پنجشنبه 23 شهریور 1385

تروريسم، ثمره تحقير، احسان نراقي

30082004-ff-02.gif
حاکمان فعلي آمريکا، نه تنها خود به دنبال ريشه يابي حادثه 11 سپتامبر نبوده اند، که گويي اساساً انجام اين مهم را خلاف منافع خود مي دانند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

منبع: روزآنلاين

حادثه تروريستي 11 سپتامبر، به تازگي پنجمين سالگرد خود را سپري کرد. به اين مناسبت، روزنامه هاي مهم دنيا تحليل هاي بسياري را در مورد علل و عواقب اين حادثه منتشر کردند. يکي از محورهاي مهمي که طي سه روز اخير در مقالات جرايد راجع به حادثه فوق مورد بحث قرار گرفت، تأثير منفي سياست هاي دولت آمريکا و شخص بوش در ارتباط با حوادثي چون 11 سپتامبر بود.
به نظر مي رسد اين نکته به تدريج بيشتر و بيشتر مورد توجه نخبگان جهان قرار مي گيرد که دولت ايالات متحده، در مواجهه با پديده هايي چون تروريسيم، بدون پرداختن ريشه اي به علل، بيشتر در پي معلول ها و نيز منافع استراتژيک کوتاه مدت خود بوده و در اين مسير، بسياري از ارزش هاي مورد احترام جامعه آمريکا چون آزادي، عدالت و دموکراسي را زير پا گذاشته است.
چند ماه پيش، دکتر سيد حسين نصر اسلام شناس ايراني براي ايراد يک سخنراني در مقر يونسکو با موضوع "همبستگي ملل" به پاريس آمده بود. دکتر نصر در بخشي از سخنراني خود، به جلساتي اشاره کرد که پس از 11 سپتامبر، ايشان به اتفاق گروه زيادي از اسلام شناسان دانشگاه هاي مختلف براي بحث درباره اين واقعه برگزار کرده بودند.
پس از پايان سخنراني، من با اشاره به همين بخش از سخنراني ايشان سوال کردم آيا شما در جريان جلسات ذکر شده به اين مساله پرداختيد که چه عواملي باعث شد تا 20 جوان تحصيل کرده و متخصص عرب تبار، براي ضربه زدن به آمريکا دست به چنين عمليات انتحاري عجيبي بزنند؟ پاسخ دکتر نصر به اين پرسش، بسيار تأمل برانگيز بود. وي گفت که از قضا ريشه يابي اقدامي اينچنين، محور مهمي بود که ما در همان ماه هاي اول پس از 11 سپتامبر، آن را در دستور کار بررسي هاي خود قرار داديم. ولي اين تحقيق، ادامه نيافت؛ چرا که پس از مدت کوتاهي، از طرف کاخ سفيد پيغام داده شد که اين بحث بايد متوقف شود!

اين روايت عجيب، تأکيدي مجدد بر اين واقعيت تلخ بود که حاکمان فعلي آمريکا، نه تنها خود به دنبال ريشه يابي حادثه 11 سپتامبر نبوده اند، که گويي اساساً انجام اين مهم را خلاف منافع خود مي دانند.

شايد فهميدن دليل اين رويکرد، چندان مشکل نباشد: طي 5 سال سپري شده از 11 سپتامبر، دولت ايالات متحده، علاوه بر لشکر کشي به افغانستان و عراق، 22 سازمان فدرال جديد براي انجام و توسعه وظايف امنيتي تأسيس کرده و به نوشته نشريات آمريکايي، 185 هزار کارمند را در اين سازمان هاي جديد به کار گمارده است. امثال اين اقدامات، موقعيت هايي بوده اند که نو محافظه کاران آمريکايي، هرگز تمايل نداشته اند آنها را به خاطر ملاحضات "مزاحمي" - چون "ريشه يابي" حادثه 11 سپتامبر يا نقش سياست هاي ايالات متحده در گسترش تروريسم- از دست بدهند.

در حالي که اگر قرار بود حوادثي چون 11 سپتامبر مورد ريشه يابي واقعي قرار گيرند، بايستي در آن ميان، بيش از هر چيز نقش سياست هاي آمريکا در کشورهاي اسلامي و در درجه اول حمايت هاي بي دريغ ايالات متحده از اسراييل مورد موشکافي قرار مي گرفت.

نبايد از خاطر دور داشت که در حدود 50 سال گذشته، اکثريت قاطع قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد در خصوص اسراييل که مورد حمايت اکثريت قريب به اتفاق اعضاي جامعه جهاني بوده، توسط دولت ايالات متحد "وتو" شده است. روندي که به تدريج، به نفرت بيشتر و بيشتر مسلمانان از ايالات متحده دامن زده است.

طي همين مدت، دولت هاي ملي و لاييک بسياري در کشورهاي اسلامي، زير فشار شديد آمريکايي ها قرار گرفته اند. از دولت هاي عبدالناصر در مصر و سوکارنو در اندونزي گرفته (که علي رغم تمام انتقاداتي که به آنها وارد بود، حاکماني ناسيوناليست بودند) تا دولت ملي و مدرن دکتر مصدق در ايران (که با کودتاي مستقيم آمريکا و انگليس سرنگون شد).

نقش آفريني هاي ايالات متحده، به اين ترتيب طي دهه هاي گذشته، از سويي باعث تضعيف نيروهاي ملي و از سوي ديگر باعث تقويت بنيادگرايان مذهبي در کشورهاي اسلامي شده است. روندي که به ويژه، پس از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي، به سرازير شدن سيل حمايت هاي مستقيم آمريکا از افراطي ترين بنيادگرايان جهان اسلام انجاميد که انگيزه لازم را براي نبرد با روس ها داشتند. بنيادگراياني چون بن لادن که سالها از حمايت بيدريغ دستگاه هاي امنيتي آمريکايي برخوردار بودند و بعدها، زمينه ساز حوادثي چون 11 سپتامبر شدند.

البته دولت آمريکا، در زمان کلينتون اقداماتي را براي ريشه يابي پديده بنيادگرايي افراطي در جهان اسلام انجام داد و حتي رييس جمهور وقت، تلاش بسياري را براي برقراري صلحي کمابيش مرضي الطرفين ميان اسراييلي ها و فلسطيني ها به انجام رساند. اما با روي کار آمدن دولت بوش، اقدامات تداوم نيافت و در عوض، سياست حمايت همه جانبه حمايت از اسراييل در مقابل فلسطيني ها، در دستور کار نومحافظه کاران آمريکايي قرار گرفت. نومحافظه کاراني که راه حل مساله تروريسم را، تنها برخوردهاي امنيتي و نظامي مي ديدند و اساسا اعتقادي به ريشه يابي اين پديده جهانشمول نداشتند.

در نتيجه چنين سياست هايي است که در سال هاي اخير، تنفر از آمريکا در جهان اسلام، بيشتر و بيشتر گسترش يافته و از سوي ديگر، دولت بوش نه تنها موفق به مهار تروريسم نشده، که با سياست هاي نظامي – امنيتي نابخردانه خود زمينه هاي جديد و مهارناپذيري را براي بنيادگرايان افراطي منطقه ايجاد کرده است.
اين وضعيت، تا وقتي که تغييري جدي در نگاه دولت آمريکا به جهان اسلام پديد نيايد، کماکان ادامه خواهند داشت. تروريسم از بين نمي رود، مگر آن که ريشه هاي آن خشکيده شوند. و ريشه اصلي تروريسم در جهان اسلام، تحقير ملت هاي مسلمان است.

در همين زمينه:

دنبالک: http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31467

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تروريسم، ثمره تحقير، احسان نراقي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016