«آنچه كه نهضت روشنفكري ما كم دارد، از جهت نظام اقتصادي است»
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - حكمت و فلسفه
برنامه روشنفكران و جامعه - گفتوگوي متفكران ايراني و لهستاني - عصر ديروز در خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين برنامه، موسي غنينژاد - استاد دانشگاه - با اشاره به تاثير اقتصاد در جامعه مدني تصريح كرد: جامعه آزاد بدون اقتصاد آزاد امكان پذير نيست. اين نكته مهمي است كه روشنفكران كه بر ضد اقتصاد و پولپرستي هستند، آن را كنار گذاشته و به آن وارد نشوند. درواقع شان خود ندانستهاند كه وارد مباحث اقتصادي شوند و آنچه كه نهضت روشنفكري ما كم دارد، از جهت نظام اقتصادي است كه لازم جامعه مدني است.
وي افزود: روشنفكران بهرغم نقش مهمي كه در جامعه مدرن داشتهاند، اين اشكال ساختاري عدم توجه به مدرنيته كه مربوط به بحث اقتصاد و مالكيت فردي است از ابتدا همراهشان بوده است. اين بحث از يك طرف غلبه ناسيوناليسم از بيرون و از طرف ديگر جمعگرايي سنتگرايانه است كه با نوعي جمعگرايي سوسياليسم كنار ميآيند، ولي خود را منزه از آلودگي مال دنيا ميدانند.
رامين جهانبگلو - پژوهشگر و مترجم - نيز در ابتداي بحثش به محمدعلي فروغي به عنوان متفكر برجستهاي كه امروز فراموش شده است، اشاره كرد و گفت: فروعي معتقد بود كه فكر عامه براي شكل گرفتن جامعه مدني مهم است. آيزيا برلين آزادي را به مثبت و منفي در جامعه تقسيم ميكند و ميگويد در حقيقت جامعه مدني جامعهاي است كه بر مبناي آزادي منفي بنا نهاده شده است. از اين نظر، جامعه مدني جامعهاي اخلاقي است كه هيچ راه نجاتي را به ما نشان نميدهد و چيزهايي كه نشان ميدهد، نوعي حفاظت است.
وي تصريح كرد: اين جامعه مسالهاي را كه مطرح ميكند، نقش روشنفكران و مسؤوليتجويي اجتماعي است. مكانيزمي كه در جامعه به سمت خشونت و لمپنيزم نرود. چيزي كه در جامعه مدني مطرح است، مساله شفافيت و پاسخگويي است كه نهادهاي ملي در مقابل افكار عامه بايد دهند.
جهانبگلو با اشاره به جامعه ايران در سالهاي 1950، 60، 70 ميلادي افزود: اگر اين سؤال را بپرسيم كه در اين دورهها مساله روشنفكران چيست؟ با نوعي ايدئولوژيهاي متد بشردوستي روبهرو ميشويم. اين ايدئولوژي به مراتب نقش خود را مهمتر ايفا ميكند؛ چه در ماركسيسم، چه در هايدگريسم. با نقدهايي كه روشنفكران از هايدگر ميكنند و آنچه مطرح ميشود، باز از بحث ميانذهنيتي دور ميشويم؛ زيرا هر دو ايدئولوژي مسالهشان نقد ذهنيت است و به جاي اينكه در مورد شيوههاي ميان ذهنيتي فكر كنند، مساله اصليشان محكوم كردن فضاهايي است كه ميتوانست آزاديهاي منفي در آن شكل گيرد.
جهانبگلو همچنين گفت: امروز سنتي كه بيرون از دسترس شهروندان باشد، قابل قبول نيست و ما رابطه جديدي ميان روشنفكران جديد و جامعه مدني ميبينيم كه بدون ترس از تقليد مدرنيته غرب، به نوعي سراغ آن رفته و ديالوگ دوطرفه برقرار كرده و خود را از شانتاژ بيرون آورده است. امروز مقابل مدرنيته جهاني شده قرار داريم تا به عنوان مسالهمحوري است كه انقلاب ديروز به انديشه انتقاد فردا تبديل شده است.
advertisement@gooya.com |
|
آدام ميشنيك - از رهبران جنبش همبستگي لهستان - نيز بحث تاريخي دورههاي مختلف كه در لهستان وجود داشت را بيان كرد سپس به استاليزيسيم و نازيسم كه لهستان گرفتار آن بود، پرداخت و در ادامه، به نقش كليساي كاتوليك اشاره داشت و گفت: در سال 81 جنبش مردمي به وجود آمد كه در اين ميان بايد بپرسيد نقشي كه روشنفكران بازي كردند، چه بود؟ روشنفكران رودروي كليسا ايستادند و به نقد سنت پرداختند كه از نظر كليساي كاتوليك خيانتكار ناميده شدند و اين باعث شد كه روشنفكران در لهستان نتوانند نقش وجدان ملي را بازي كنند.
به گزارش ايسنا، سپس الكساندر دمولار ـ از ديگر رهبران جنس همبستگي لهستان ـ درباره سوسياليزم و انواع آن سخن گفت و اظهار داشت: سوسياليزم انواع مختلفي داشت؛ حتا ميخواست اصلاحطلبي را در چارچوب خود مطرح كند. دو شوخي در اروپا مطرح است؛ يكي اينكه سوسياليزم چيست؟ سختترين راه از سرمايهداري به سرمايهداري و سرمايهداري چيست؟ بالاترين درجه كمونيسم، سرمايهداري است. چگونه با دروغ مبارزه ميتوان كرد؟ بحث اصلي روشنفكران رد كردن دروغ بود. كمونيسم دارد دروغ ميگويد و ما در مقابل قرار ميگيريم. اين دروغ كمونيسم ساختار اجتماعي را به هم ميزند و همه را فلج ميكند. به اين دليل بود كه روشنفكران تصميم گرفتند با دروغ مبارزه كنند. اما روشنفكران لهستان در مبارزه، به خيانت به كليساي كاتوليك و مبارزه با سنتگرايي متهم شدند.