تهران- خبرگزاري كار ايران
پروفسور ريچارد رورتي، فيلسوف برجسته آمريكايي، روز جمعه آينده (22 خرداد ماه)، به مدت دو روز به ايران ميآيد و با دكتر داريوش شايگان و دكتر رامين جهانبگلو به بحث درباره "فلسفه و دموكراسي" ميپردازد.
به گزارش خبرنگار سرويس فرهنگ و انديشه ايلنا, سفر رورتي به ايران با هماهنگي دكتر جهانبگلو و به همت مركز بينالمللي گفتگوي تمدنها و دفتر پژوهشهاي فرهنگي صورت گرفته است.
رورتي در سفر خود به ايران در نشستي كه روز شنبه (23 خرداد ماه)، برگزار خواهد شد، "فلسفه و دموكراسي" را با دكتر شايگان و دكتر جهانبگلو به بحث مينشيند.
بر اساس اين گزارش، نشست مذكور ساعت 17:30 تا 20 (به زبان انگليسي و با ترجمه فارسي) در خانه هنرمندان ايران برگزار خواهد شد.
گفتني است، وعده اين سفر به صورت تلويحي در گفتگوي جهانبگلو با رورتي كه در كتاب" جهاني بودن" منتشر شده است؛ داده شده بود.
اين گزارش ميافزايد: پرفسور ريچارد رورتي، چهارم اكتبر سال 1931 در خانوادهاي مسيحي در شهر نيويورك به دنيا آمد.
همانطور كه در يكي از كتابهايش با عنوان"تسخير كشورمان" آورده، در سالهاي جواني، به شدت تحت تأثير گروههاي چپ اصلاحطلب ضد كمونيست قرار داشته و در حلقهاي مركب از ضد استالينيستها و چپهاي معتقد به كنش اجتماعي، فعاليت ميكرده است.
وي در سال 1946 به دانشگاه شيكاگو وارد شد و از كلاسهاي فلسفه كارنپ و ديگر اساتيد آن دانشگاه بهره برد. رورتي پس از اخذ مدرك ليسانس در سال 1949 همچنان در شيكاگو باقي ماند و در سال1952 پاياننامه فوق ليسانساش را درباره وايتهد و فلسفه وي ارائه داد. از سال 1952 تا1956 در دانشگاه ييل تحصيل و تز دكتراي خود را نيز در همين دانشگاه ارائه كرد.
اين فيلسوف تحليلي، پس از گرفتن مدرك دكتري و گذراندن دو سال خدمت سربازي، در كالج ولسلي مشغول به تدريس شد و در سال 1961 پس از سه سال تدريس در كالج ولسلي به دانشگاه پرنيستون رفت و تا سال1982 كه در دانشگاه ويرجينيا مشغول شد، همانجا ماند.
رورتي در سال 1998 دانشگاه پرنيستون را ترك كرد و به دپارتمان ادبيات تطبيقي دانشگاه استنفورد رفت. وي كه در نخستين سالهاي تفكرش به فلسفه تحليلي علاقهمند بود، در سالهاي دهه 1970 رفته رفته نسبت به اين گرايش در فلسفه دلسرد شد و با يك چرخش اساسي به سمت پراگماتيسم (عمل گرايي) متمايل شد؛ اما با اين وصف همچنان گرايشهاي تحليلي را در خود حفظ كرد.
اين فيلسوف برجسته آمريكايي در كتاب"فلسفه و آيينه طبيعت"انتقادهاي سخت و پرقدرتي به فلسفههاي سنتي و تحليلي وارد كرد. وي در سال 1982 "نتايج پراگماتيسم"و سال 1989 "امكان، ناداننمايي و همبستگي"را منتشر كرد.
اين فيلسوف پراگماتيست با تحسين آثار انتقادي ديويي، ويتگنشتاين و هايدگر به پيش فرضهاي بنيادگرايانه و مبنايي معرفتشناسي سنتي حمله كرد و به جاي آن تلقي پستمدرن از روش فلسفي به مثابه گفتمان تهذيب كننده(edifying) را نشاند. البته بايد گفت كه او يكي از منتقدان جدي فلسفه پستمدرن است؛ با اين وصف نبايد تأثير او از نگرههاي پست مدرن، از جمله نفي فراروايتهاي ليوتار را ناديده گرفت.
جستارهاي فلسفي ريچارد رورتي در كتابهاي"عينيت، نسبيگرايي و حقيقت"، "مقالههايي درباره هايدگر و ديگران"، "حقيقت و پيشرفت"جمعآوري شدهاند.
رورتي چنانكه خود نوشته است، در آغاز حيات فكري خود به سوسياليسم گرايش داشت؛ اما بعدها اين گرايش را رها كرد. تنها نشانهاي كه از اين نگره در آراء وي بر جاي مانده، اين است كه او به صراحت ليبراليسم پراگماتيستي خود را داراي نوعي همسنخي با سوسيال- دموكراسي ميداند. دفاع پراگماتيستي رورتي از ليبراليسم و دموكراسي مبتني بر اين استدلال، برگرفته از اين پيشفرض فلسفي است كه "به هيچ وجه نميتوان ارزش ليبراليسم و دموكراسي را بر مبناي صدق، حقيقت و يا برتري ذاتي آن بر ساير نظامها اثبات كرد".
رورتي پس از مستحكم كردن موضع خود در فلسفه محض و با همان ابزار، به فلسفه سياسي و اجتماعي معطوف شد و از اين منظر از موضع تحليلي خود كاست و گرايشي نيمه تحليلي و نيمه قارهاي- اروپايي اخذ كرد. البته اين بيشتر رويكرد مفسران و منتقدان فلسفه اوست كه ميگويند رورتي نه فيلسوفي تحليلي و نه فيلسوفي قارهاي است. با اين وصف تأثير كارهاي جدي او چه بر فلسفه محض و چه بر فلسفه سياسي و اجتماعي امري مسلم و غير قابل انكار است.
نشست پرفسور رورتي با دكتر جهانبگلو و دكتر شايگان ميتواند داراي اهميت بسياري در مباحث فلسفي باشد، زيرا رورتي به صراحت در مقالهاي با عنوان"اولويت دموكراسي بر فلسفه" (به صورت يك كتاب توسط خشايار ديهيمي ترجمه شده است) دموكراسي را به لحاظ وجودي برتر از فلسفه ميداند. اين درحالي است كه جهانبگلو اساساً نهادينه شدن دموكراسي و بحث از مقولاتي از اين دست را همواره به پيريزي يك منطق گفتماني در حوزه فلسفه منوط كرده است.