Monday, Feb 6, 2017

صفحه نخست » دموکراسی ما ظاهری بیش نیست، گفت‌وگوی لوموند با روزنامه‌نگار و نویسنده آمریکائی کریس هجز

Chris-Hedges.jpgکریس هجز* - لوموند
ترجمه : علی شبان

از نگاه روزنامه نگار و نویسنده آمریکائی کریس هجز جنگ علیه تروریسم " یک اشتباه فاجعه بار " بود : تعداد معتقدان به جهاد افزایش یافتند ، در حالی که در آمریکا آزادی های مدنی پس روی داشت .

کریس هجز نویسنده شصت ساله آمریکائی که خبرنگار مناطق جنگ زده در آمریکای لاتین، خاورمیانه، و بالکان بود، سالها با روزنامه نیویورک تایمز همکاری میکرد و در سال ۲۰۰۲ جایزه پولیتزر را از آن خود نمود . در میان معروف ترین آثارش میتوان از، جنگ خشونتی که به ما اعطا شده است، نام برد . وی با تجربیات طولانیش در مناطق جنگی، بازتابی فلسفی و اخلاقی از آن به ما عرضه میدارد .

کریستف ایاد** - لوموند

* شما چه جمع بندی از اعلام جنگ طولانی آمریکا پس از یازده سپتامبر علیه تروریسم دارید؟

- این جنگ یک اشتباه فاجعه بار و بدترین تصمیم استراتژیک در تاریخ آمریکا بود که به غلط و برای مبارزه با طالبان ها ی دشمن آمریکا در افغانستان و علیه صدام، دارنده سلاح ویرانگر وسیع براه افتاد . در حالیکه طالبان ها و صدام حسین در ارتباط با یازده سپتامبر کاره ای نبوده اند . نتیجه اینکه هدف های پیش بیتی شده در این جنگ حاصلی نداد و امروزه ما خود را در کنار ایران، حزب الله و یا رژیم اسد برای مبارزه با داعش قرار داده ایم که این خود نتیجه دولتی ورشکسته در عراق است که به وجود آورنده آن ما بوده ایم . عراق هرگز به حالت قبل از جنگ بر نمیگردد و اکنون به مناطق تحت اشغال کردها، شیعه ها و سنی ها درآمده و بخش هائی از آن را گروه های تروریست مثل دولت اسلامی اشغال کرده اند . ایالات متحده و بویژه نئو کنسرواتورها ( محافظه کاران نو ) بر این اعتقاد بودند که با زور میتوانند پروژه شان را عملی کنند . چه حماقتی ! و تازه پس از پانزده سال کشتار و جنگ ویرانگر در خاورمیانه و بیش از یک میلیون کشته در عراق، باز هم راه حل را در اعمال زور بیشتر می بینند . فکر حضور طولانی در خاورمیانه برای حل معضل منطقه خطائی ست بزرگ و هر قدر ما براین راه حل پا فشاری کنیم، تروریست های اسلامی حقانیت بیشتری برای خود قائل میشوند و نمونه آنرا میتوان در لیبی، ترکیه و پاکستان دید . به ما میگویند که تعداد گروه های دولت اسلامی رو به کاهش نهاده است، این خیالی بیش نیست . کافی ست به کشورهائی چون لیبی و سومالی نگاه کنیم که ویروس جهاد اسلامی در آنها همچنان تکثیر میشود . وقتی شما به خشونت متوسل میشوید، راه را به فاجعه باز میکنید . داعش و نیز الکایدا اساسا حاصل سیاست خارجی آمریکا و یارانش عربستان سعودی و قطر هستند .آنها سیل اسلحه را به سوریه برای براندازی اسد روانه کردند و همه اینها سر انجام به آشوب و نا آرامی فاجعه بار منجر شد.


* ولی گاهی ضرورت دارد که مداخله ای صورت گیرد . اگر اوباما پس از بمباران شیمیائی حومه دمشق توسط اسد حمله به سوریه را در آخرین لحظه رد نمیکرد، سقوط حلب شاید به این شکل تمام نمیشد ....
- باید بین یک عملیات پلیسی و براندازی یک سیستم حکومتی فرق گذاشت . تاریخ نشان داده است که تغییر رژیم عملی نیست و شکست ما در عراق نمونه بارز آنست . در عوض اگر از خود سئوال کنیم که آیا میبایستی در رواندا، سربرنیتسا و کامبوج مداخله میکردیم ، پاسخ مثبت است . چرا که در این کشور ها و مناطق، مداخله به منظور جلوگیری از قوم کشی بوده است. من هیچگاه نتوانستم تصور کنم که حمله آمریکا در سوریه میتوانست ثمر بخش باشد و نتیجه ای مطلوب بدهد . موساد دو سال کار کرد برای اینکه بتواند عامل حمله به بازی های المپیک مونیخ را در محاصره داشته باشد . این یک کار درست بود، نه آنچه را که کورکورانه و بدون داشتن اطلاعات موثق، سازمانهای امنیتی آمریکا پس از یازده سپتامبر به اجرا گذاشتند .


