شنبه 29 مهر 1385

تبديل بی‌سروصدای "روز جهانی کورش" به "روز کورش"، رضا مرادی غياث آبادی

رضا مرادی غياث آبادی
انتخاب روزی برای بزرگداشت کورش با نظرسنجی همگانی و بدون دستکاری‌های تاريخی، هم لازم است و هم اتفاقاً اسناد تاريخی فراوانی در دست هست که مهمترين آن ها عبارت است از "سالنامه‌های بابلی" که پيش و پس از ورود کورش به بابل نوشته شده‌اند و بسياری از آن ها تاکنون بازمانده‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

www.ghiasabadi.com

مهرماه ۱۳۸۵

پس از اينکه در يکی - دو سال اخير، عده‌ای روز مجعول جهانی کورش را براه اندختند و مدتی جوانان بی‌گناه و جستجوگر هويت ملی و تاريخی اين مرزوبوم را با سخنان نادرست و خيالی خود گمراه کردند و موجب تمسخر و تحقير آنان در نزد بهانه‌جويان شدند، و نيز پس از اينکه نامه سرگشاده خود را با عنوان «خيال‌پردازی و داستان‌سرايی در باره کورش بزرگ» منتشر کردم، هرگز تصور نمی‌کردم که اديب و انديشمند گرانمايه روزگار ما يعنی جناب آقای دکتر اسماعيل نوری علا نيز از مروجان چنين روش‌هايی بوده باشند.

ايشان در نوشتاری که با نام «اذان بی‌وقت در ماه بزرگداشت کورش بزرگ» منتشر فرموده‌اند، به اعتراض بر نوشتار‌های کسانی همچو اين نگارنده پرداخته‌اند که «انتخاب هفتم آبان به عنوان روز جهانی کورش توسط سازمان ملل» را سخنی نادرست و خيالی دانسته و موجب نگرانی کسانی شده بودند که وجود چنين مناسبت‌های ساختگی را به صلاح خود می‌دانستند.

البته و خوشبختانه در هيچ کجای نوشتار ايشان و حتی اطلاعيه کميته نجات دشت پاسارگاد، نامی از روز جهانی کورش برده نشده و اين نکته هدف اصلی اين نگارنده از انتشار نامه سرگشاده پيشين بوده است. موجب خوشنودی است که ايشان برخلاف سال گذشته از تبليغ چنين ادعای نادرستی دست کشيده‌اند، اما بهتر می‌بود که بخاطر جوانان و مردمان بسياری که مدت‌ها تحت تأثير چنين القائاتی، يک سخن خيالی و دستکاری در واقعيت‌ها را باور کرده بودند، به صراحت و پيش از اينکه برای بار دوم از همان شيوه استفاده کنند، نادرستی ادعاهای پيشين خود را به عهده می‌گرفتند و توضيح می‌دادند که به چه دليل اقدام به چنين عملی کرده بودند. اين انتقاد البته به کميته نجات نيز وارد است که بدون به عهده گرفتن مسئوليت اشتباه پيشين در تبليغ روز جهانی کورش، بدون سروصدا و با حذف واژه «جهانی» آنرا به روز بزرگداشت کورش بدل ساخته‌اند پرسش‌‌های همگانی را بدون پاسخ گزاردند.

قصد اين نگارنده از پاسخ به نوشتارهای ياد شده بالا، به هيچ عنوان به منزله ناچيز شمردن کوشش‌های بسيار ارزشمند آنان در پاسداشت يادمان‌های پاسارگاد نيست و همانگونه که تا به امروز خود را يار و همراه آنان می‌دانسته‌ام، آرزومندم تا همواره اين افتخار را داشته باشم که در کنار آرمان آنان باقی بمانم.

از نظر اين نگارنده، نوشتار آقای دکتر نوری علا، نمونه‌ای ديگر از همان شيوه پيشين و ناکارآمد است که در آن کوشش می‌شود تا بجای پاسخ و تحليل و روشنگری علمی و منطقی، به نوعی ذهن خواننده را از مسير دستيابی به واقعيت‌ها دور ساخته و پيش‌فرض‌های خود را به آنان تحميل کند:

۱- چهار صفحه از نوشتار شش صفحه‌ای ايشان، يعنی دو سوم کل متن به شرح و بسط جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و جزئيات آن اختصاص دارد که بکلی خارج از موضوع بحث است.

۲- يک صفحه از دو صفحه باقيمانده نيز، بازگويی فراوان گفتارهايی در يادکرد و اثبات بزرگی و عظمت کورش و احترام جهانيان نسبت به او، و شعارهای بسيار ديگر در اين زمينه است که اين نيز نه تنها ارتباطی با موضوع بحث ندارد، بلکه خواننده را بر اين گمان می‌راند که گويا معترضان به روز مجعول جهانی کورش و هرگونه دستکاری تاريخی ديگر، منکر ارزش و جايگاه بزرگ و ارزشمند کورش در تاريخ بشريت هستند.

۳- از آنجا که در نامه سرگشاده پيشين، تأکيد فراوانی بر لزوم اشاره به اسناد و منابع کرده بودم، ايشان نيز در نوشتار خود از بيست مأخذ ياد کرده‌اند تا خواننده را بر مستند بودن گفتار خود دلالت کنند، اما از مجموعه مآخذ (که گاه در انتهای هر جمله‌ای آمده است)، يازده مأخذ مربوط به وقايع شناخته‌شده حمله و محاصره و تصرف بابل است که البته در هيچکدام از اين يازده مأخذ، اشاره‌ای به روز مورد نظر ايشان نشده است و اگر از آن منابع يادی هم نمی‌شد، کمبودی بشمار نمی‌رفت. از نٌـه مأخذ باقيمانده، چهار مأخذ در باره جزئيات مراسم جشن‌های ۲۵۰۰ ساله است که بی‌ارتباط با موضوع گفتار است و سه مأخذ ديگر در باره اهميت و جايگاه ارزشمند شخص کورش است که آنهم محل بحث فعلی نيست. در نتيجه از فهرست مفصل منابع، تنها يکی از آنها با گفتار فعلی مرتبط است که آنهم عبارت است از وب‌سايت اينترنتی و آزاد ويکی‌پديا که هر کس می‌تواند به دلخواه خود مطلبی در آن بنويسد و هر گفتاری به خودی‌خود و بدون توجه به نگارنده مطلب، دارای ارزش و اعتبار نيست. بسياری از ديگر منابعی هم که ايشان ياد کرده‌اند، عليرغم اينکه ارتباطی با موضوع ندارند، نشانی‌هايی نامعتبر از وب‌سايت‌های خبری و غيرعلمی است.

بجز اين، منابعی که در اطلاعيه کميته نجات از آنها ياد شده نيز نادرست و نامربوط هستند. صفحه‌ای که از وب‌سايت تاريخ جهان آورده شده، برخلاف ادعای کميته نه به روز ۲۹ اکتبر ارتباطی دارد و نه از زمان صدور فرمان کورش يادی کرده است. مأخذ ديگری نيز که برای سنديت ادعای انتخاب منشور کورش از سوی سازمان ملل به عنوان نخستين منشور حقوق بشر آورده شده، علاوه بر اينکه در آن هيچ اشاره‌ای به چنين انتخابی نشده، نوشتاری عاميانه و نادرست است که نويسنده آن حتی از خط و زبان منشور کورش نيز آگاهی ندارد و زبان بابلی نو (اکدی) منشور را به اشتباه فارسی باستان دانسته است و همان فارسی باستان را نيز معادل آريايی ناميده است که زبانی به کلی متفاوت و کهن‌تر است.

۴- آقای دکتر نوری علا چندين بار از عبارت «تأکيد متفق‌القول» و «دقيق» در «منابع تاريخی» برای روزشماری رويدادهای عصر کورش نام ‌برده‌ و از آنها استنتاج‌هايی به عمل آورده‌اند، بدون اينکه دستکم يکی از آن منابع تاريخی را معرفی و يا نام برده باشند.

۵- در بخشی ديگری از نوشتار، ايشان مدعی می‌شوند که اکنون قصد شرح وقايعی را دارند که چگونه اين تاريخ‌های مربوط به عصر کورش «جزء مسلم تاريخ جهان محسوب می‌شوند». اما در حاليکه خواننده منتظر است تا نويسنده به بحثی بپردازد که خود آنرا پيش کشيده است، ايشان به تمامی به شرح واقعه جشن‌های ۲۵۰۰ ساله می‌پردازد، بدون اينکه کمترين اشاره‌ای به تاريخ عصر کورش بزرگ و مسلمات تاريخ جهان شده باشد. ‌

۶- در سراسر گفتار آقای نوری علا، مناسبت منسوب به کورش، سرگردان و نافهما است. گاهی روز ۲۹ اکتبر، گاه ماه اکتبر، گاه ماه مهر، و گاهی «همين روزها» به رويدادی نامشخص در عصر کورش منسوب ميشود. از سوی ديگر، همان روز ۲۹ اکتبر، گاهی روز ورود سپاه کورش به بابل می‌شود، گاهی روز ورود شخص کورش به بابل، گاهی روز تکميل تصرف بابل و گاهی روز صدور فرمان حقوق بشر کورش.

خواننده در نهايت و عليرغم آنهمه «اسناد تاريخی دقيق و متفق‌القول» که «تاريخ مسلم جهان شناخته می‌شود» در نمی‌يابد و نبايد در بيابد که بالاخره روز ۲۹ اکتبر چه روزی است و به چه مناسبت و توسط چه کسی انتخاب شده است، خواننده هرگز در نمی‌يابد از آنجا که در زمان کورش از تقويم ميلادی استفاده نمی‌شده، اين روز ۲۹ اکتبر از کجا و چگونه پيدا شده و محصول تطبيق کدام تقويم‌ها است. خواننده هرگز در نمی‌يابد که ايرانيانی که دارنده کهن‌ترين و دقيق‌ترين تقويم جهان هستند و حتی رويدادهای زمان کورش را در همان زمان با تقويم هخامنشی در «سالنامه‌های بابلی» به دقت ثبت کرده‌اند، از چه رو می‌بايد مناسبت‌های خود را با تقويم ميلادی بسنجند و با تحقير تقويم ايرانی روز «۲۹ اکتبر» را تبريک بگويند؟

اطلاعيه کميته نجات در اين زمينه بسا نامفهوم‌تر و پيچيده‌تر است: «اين روز يکی از روزهای ماهی است که تاريخ‌نويسان آنرا ماه ورود کورش به بابل و صدور منشور کورش می‌دانند.» و خواننده در حيرت می‌ماند که گويا روز ۲۹ اکتبر هيچ مناسبت خاصی نيست و تنها به اين دليل انتخاب شده که يکی از روزهای ماه اکتبر است و به اين ترتيب می‌توانست هر روز ديگری هم باشد. اين نکته را آقای دکتر نوری علا نيز در پايان نوشتار خود آورده‌اند که در «يکی از روزهای» همين ماه بوده که اعلاميه حقوق بشر صادر شده و چون در يکی از روزهای همين ماه بوده، وظيفه هر ايرانی است تا روز ۲۹ اکتبر را جشن بگيرد! به گمان اين نگارنده، چنانچه آقای نوری علا و کميته نجات پاسارگاد بدون اينکه هيچ کوششی برای توجيه اين روز خاص به عمل بياورند و آنرا به اين منبع تاريخی و يا آن نهاد جهانی بچسبانند و صرفاً اظهار کنند که ما فارغ از همه چيز، «دوست داريم» تا در چنين روزی بزرگداشت کورش برگزار شود، بسيار سخنی منطقی و درست بوده و ممکن است با اقبال همگانی هم روبرو شود و هيچ خرده‌ای بر آن وارد نيست. چرا که بسياری از ديگر مناسبت‌های جهان نيز، الزاماً بر بنياد اسناد معتبر بوجود نيامده‌اند. بدين ترتيب دانسته می‌شود که منتقدان به چنين شيوه‌های غيرعلمی، برخلاف ادعای آقای نوری علا، عنادی با روز يا ماهی خاص ندارند، بلکه اين ايشان هستند که به دليلی نامشخص، به چنين روزی دلبستگی دارند.

۷- اشتباه ديگری که نه تنها در نوشتار آقای دکتر نوری علا و اطلاعيه کميته نجات، بلکه در چند رسانه و وب‌سايت ديگر که روز ۱۳ اکتبر را روز بزرگداشت کورش می‌دانستند و آنرا به اشتباه با ۲۱ مهرماه تطبيق داده بودند، نيز ديده می‌شد، اين بود که روز مورد نظر خود را «روز ورود کورش به بابل و صدور فرمان حقوق بشر» عنوان می‌کردند؛ در حاليکه ميان ورود کورش به بابل تا صدور فرمان معروف به منشور کورش هخامنشی، حدود يک سال فاصله است. ورود کورش به بابل در سال ۵۳۹ پيش از ميلاد و صدور فرمان در سال ۵۳۸ پيش از ميلاد اتفاق افتاده است.

۸- می‌دانيم که تقويم ميلادی گريگوری فعلی، از سال ۱۵۸۲ رايج شده و ثبت همگی تاريخ‌های ميلادی پيش از اين زمان (در سراسر جهان)، به تقويم ميلادی ژولی انجام می‌پذيرد و تمامی تبديل و تطبيق تقويم‌ها به يکديگر، می‌بايد در نظام تقويمی ژولی انجام پذيرد که با تقويم جهانی فعلی متفاوت است و به سادگی و با نگاهی به کتابچه‌های تقويمی روميزی و بغلی امکان اين تطبيق وجود ندارد. به فرض اينکه داده‌های تاريخی با تقويم ميلادی در هر موردی درست باشند، تبديل آنها به تقويم‌های ديگر و از جمله به تقويم ايرانی، قواعد و روش خاص خود را دارد که چون هيچيک از نگارندگان نوشتارهايی که در بالا از آنان ياد شد، اين نکته مهم و کاملاً بديهی را در نظر نداشته‌ و ۲۹ اکتبر را برابر با ۷ آبان و ۱۳ اکتبر را برابر با ۲۱ مهر دانسته‌اند، در نتيجه تمامی گفتارها و سنجش‌های ديگر آنان نيز به ناچار اشتباه و نادرست است.

۹- آقای دکتر نوری علا آورده‌اند که برگزاری چنين مناسبتی در ۲۹ اکتبر، نه در يکی- دو سال گذشته، که هر ساله و از ديرباز (با مبدأ نامعلوم و گويا از روز ازل) برگزار می‌شده است. ای کاش ايشان نشريه‌ای يا مدرکی معرفی می‌کردند که حاکی از برگزاری چنين مراسمی در گذشته‌های دورتر از همين يکی- دو سال اخير باشد.

۱۰- ايشان فرموده‌اند که عده‌ای از نويسندگان، «شيرينی» اين روزهای گرامی مهرماه را در کام دوستداران فرهنگ ايران تلخ می‌کنند. بر اين سخن چند انتقاد وارد است. يکی اينکه آيا براستی هر آن کس که به دنبال واقعيت‌های تاريخی و بدور از شعارزدگی‌های روزمره باشد، نمی‌تواند دوستدار فرهنگ ايران باشد؟ حتی اگر ده‌ها کتاب و مقاله در باره فرهنگ ايران و شخص کورش و منشور او نوشته باشد؟ دوم اينکه آيا براستی از نظر ايشان انتقاد به سخنان نادرست و ادعاهای خلاف واقع و که در عمل هم دانسته شد هيچ مدرک و منبعی در بر نداشته‌اند، بايد تلخکامی به همراه بياورد؟ و سوم اينکه چگونه است که روز کورش در اين بخش نوشتار، به ناگهان از هفتم آبان تبديل به کل ماه مهر می‌شود؟ براستی گناه منتقدان در مواجهه با اينهمه تناقض و سخنان چند پهلو و مبهم در چيست؟

۱۱- آقای دکتر نوری علا در گفتار خود علاوه بر کوشش برای توضيح شبهه‌ها، به نکاتی نيز پرداخته‌اند که عجيب به نظر می‌رسد و آنرا در شأن جايگاه آزادمنشانه و منصف ايشان نميدانم. ايشان کسانی که چنين شبهاتی را مطرح می‌کنند را اشخاصی «مخالف سلطنت» و دارای «شک مخرب» می‌دانند که «کوششی آگاهانه» در انکار ماه مهر می‌کنند تا يادآور جشن‌های شاهنشاهی نباشد. همچنين بر اين باورند که اين منتقدان و شکاکان شادی ايرانيان را يک نقطه ضعف می‌دانند و توجه جهانيان به مقام معنوی کورش را «تحقير» می‌کنند. چنين تهمت‌هايی براستی پاداش شايسته‌ای است برای جستجوگران واقعيت، از سوی کسی که خود را «دوستدار فرهنگ ايران» و «محقق تاريخ و فرهنگ ايران» می‌نامد. ايشان همچنين بارها در مذمت چنين شک و ترديدهايی سخن می‌رانند و اين شک‌ها را به «شک بين نماز حکيمان وسواسی» تشبيه می‌کنند.

اگر اين نگارنده با مقاله‌های روشنگرانه و ضد جهل آقای دکتر نوری علا آشنا نبود، شايد هيچ تعجبی هم نمی‌کرد؛ اما حال براستی شگفت‌انگيز است که چرا بايد در برابر کسانی که چند سال است به خيال‌پردازی و داستان‌سرايی در باره کورش می‌پردازند و از آوردن اسناد و مدارک طفره می‌روند و با سخنان به قول فارابی «سوفسطايی» ديگران را گمراه می‌کنند و به شيوه متکلمان از هر راهی ولو به تهمت می‌خواهند شخص شکاک را وادار به سکوت کنند، حق چنين شکی را نداشته باشيم و پرسشی را مطرح نکنيم؟ چرا می‌بايد استادی همچو نوری علا که همواره با نوشته‌های تحليل‌گرانه تاريخ پس از اسلام، ما را به روشنی‌های تاريخ می‌برد، اکنون که پای دوست‌داشته‌ها و علايق خود در ميان است، بايد ما را از شک و جستجوی منابع برحذر دارد و بخواهد تا ادعای بی‌مدرک و نادرستی که هر سال به شکل تازه‌ای در می‌آيد را بدون چون و چرا به ديگران بقبولاند؟ پس چنين شيوه‌ای همراه با منتسب کردن تهمت‌های سياسی و کشيدن پای سلطنت‌طلب و مخالف سلطنت به اين ميان چه تفاوتی با شيوه همانانی دارد که ايشان خود به استادی در مقام مبارزه و نقدشان بر آمده است؟ آيا براستی ما محکوميم تا باران تهمت از «هر دو سو» به جرم «مطيع نبودن» و نپذيرفتن سخن بی‌دليل و شعارزده و عوام‌فريبانه، بر سرمان ببارد؟

البته چنين شيوه‌ها و برخوردهای تهمت‌آلود با اين نگارنده در چند سال اخير کم‌سابقه نبوده است. بسيار شده که به صرف پرداختن به يک مسئله تاريخی يا ارتباط با دانشمندی ايران‌شناس يا شرکت در کنگره‌ای، تبديل به کمونيست، توده‌ای، سلطنت‌طلب، ضد سلطنت، زرتشتی متعصب و چيزهای ديگر شده است. اما بر اين باور است که تمامی اين انتساب‌ها و هر چيز ديگر شبيه اين، می‌تواند اعتقادهای شخصی و قابل احترام هر شخصی باشد و هيچيک از اينها نقطه‌ضعفی برای کسی دانسته نمی‌شود. افسوس که ما هميشه و در همه‌جا و حتی از سوی پيروان و مدعيان حقوق بشر و آزادی بيان و انديشه بايد در معرض چنين سرکوبی‌های شخصيتی باشيم.

در پايان باز هم مانند گذشته بر اين نکته اصرار دارم که به گمان اين نگارنده، انتخاب روزی برای بزرگداشت کورش با نظرسنجی همگانی و بدون دستکاری‌های تاريخی، هم لازم است و هم اتفاقاً اسناد تاريخی فراوانی در دست هست که مهمترين آنها عبارت است از «سالنامه‌های بابلی» که پيش و پس از ورود کورش به بابل نوشته شده‌اند و بسياری از آنها تاکنون بازمانده‌اند. ما همانگونه که به بسياری از منابع آگاهی‌های دست اول و پژوهش‌های مهم تاريخی در دنيا بی‌توجه هستيم و از بسياری منابع با اهميت (همچو متن لوحه‌های گلی تخت‌جمشيد و متن کامل اوستا) غافل مانده‌ايم، از سالنامه‌های بابلی با تقويم رسمی ايران عصر هخامنشی نيز غفلت کرده‌ و بجای آن به منابع نامعتبر دست چندم قناعت کرده‌ايم تا مجبور شويم مناسبت‌های ملی خود را از دل گاهشماری ميلادی بيرون بکشيم. عملی که نه تنها به نتيجه‌‌ای نادرست منجر می‌شود، بلکه به تحقير و خوارداشتن گاهشماری ايرانی نيز می‌انجامد.

در اينجا نام دو منبع بسيار مهم و دست اول و متعلق به زمان کورش و بابليان در زمينه آگاهی از تاريخ و زمان رويدادهای عصر کورش آورده می‌شود. هيچکدام اين منابع مهم توسط «دوستداران فرهنگ ايران» ترجمه و بررسی نشده‌اند و در دنيای شعارزده امروز ما ايرانيان، همچو بسياری از منابع مهم و معتبر ديگر به جمع باشکوه «فراموش شده‌ها» پيوسته‌اند. آگاهی‌هايی تقويمی مربوط به عصر کورش که از اين منابع و چند مأخذ تاريخی ديگر بر آمده است، پس از فروکش کردن بر‌انگيختگی‌ها و غوغاهای روزمره، منتشر خواهند شد.

Grayson, A. K., “Babylonian Historical Literary Text” (Toronto Semitic Text and Studies, 3), University of Toronto Press, 1975.

Pritchard, J. B., “Ancient Near- East Texts, Princeton, 1969.


در اين زمينه:
[اذان بی وقت در ماه بزرگداشت کورش بزرگ، اسماعيل نوری علا]

در همين زمينه:

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31829

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تبديل بی‌سروصدای "روز جهانی کورش" به "روز کورش"، رضا مرادی غياث آبادی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016