشوسكی Bartoszewski وزير سابق امور خارجهی لهستان، كه هم اكنون كرسی استادی تاريخ در دانشگاه ورشو را به عده دارد، هشت سال از عمر پرفراز و نشيبش را در دوران استيلای استالين، در زندانها و ارودگاههای كار گذرانده است. او زندگی زندانيان را در آن زمانها آسانتر از مردم به اصطلاح آزاد بيرون از زندان، ارزيابی میكند. در حالی كه يك زندانی تنها میتوانست جاسوس دستگاه باشد يا يك شخص معمولى، مردم عادی هر دم بايد تصميم میگرفتند كه چه موضعی در برابر دستگاه حكومتی بگيرند تا با خطری روبرو نشوند. بارتوشوسكی میگويد:
اكثريت مردم در دوران حكومت بلوك شرق، سالها با اين معضل دست بگريبان بودند كه چه كنند تا زنده و سالم بمانند. اين مشكل تنها دامنگير لهستانیها نبود، بلكه مردم آلمان شرقى، چكسلواكى، مجارستان رومانی و بلغارستان نيز همين مسائل را داشتند. آنها دائم بايد دست به كارهای مفتضح كوچكتر میزدند تا از افتضاحات بزرگ در امان بمانند.
گونه گونی اعمال ديكتاتوری در بلوك شرق، خاطرات و تجربيات مختلفی را به نمايش میگذارد. در حالی كه روسيه ۷۰ سال زير استيلای حكومت شوروی بود، كشورهايی مانند لهستان، مجارستان و ليتوانى، به اشغال اتحاد شوروی سابق درآمده بودند و به اين ترتيب خود را قربانیهای سوسياليسم واقعاً موجود میدانسند. استاد تاريخ دانشگاه كلايپدا Klaipeda آقای نيكسنتايتيس Nikzentaitis از ليتوانى، در اين رابطه به اين مطلب اشاره میكند كه در بيان خاطرات و تجربيات تاريخی مختلف در كشورهای گوناگون بلوك شرق، به سادگی نمیتوان مرز ميان مجرم و قربانی را مشخص كرد. برخی از اقشار مردم كه زمانی جزو قربانيان رژيمهای وقت بودند در دورههای بعدی جزو فعالان مايشاء دستگاههای ديكتاتوری به شمار میآمدند و برعكس. پروفسور نيكسنتايتيس به بحث و فحصهای مفصلی اشاره میكند كه در سالهای اخير موضوع روز جمهوریهای بالتيك بودهاند. فرهيختگان اين سرزمينها جّداً در پی يافتن نكات مشتركی در راستای معّرفی پيشينهی فرهنگی مّتحد بودهاند. به گفتهی اين كارشناس تاريخى، موفقيتهايی در زمينهی آشتی فرهنگی ميان كشورهای بلوك شرق پديد آمده است. برای نمونه، سال گذشته جنگ آزمايان لهستان و ليتوانی كه در جنگ دوم جهانی عليه همديگر جنگيده بودند، در يك گردهمآيی رسمی با يكديگر دست آشتی دادند. در سال جاری همچنين كميسيونی از تاريخدانان روسیه و ليتوانى تشكيل شده كه به بررسی برخوردهای گذشتهی دو كشور بپردازد.
به طور كلى اكثر تاريخدانانی كه در همايش برلين شركت كرده بودند، تأكيد داشتند كه بررسی و تدقيق در گذشتهی كشورهای بلوك شرق، تيزبينی ويژهای میطلبد كه تنها از كارشناسان خود آن كشورها ساخته است كه در آن سرزمينها روزگار گذرانده و با مشكلات ديكتاتوری رشد كردهاند.
خانم پروفسور ريتا زوسموت كه سرپرستی بنياد پژوهش شرق اروپا را نيز به عهده دارد در مراسم گشايش همايش برلين، هشدار داد كه بايد قطب بندیها را كنار گذاشت و در عين حال به تفاوتهای تاريخی در كشورهای مورد نظر پرداخت و توجه كرد. زوسموت همچنين گفت:
در آلمان نيز ما با برطرف ساختن رازآميختگی شرق و شرق انديشی درگير هستيم. تنها با برطرف ساختن اين رازآميختگی است كه ما میتوانيم بر تفاوتها و نقطه ضعفهای جوامع غربی و شرقی آلمان، چيره شويم.
اسكندر آبادى