* در مقام مقایسه با جنگ در ویتنام، چگونه جامعه آمریکا جنگ کنونی را زندگی میکند ؟
- درگیری در ویتنام جنگی بود که در آنجا جریان داشت در حالیکه امروزه تروریست ها میتوانند در خاک آمریکا یا اروپا به عملیات تروریستی مبادرت ور زند . تفاوت دیگر اینکه در حال حاضر اجباری به نام نویسی مشمولان برای رفتن به نظام وظیفه نیست و از آن گذشته جنگ کنونی توسط انسان هائی صورت میگیرد که غالبا فقیر هستند و تنها قشر کوچکی از مردم آمریکا خود را مستقیما در آن دخیل می بینند . بر خلاف جنگ ویتنام، مردم آمریکا فرزندانشان را در خطر رفتن به جنگ نمی بینند و مالیات بیشتری از آنها مطالبه نمیشود . انگار جنگی در کار نیست و رسانه های عمومی هم پوشش خبری کافی به آن نمیدهند و علت تنها به خاطر تحمل بار اقتصادی آن نیست .

* جنگ علیه تروریسم موجب دامن زدن به قانون میهن پرستی، شکنجه در زندان ها، و احتیاط های ویژه امنیتی در آمریکا گردیده، با ظهور این واکنش ها چه تغییری در سیستم سیاسی و قضایی بو جود آمده است؟
- یازده سپتامبر بهانه ای شد تا بیشترین حقوق شناخته شده در قانون اساسی را نابود یا محدود کنند . از این پس، قدرت دولت آمریکا بیش از پیش شد و اوباما از اختیارات داده شده به رئیس جمهور برای وارد شدن در جنگ استفاده نمود ولی وجود قانون دیگری در آمریکا به ارتش اجازه نمیداد که به جای پلیس، در شهر مداخله کند . من علیه سازمان های اداری اوباما شکایت کردم و در مرحله اول دعوا برنده شدم ولی در مرحله تجدید نظر، دادگاه عالی قضایی حق را به من نداد . علاوه بر این، دادگاه نیویورک در تصمیمی به دولت حق داده است که میتواند مردم را بدون محدودیت زمانی به مثابه مجرم در حبس نگه دارد . در بیانیه ای اوباما گفته است که از قدرت خود در این زمینه استفاده نخواهد کرد ولی سوء استفاده از این حکم توسط ترامپ احتمال بیشتری دارد . آزادی های مدنی و بنیادی ما در حال اضمحلال است . حتی برای مطبوعات که میخواهند به تحقیق و بررسی در کارشان بپردازند و تمام آنهائی که ممکن است اطلاعاتی در اختیار رسانه ها بگذارند تحت نظر قرار میگیرند و به همین دلیل اسنودن ناچار به گریز از کشورش شد. قانون ضد جاسوسی در سال ۱۹۱۷ به منظور مجرم شمردن کسانی که اطلاعات بسیار مهم به نیروهای بیگانه میدهند، بنا نهاده شد . این قانون تا سال ۲۰۰۸ سه بار به کار گرفته شد ؛ اوباما آنرا هشت بار مورد استفاده قرار داد، از جمله در مورد اسنودن . این امر تاثیر ویران گری در کار تحقیق و بررسی رسانه ها در ارتباط با عملکرد دولت داشت . تبلیغات زیادی علیه هکر ها در آمریکا براه افتاده است . دولت مرتبا اعلام میکند که اینگونه افشا گری ها دروغ محض است ولی بهیچ وجه چنین نیست . نگاه کنید به افشا گری در مورد هیلاری کلینتون، هیچیک از اطرافیان او نتوانستند آن را نفی کنند حتی جان پودستا رئیس امور مبارزات انتخاباتی خانم کلینتون، که ایمیل هایش بوسیله ویکیلیکس انتشار یافت . پایه های یک دولت خودکامه و پلیسی از همین جا ریخته شده بود و اینهمه در روندی آرام و گول زننده اتفاق افتاده است . اکنون کافی ست در یک وضع بحرانی و سخت خود را دوباره نشان دهد . همانطور که آنا هارنت میگوید، اگر آنچه را که حق ماست مزیت بشمار آورند، میتوانند به آسانی آن را سلب کنند .


