advertisement@gooya.com |
|
اشاره ای بر سواد رسانه ای در بررسی های تطبیقی ارتباطات سیاسی
امید حبیبی نیا
دانشجوی دکترای تحقیقات و مدیریت ارتباطات
Omid_habibi_nia@hotmail.com
چرا مردم در برابر یک واقعه یا یک موضوع رسانه ای واکنش های مختلف نشان می دهند؟
ابتدایی ترین پاسخ ممکن است این باشد که به دلایل تجارب و سلایق مختلف شان!
اما این تجارب و سلایق و یا در واقع شناخت آنان از کجا ناشی شده است؟ درک آن چه سواد رسانه ای (Media Literacy) خوانده می شود می تواند جواب بهتری به این پرسش باشد.
فرض کنید که شما و دوست یا همسرتان به تماشای فیلمی از ژان لوک گدار نشسته اید ، چه عاملی سبب می شود تا شما از فیلم خوشتان بیاید و همراه شما نظری متفاوت داشته باشد؟ سواد رسانه ای بطور خلاصه با چهار سطح شناختی ،هیجانی ،زیبایی شناختی و اخلاقی در ذهن مخاطب در تعامل است. از سوی دیگر سواد رسانه ای به عنوان معیاری برای درک مفاهیم آشکار و پنهان مدیوم با عادت رسانه ای نیز در ارتباط است ، مخاطبی که به سریالهای تلویزیونی نازل عادت داده شده است ذهن خود را درگیر رمزگشایی فیلم های فلسفی نمی کند و برعکس مخاطبی که به آثار برگزیده ای توجه می کند از متن رسانه ای نازل روی می گرداند.
اما چرا سواد رسانه ای مهم است ؟
زیرا سواد رسانه ای به مخاطب کمک می کند تا وقایع را پیش بینی کند و سطح آگاهی خود را بالا ببرد و در نتیجه به موقیعیت پیشرو یا رهبری دست یابد.
سواد رسانه ای همچنین به او کمک می کند تا خود بدون کمک منتقدان از پس تعبیر و تفسیر رسانه (مثلافیلم )باکمک قواعد و قراردادها و نشانه شناسی و معناشناسی برآید. این امر نه تنها در مورد رسانه بلکه دردرک معانی پیام ها نیز سود مند خواهد بود، مثلا سواد رسانه ای به مخاطب کمک می کند تا تم ها اصلی و فرعی سخنان برنده جایزه نوبل را در یابد و حدس بزند که رفتار سیاسی آتی او چه کمکی به اهداف سیاسی مخاطب خواهد کرد. از همین رو می تواند تصمیم بگیرد تا با عامه جمعیت همراه شود و برای او هلههله کند یا نه!
بنا براین می توان گفت که سواد رسانه ای سبب می شود تا جهت یابی فرد با دور اندیشی و درایت و نیز درک موقعیت ها همراه شود . از همین رو همواره تحقیقات نشان داده است که افراد موفق تر انتخابهای برگزیده تری از رسانه ها دارند، زیرا آنها به گونه ای هدفمند تر و گزیده تر از رسانه ها در جهت تثبیت و ارتقا موقعیت خود بهر ه می گیرند.
به عنوان نمونه، یک تحقیق بر روی مدیران پانزده شرکت موفق در آمریکا نشان داد که این مدیران بیشتر از مدیران سایر شرکتها مجلات تخصصی مربوط به حرفه خود را مطالعه می کنند ، از سطح معلومات عمومی بالاتری برخوردارند و از نظردرک مفاهیم رسانه ها عملکرد بهتری دارند.
به عبارت دیگر می توان گفت دو تفاوت عمده در چگونگی بهره مندی باسوادان رسانه ای (Media Literate) و عامه مردم وجود دارد ، در حالی که مردم عادی بیش از شصت درصد اوقات بیداری خود را به استفاده از رسانه های نازل (مثلا فیلم فارسی ، برنامه های مبنذل وبی مایه تلویزیونهای فارسی زبان ، سایتهای اینتر نتی سرگرم کننده ، چت ، وبلاگهای حاوی موضوعات زناشویی و سکسی ،ترانه های بی معنی ، و...) می پردازند ، با سوادان رسانه ای بیشتر وقت خود را به رسانه های فرهنگ بالا (High Culture Media) می پردازند.
سواد رسانه ای بادرک سه سازوکار اجتماعی همراه است:
اصول بنیادی: مانند، درک ماهیت تجاری رسانه های جریان غالب، درک چگونگی بازنمایی واقعیت در رسانه .
مهارتها: مانند درک یک پایگاه اجتماعی-اقتصادی در پس یک پیام ،توانایی درک جهت گیری سیاسی مضمون.
خاصیت:مانند روز آمدکردن دانش سیاسی مرتبط با رسانه ها ، قابلیت درک مضامین نهفته در پیام.
در سال ۱۳۷۹که نگارنده در دانشگاه آزاد تهران تدریس می کرد به دانشجویان سالهای سوم و چهارم رشته ارتباطات پرسشنامه ای در باره رسانه ها و علائق آنها ارائه کرد.
نتایج این نظرسنجی حاکی از فقر سواد رسانه ای چشمگیر حتی در میان دانشجویان ارتباطات -که خود باید راهنمای سایر مردم در این زمینه باشند- بود . به عنوان نمونه نود درصد آنان از ذکر نام ده کارگردان سینمای ایران بازمانده بودند و در این میان بسیاری نیز بازیگران فیلمفارسی را با کارگردان همانند شمرده بودند و تقریبا نود و نه در صد از ذکر نام سه کارگردان (و نه ده کارگردان) سینمای خارجی نیز بازمانده بودند. نکته عجیب تر آن که بسیاری از آنان فرق بین فیلم سینمایی، سریال،و برنامه روتین تلویزیونی را نمی دانستند!
شاید پاسخ به این پرسش که چرا سواد رسانه ای در جامعه ما تا این حد پایین است کار آسانی نباشد اما فقدان آلتر ناتیو های رسانه ای برای جذب مخاطبان بالقوه یکی از دلایل اصلی آن است.
تا زمانی که اشعار و رمانهای سطحی با بوق و کرنا به عنوان اشعار نسل جوان به خورد آنها داده می شود، تا زمانی که صدا وسیمای جمهوری اسلامی در کنار شبکه های تلویزیونی لوس آنجلسی به پخش برنامه های مبتذل می پردازند، تا زمانی که خوانندگان مجاز ادای خوانندگان لوس آنجلسی را در می آورند و سطح ترانه های خوانندگان لوس آنجلسی از سطح مبتذل ترین ترانه های آمریکایی هم پایین تر است، تا زمانی که برخی گردانندگان اصلی سایتهای اینترنتی در کنار پیام های سطحی خود به ترویج مضامینی عقب مانده و سطحی می پردازند، تازمانی که رسانه های مستقل توقیف و محو می شوند و تا زمانی که سیاست نخبه کشی ادامه دارد، تلاش همه جانبه و مشترک برای قطع پیوندهای هفتاد درصد جامعه یعنی نسل زیر سی سال جامعه با فرهنگ، سیاست و دانش روز از سوی جریان مسلط رسانه ای موفق باقی می ماند.
تبلور فرهنگ این نسل کم سواد رسانه ای ترانه های مبتذل می شود، سمبل سیاستش جریانات مشکوک و عقب مانده و میزان دانشش از سطح گفتار های تلویزیونی صدا وسیما و یا تلویزونهای لوس آنجلسی بیشتر نمی شود.
از همین روست که نمی تواند از گذشته درس بگیرد و گذشته را چراغ راه آینده خود سازد ، زیرا به سرعت در معرض عوام زدگی و تحریکات انبوه خلق قرار می گیرد برای شکنجه گر سابق هورا می کشد و برای رهبر ان موعودی که از غرب سر می رسند هلهله می کند.
پاورقی نویس سابق برایش روزنامه نگار برجسته و تکنسین سابق برایش عالم دنیای اینتر نت می شود.
سواد رسانه ای با بهره مندی ورضامندی از رسانه نیز در ارتباط است این مفهوم گویای نحوه استفاده فرد از رسانه نیز هست ،
بر این اساس اشخاص با توجه به عادات رسانه ای/ انگاره های خود تنها از قالبها و مضامین منطبق با سطح ادراک و سواد رسانه ای خود بهر می گیرند. در نتیجه برای تغییر این عادات و ارائه راهکاری برای ارتقا سطح تعامل پویای مخاطب با پیام باید در ابتدا مخاطب را از اعتیاد به رسانه های جریان اصلی نجات داد ، رسانه ها یی که به جای دانش و اطلاعات جامع تنها وانموده ای از واقعیت را برای رهایی مخاطب از تنش ارئه می دهند و مخاطب را از درگیری با متن و درک واقعیت نهفته در آن فراری می دهند.
از همین رو پدیداری رسانه های مستقل و آلتر ناتیو برای جذب مخاطبانی که آمادگی پذیرش پیامهای خارج از جریان مسلط را داشته باشند ضروری ست.
اما مشکل اصلی این رسانه ها آن است که خود تحت تاثیر جریان مسلط رسانه ای قرار می گیرند زیرا مخاطب آنها را به آن سو سوق می دهد و از سوی دیگر قالب و فرمت نازلی را با محتوای متفاوت و سنگینی ترکیب می کنند که چنین فرایندی به ناپیام رسانی منجر می شود.
گذشته از آنکه این رسانه ها در شرایط فعلی از توان اقتصادی ناچیزی برای رقابت با جریان مسلط رسانه ای برخوردار هستند.
بهر حال سواد رسانه ای در معادلات سیاسی و فرهنگی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و تا زمانی که سطح سواد رسانه ای جامعه ما از حداقل لازم برای درک و تحلیل و پیش بینی فرایندها پایین تر است ، جریانات سطحی فرهنگی و سیاسی با مخاطب سازیها و عادت رسانه ای خود در برابر نیروهای آلتر ناتیو صف آرایی خواهند کرد.
شکستن این سد به یک کارزار رسانه ای همه جانبه و پویا نیازمند است که با همیاری تمام روشنفکران ، هنرمندان و متخصصان رسانه ها، در تلاطم تحولات اجتماعی شتابان، میسر خواهد بود.
پانویس ها:
یک: پدیداری رسانه های پست مدرن در ایران در بستر تحولات سیاسی – اجتماعی موضوع تز دکترای نگارنده بوده است.
دو:برای آشنایی بیشتر با مفهوم سواد رسانه ای در رهبری و سیاست و نیز تحقیقات مرتبط نگاه کنید به :
Aufterheide.p;Media Literacy and public politics(1999)
سه:جریان سطحی نگری در فرهنگ عامه در جریان تحولات عمیق اجتماعی در تعارض با نیاز به آگاهی اجتماعی برای ایفای نقش های نوین قرار می گیرد ، به عبارت دیگر بخت رسانه های آلتر ناتیو برای مخاطب سازی با تعمیق نیازها و مطالبات رادیکال جامعه افزایش می یابد.
چهار: بر اساس نظر سنجی ها یی که تا سال گذشته در ایران صورت گرفته بود مطالعه کتابهایی غیر از رمان در ایران در پایین ترین سطح خود بود ، به عبارت دیگر در ازای هر ایرانی، یک صفحه کتاب (بیشتر همان رمان های عامه پسند) در سال خوانده می شد. در حالی که میزان کرایه فیلم های ویدئویی در سال حداقل دو نسخه در ازای هر ایرانی بود، نگارنده در سال هفتاد و هشت در تحقیقی برای یک موسسه دولتی یادآوری کرده بود که الگو سازی جوانان ایرانی در غیبت الگوهای جذاب داخلی به سوی الگوهای غربی متمایل شده است.
پنج: برای آشنایی با کاربرد سواد رسانه ای در مطالعات سیاسی نگاه کنید به :
Kellner.D;The Media and Democracy(2002)
Boaer.f; Media Litreacy and persidental election(2002)
Hobbes.R; Media Literacy and Debates in conflicts(2003)
از استاد سابق و عزیزم امید حبیبی نیا تشکر می کنم برای این مقاله اش و فعالیت در راه آزادی دانشجویان ، فقط امیدوارم که من جز شاگردان بی سواد ایشان نبوده باشم.
ترانه ورودی 77 ارتباطات دانشگاه آزاد واحد تهران
آقای امید با دقتی خاص و تأمل برانگیز به مسئله مهمی اشاره کرده اند که هم جای بحث دارد و هم کار!
و از آنجایی که من هم در این رشته تحصیل کرده ام بنابراین مطالب غریب نبودند و بسیار ملموس .
شاید باور نکنید امشب بعد از 3 هفته 30 دقیقه تلویزیون تماشا کردم نه کانالهای وطنی برنامه جالبی داشتند نه خارج از وطن! و همان 15 دقیقه اخبار برایم تقریبا مفید بود. وقتی رسانه ها کارکردشان را فراموش میکنند چه انتظاری میشود داشت جز ارضای سلایق عامه.
موفق باشید.
رفیق!خواندنی و تامل برانگیز بود. سرخ سرخ باشی!
سلام من فقط می خواستم در باره خانم عبادی نظر بدهم چون خواندن این مقاله کمی برایم سنگین بود به خصوص که من هم زبان فارسی خوبی ندارم.
به نظرم خانم عبادی در حال کار سیاسی ست و برای همین نمی شود یک دفعه اعلام جنگ کرد.
ولی با بخش های زیادی از نظر شما در باره محتوای رسانه های فارسی در لوس آنجلس و آمریکا که غیر قابل استفاده و بیشتر پاپیولار است موافقم.
بهر حال سعی می کنم بیشتر مقاله شما را بفهمم. موفق باشید.
سلام اميد عزيز؛
خوشحالم. وضع غالب را خوب توصيف كردهاي. نمونة مناسبي از فقر رسانهاي در ميان كساني كه در اين جريانهاي فاسد، در اين اغتشاش فكر و انديشه مشغول نشر انديشههاي كوتهنگر خوشان هستند، همان آقايي بود كه سند و مدرك از صدا و سيما رو كرده بود. پاسخهاي ابلهانهاش به مقالة تو بهواقع خواندني بود، و اين نوع موضعگيري البته چيز تازهاي نيست؛ صاحبنامهايمان هم چنيناند. زماني مسعود كيميايي در پاسخ هوشنگ كاووسي كه قيصر را نقد كرده بود گفته بود: «من اين آقا را اصلاً نميِناسم كه بهاش جواب بدهم!» و باز گفته بود: «پول تخمهاي كه تماشاگران فيلم من شكستهاند، از كل فروش فيلم او بيشتر است». فكرش را بكن معترض جامعه اين حرفها را بزند...
بههرحال بهظن من همة اين «جنبش» هاي دانشجويي و راهپيماييها و «شمسالواعظين» گفتنها و غيره جاي دريغ دارد، موجيست كه دمدماي ساحل راه ميافتد و خيلي زود بهصخرهها برميخورد و در خود ميميرد. (به اين موضوع در آخرين يادداشت وبلاگم هم اشارة كوچكي كردهام).
كاش اين موضوع بيشتر دستور بحث قرار گيرد. حداقل گروهي شايد بخوانند و فايدكي داشته باشد. وظيفة يك رسانة مستقل، رسانهاي ناشي از انديشة آزاد، آيا جز اين است؟
واقعا متشکر از این مقاله من هم راستش از دست این حسین سردبیر خودم و نیما .رو نیلوفر.ب و دیگران با این تحلیل های آبکی و قاطی موج شدنها و چپ و راست و بالا و پایین زدنهای دائمشان حرص می خورم ، همان جور که ذاکری هم به نظرم یک شیاد درجه یک است که باید به خاطر جنایتهایش محاکمه شود اما حیف، تا چند روز پش اگر می گفتید بالای چشم خانم عبادی ابرو است همین نویسندگان جوان کم سواد برایتان چماق می کشیدند حالا پا منبری هایشان که دیگر هیچ... اما حالا خودشان می گویند آیت الله شده ، یکی می گوید گل من را پس بده یکی می گوید نامه فدایت شوم را پس بده ووو برای خاتمی هم همین جور یقه جر دادند و حالا انگار هیچ وقت درس نمی گیرند ، ذاکری هم هین طور یک نفر نمی پرسد این بابا که تا دیروز خون مارا تو شیشه می کرد چطور به بارگاه حضرت اجل مقیم واشنگتن نزول اجلال فرموده و فتوا و حکم صادر می کند...والا واقعا که بدجوری دچار بی سوادی و کم سوادری شدیم.
تا وقتی خودمان نشسته ایم و برای هذیانهای این ها کف می زنیم حق مان است که چنین بلایی هم برسرمان بیاید، اما من یکی این بار به جای گل تخم مرغ گندیده برایشان پرتاب می کنم!
من به عنوان یک جوان که این مسائل را عینا می بینم و اصلا خودم هم یکی از همان جوانان بی سوادی هستم که شما می گوئید واقعا این مشکلات را درباره خودم و همه جوانان می پذیرم اما ایکاش راه حل خروج از این مشکل را هم ذکر می کردید. چطور می شود به آن سوادی که شما منظور تان است دست یافت؟ باور کنید ما می خواهیم از این وضع خارج شویم اما مساله نداشتن راهنما است و اینکه اصلا جوانان نمی دانند چطور باید با سواد بشوند.
امروز مقاله تازه ات را در اینجادیدم ، اگر چه می توانستم زنگ بزنم ولی ترجیح دادم اولین نظر را من بنویسم!
فکر می کنم در این مقاله به برخی از دغدغه های ما پاسخ گفته ای اینکه چرابرخورد جوانان با موضوعات حساس تا این حد سطحی و شتابزده است و اینکه چرا قحط الرجال در عرصه فرهنگ سیاسی سبب شده است تا هر کس و ناکسی با اتکا به پول و امکانات خود برای خود دکان و معرکه ای به پا کند ، یکی اسم میدان آزادی را می خواهد به نام فلان هنرپیشه فیلم های اروتیک بگذارد، یکی در اشعارش به بهانه ساختار شکنی ،با چاشنی سیاست همواره در حوالی زیر شکم سیر می کند ، آقایی که تا دیروز من و تو و امثال ما را تهدید می کرد و در زیر زمین های مخوف شکنجه می کرد یک باره به حر بدل شده و قهر مان افشاگری و سند سازی تلویزیونهای فارسی زبان!
آن کسی که سردبیرش خودش است که دیگر از بس نامربوط به هم می بافد یکی روز از ، یک روز ازمعجزات خاتمی و یک روز از امید بستن به عبادی و آروزی رئیس جمهورشدن و یکی روز از آیت الله شدن او می نویسد ، دیگر واقعا نمونه بارزخیل بی سوادی رسانه ای
مخاطبانی ست که همه جا پرچم لینکش را بالای سایتها و وبلاگهایشان به اهتزاز در آورده اند. از دختر کارگردان مورد علاقه ام و نوشته هایش چیزی نمی گویم که آن هم به اندازه کافی سرگردان به نظر می رسد...
برای این نسل سرگشته متاسفم و می دانم که تو هم با خواندن آثار ارینتر نتی آنها تا چه حد افسوس می خوری به حال نسلی که باید انقلاب کند و آنوقت الگوهایش اراز میان چنین افرادی بر می گزیند که خود در درس اول کلاس اکابر در مانده اند!!...
باید به امید یک انقلاب واقعی فرهنگی بمانیم ، آن چنان که تو اشاره ای چیزی شبیه دورانی در سال 56 که ناگهان سطح مطالبات و خواسته های عامه جوانان( ونه گروههای پشیرو آنها) ازسطح ابتذال آن روز پیش افتاد و میلیونها نفر به سراغ خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن موسیقی های ممنوعه رفتند و...
اگر این اتفاق بار دیگر رخ بدهد و این بار این آگاهی با پیروزی و نه عقب گرد همراه شود، می توان به آینده این نسل و آینده ایران امیدوار شد.
البته تو که همواره امیدواری.
پیروز باشی و در انتظار مقالات دیگرت و ...