هنوز هم آن عکس معروف، دل های انقلابی های رمانتيک را به درد می آورد، همان عکسی که جنازه چه گوارا را نشان می دهد. چه گوارای مرده در اين عکس برروی يک لگن سيمانی رختشويی قرار دارد با پلک هايی نيمه باز و ريش و موهايی پريشان و کثيف و بالا تنه عريانی که سوراخ گلوله ها در آن کاملاً آشکار است. چه گوارا ۱۲ ماه آزگار همراه با گروهی از چريک های طرفدارش در کوه های بوليوی به اين سو و آن سو می رفت تا دهقانان اين منطقه را به سوی ايده آل «انسان نوين» ترغيب کند. اما در ۸ اکتبر۱۹۶۷ دستگير و تقريباً بلافاصله تيرباران شد. سپس جنازه سوراخ سوراخ وی را برروی يک لگن سيمانی رختشويی گذاشتند. روستاييان آن منطقه تا ساعات پايانی شب به آن محل می آمدند تا با شگفتی به آن انقلابی مشهور نگاه کنند، انقلابی ای که حال کاملاً آرام و بی حرکت در آنجا خوابيده بود و چه بسا از نظر بسياری از آنان به قديسی می ماند که بايد او را از صليب پايين آورد. ولی جسد اين انقلابی روز بعد ناپديد شد.
به مدت سی سال هيچ اثری از جسد ارنستو چه گوارا نبود، تا اينکه در ژوئن ۱۹۹۷ به دستور فيدل کاسترو يک گروه متخصص تشکيل و به بوليوی اعزام شدند تا ردی از اسکلت آن انقلابی معروف پيدا کنند. پس از چندی اعلام شد که بقايای جسد چه گوارا پيدا شده است و سپس طی مراسمی پس از سخنرانی غرای رهبر کوبا در رثای آن رفيق قديمی اش، آن اسکلت در مقبره ای در کوبا به خاک سپرده شد. از آن زمان تا به امروز هر سال ۲۰۰ هزار توريست برای ديدن مقبره آن انقلابی معروف به مرکز فرهنگی «ساتنا کلارا» در کوبا می روند. اما در اين ميان يک نفر هست که همه اين برنامه ها را نمايشی تبليغاتی می داند و بس؛ «رژيم کوبا اين زائران را سرکار گذاشته است.» ظاهراً اين مرد يعنی «گوستاوو ويلولدو» چيزهای زيادی در اين مورد می داند زيرا همان کسی است که زمانی جنازه چه گوارا را در بوليوی دفن کرده بود. او می گويد؛ «در آن مقبره در کوبا چه گوارايی دروغين دفن شده است. چه گوارای واقعی هنوز هم در بوليوی و در همان جايی که من بيش از چهل سال پيش او را به خاک سپردم، خوابيده است. وقت آن است که مردم دنيا از واقعيت باخبر شوند.» ويلولدو به عنوان مدرکی برای اثبات ادعای خود کاغذ کهنه و زردرنگی را نشان می دهد که برروی آن دسته ای مو چسبيده است؛ «قبل از آنکه چه گوارا را دفن کنند دسته ای از موهای او را قيچی کردم. حالا حاضرم اين موها را در اختيار مقامات مسوول برای انجام آزمايش «دی ان ای» بگذارم.» ويلولدو می داند که اين افشاگری که وی چندی پيش طی مصاحبه ای با نشريه ميامی هرالد به آن دست زد بار ديگر آن جدال قديمی بر سر بت انقلاب کوبا را شعله ور خواهد کرد. اين داستان، داستان شخصی ويلولدو است. به عنوان فرزند يکی از سرمايه داران موفق کوبای پيش از انقلاب و همين طور داستان چه گوارای به گفته وی «قاتل بی رحم که دستور اعدام صدها کوبايی را صادر کرد و پدرم را هم به نوعی دق مرگ کرد.»ويلولدو که امروز مرد سالخورده ای با سری نسبتاً طاس و چشمانی ريز است، در دهه شصت به استخدام سازمان سيا درآمد تا با چه گوارا تسويه حساب کند و به گفته خودش يکی از چهار نفری است که به هنگام دفن جسد در آنجا حضور داشته اند. ويلولدو اما عقيده دارد که در حال حاضر تنها اوست که می تواند محل دقيق قبر چه گوارا را نشان دهد. ظاهراً وی محل دقيق آن گور را در دفترچه ای يادداشت کرده و تا به امروز به عنوان يک راز نزد خود نگه داشته است. تا به امروز هاوانا هيچ واکنشی نسبت به اظهارات ويلولدو نشان نداده است اما دولت بوليوی و دانشمندان آرژانتينی که به هنگام نبش قبر چه گوارا حضور داشته اند همچنان بر همان اظهارات و گزينه های رسمی پافشاری می کنند. دکتر «آلخاندرو اينچورگی» يکی از دو پزشک قانونی آرژانتينی است که در سال ۱۹۹۷ آن استخوان ها را کشف کردند. او می گويد؛ «در اين مورد که آن اسکلت که ما پيدا کرديم متعلق به چه گوارا است کمترين ترديدی ندارم.» با اين حال همين دکتر آرژانتينی اقرار می کند که هرگز آزمايش «دی ان ای» برروی آن استخوان ها انجام نگرفت و او و همکارانش بر اساس خاطرات و مشاهدات دو ژنرال بوليويايی آن قبر را شناسايی کرده بوده اند. به گفته وی تنها وجود يک کت نظامی که يک کيسه کوچک توتون در جيب آن قرار داشته است گروه تجسس را قانع کرده که آن استخوان ها بقايای جسد چه گوارا است. اما ويلولدو چيز ديگری می گويد؛ «درست است که آن دو ژنرال بوليويايی در دستگيری چه گوارا شرکت داشته اند اما آن شبی که من جنازه را از سردخانه بيمارستان شهر واله گرانده خارج کردم هيچ يک از آن دو حضور نداشتند.» ويلولدو اطمينان دارد که آن تيم مردم شناسی کوبايی به سراغ گور بی نام و نشانی رفته اند که مربوط به چريک های تيرباران شده ديگری بوده است. ويلولدو در ادامه می گويد؛ «افراد اين گروه گفته اند که استخوان های چه را همراه با شش اسکلت ديگر پيدا کرده اند، در حالی که ما فقط سه نفر را دفن کرديم يعنی چه گوارا و دو تن از نزديک ترين يارانش به نام های چينوچانگ و کوبا. جنازه ها که در عرض سی سال زياد نمی شوند،»
ويلولدو حتی امروز هم مرگ چه گوارا را از نظر شخصی جبران رنج هايی می داند که خودش (ويلولدو) متحمل شده است. برخورد و تلاقی زندگی وی و چه گوارا در سال ۱۹۵۹ پيامدهايی بس وحشتناک داشت. اين تلاقی در کوبا و درست در روزهای پس از به قدرت رسيدن کاسترو به وقوع پيوست. چه گوارا به فرمان کاسترو رياست بانک ملی کوبا را بر عهده گرفت و دست به کار از بين بردن همه آثار سرمايه داری شد. ازجمله اموال مصادره شده توسط چه گوارا نمايندگی جنرال موتورز در کوبا بود که به پدر ويلولدو تعلق داشت. گوستاوو ويلولدوی جوان شاهد بود که چطور اموال پدرش مصادره شد و پدر از درون فرو پاشيد و جانش را از دست داد. ويلولدوی پسر از همان زمان سوگند می خورد که انتقام پدر را خواهد گرفت. سپس از کوبا خارج شد و به ميامی امريکا گريخت و در آنجا به استخدام سازمان سيا درآمد. در سال ۱۹۵۶ طی يک تماس تلفنی از وی پرسيده شد که آيا حاضر است چه گوارا را که در آن زمان در کشور کنگو طرح انقلاب می ريخت، شکار کند؟ و ويلولدو بی درنگ پاسخ مثبت داد. اين تماس تلفنی نقطه آغاز تعقيب و گريز دو ساله ای بود که ويلولدو را به جنگل های آفريقا و از آنجا به کوهستان های مرتفع بوليوی کشاند. نقطه پايان اين سفر هم همان مدرسه شبانه روزی روستايی در لاهيگوئرای بوليوی بود، يعنی همان جايی که چه دستگير و بدون هر گونه محاکمه ای به دست داوطلبان بوليويايی به جوخه اعدام سپرده و تيرباران شد.
و حال وقت آن بود که ويلولدو به عنوان تنها مشاور امريکايی حاضر در منطقه، به همراه تعدادی از افسرهای بوليويايی در مورد سرنوشت جسد چه گوارا تصميم بگيرد. اين چند نفر بر اين نکته کاملاً متفق القول بودند که بايد به هر ترتيب ممکن از اينکه دولت کوبا اين «پسر گمشده» را به آن کشور بازگردانده و از آن استفاده تبليغاتی کند، جلوگيری شود. چه گوارا بايد ناپديد می شد، سريع و بی هيچ اثری. بدين ترتيب دومين ماموريت محرمانه ويلولدو نيز آغاز شد. در اولين ساعت های روز يازدهم اکتبر همان سال ويلولدو با يک وانت کوچک مقابل سردخانه بيمارستان توقف کرد و با کمک دو بوليويايی جنازه های چه گوارا و دو همرزمش را بر پشت وانت گذاشت و سپس برزنتی روی آنان کشيد و به طرف فرودگاه در سی کيلومتری ويلاگرانده حرکت کرد؛ «ما هر سه جسد را در گوری در نزديکی باند فرودگاه دفن کرديم.»
ويلولدو قبل از آنکه جسد چه را به داخل گور پرت کند، طره ای از موهای وی را قيچی کرد؛ «بدين صورت آن سمبل رهبران انقلاب کوبا را که ريش و موهای بلند بود، از چه جدا کردم.» اما چرا ويلولدو تازه امروز آن دسته مو را در معرض ديد افکار عمومی گذاشته است؟ او سوگند می خورد که نه به دنبال پول است و نه می خواهد تيتر يک روزنامه ها شود بلکه تنها به اين خاطر اين کار را می کند که بالاخره خانواده چه گوارا از محل دفن عزيزشان مطلع شوند و اين حق آنهاست؛ «اگر من هم به جای چه بودم دلم می خواست فرزندانم از محل دفنم آگاه شوند.» ويلولدو که صاحب ۸ فرزند و ده نوه است، در آخر می گويد؛ «حاضرم همه اطلاعاتم را در اين مورد نه به دولت کوبا، بلکه در اختيار طرفداران چه گوارا قرار دهم. بعد از اين کار با خيال راحت خودم را وقف مزرعه سيب زمينی می کنم.»
منبع؛ ولت وخه