* آیا بنظر شما فرقی بین اوباما و ترامپ نیست ؟
- من هیچگاه از هواداران اوباما نبوده ام، زیرا اگر از نزدیک به ساختار قدرت او نگاه کنیم خواهیم فهمید که اوباما چیزی جز یک مارک نیست و در عین حال ماسکی از یک سیستم که کودتای آرامی را برای به ثمر رساندن سیاستی نئولیبرال هدایت کرد، که به نتیجه نرسید . آنچه با ترامپ نگرانم میکند اینست که همه چیز را فراتر از حد ش بخواهد: برتری طلبی برای میلیاردر ها و اجازه دادن به استقرار و حاکمیت سیستم پلیسی . روسیه برای ترامپ فریبندگی خاصی دارد و این ناشی از برتری طلبی و خود کامی پوتین است که وی شیفته آنست و میخواهد از آن، رو نویسی کند .
* این فضای تقریبا جنگ داخلی که در دوران مبارزات انتخاباتی می دیدیم، از کجا نشات میگیرد ؟
ترامپ با مهارت بسیار خوب و با مردم فریبی توانست از خشم رانده شد گان و فرو دستان اقتصادی بر ضد نخبگان جامعه بهره برداری کند . ولیی علاوه برآن، ویژگی دیگری در جامعه آمریکا ست که از آن کمتر حرف زده میشود و آن کوکلوس کلان ها و شبه نظامی های بر آمده از کمپانی های بزرگ مثل پینکرتون هستند که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوجو آمده اند و فضای ترور و وحشت را علیه دو گروه ایجاد میکنند: سیاهان و سندیکالیست ها . آیا لات متحده آمریکا جنگهای کارگری مرگ باری را در تاریخ کشورهای صنعتی بخود دیده است . این خشونت های برنامه ریزی شده، در اصل از زمانی شروع شد که سیاهان به شمال مهاجرت میکردند تا بتوانند در آنجا کار پیدا کنند و زندگی نسبتا مناسبی داشته باشند . اکنون نیز که بحران صنعتی در شمال غوغا میکند این خشونت ها از ور ای رای به ترامپ سر بر آورده اند . ویلیام فالکنر بخوبی فهمیده بود که این خشونت در اساس گناهش به گردن خود آمریکا ست : ما هرگز نخواستیم به دیو های خشونت علیه هندو ها و برده داری از رو برو نگاه کنیم . فرهنگ ما، فرهنگی خشونت بار است. هر قدر جامعه از مسئولیت خود درقبال این پدیده شانه خالی میکند، کشتارها ی حاصله از حملات مسلحانه بیشتر میشود

* آیا ترامپ میرود تا عصر تازه ای از "سر در خود فرو بردن" و انزوا گرائی را بنا کند؟
- این چیزی ست که او میگوید، ولی باید دید . امپراطور ها گاهی خارج از ظرفیت و توان شان قصد قلمرو گستری دارند ولی غالبا فرو میریزند . اگر بخواهید در آمریکا از کلیولند گذر کنید، غیر از مرکز شهر، چیزی مثل یک منطقه در جهان سوم است . امپراطوری ناچار به پیاده کردن نیروهای فشار در این منطقه است : پلیس ما بیش از پیش میلیتاریزه میشود، خود را به سیستم های هوائی و زمینی جدید و به وسایل مرگ زا مجهز میکند . ما چون امپراطوری رم عمل میکنم، که قادر به بسیج شهروندانش برای دفاع از خود نبود، و متوسل به استخدام سربازان مزدور شد و سرانجام آنها امپراطور انتخاب کردند . ما همان نخبگان خطا کار و فاسد را داریم . دموکراسی ما دیگر ظاهری بیش نیست .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
christopher lynn Hedges*
روزنامه نگار و نویسنده آمریکائی و چهره ای شناخته شده در زمینه سیاست های آمریکا و مسائل خاورمیانه است . وی چشم اندازهای سیاسی وو اجتماعیش را برگرفته از نویسندگانی چون جرج اورول، ساموئل جانسون، و هانا آرنت میداند. این مصاحبه در تاریخ دوم ژانویه امسال در روزنامه لوموند منتشر شده است .
christophe Ayad**
سردبیر سرویس بین المللی روزنامه لوموند .

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy