خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: دکتر عبدالحسين زرين کوب (۱۳۷۸ - ۱۳۰۱) اديب، مورخ، ايرانشناس و محقّق معاصر هشت سال پيش در تاريخ ۲۴ شهريور دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرگزاری مهر، وی بيش از ۴۰ کتاب و صدها مقاله نوشته است که موضوعات اغلب آنها را تاريخ ايران، تاريخ فرهنگ و ادب اسلامی و تصوف و عرفان تشکيل می دهد. علاقه او در آغاز به مسايل مربوط به نقد ادبی و ادبيات تطبيقی بود که زمينه تعدادی از تأليفات وی را فراهم کرد.
"زندگی و انديشه امام محمد غزالی" و "جستجو در تاريخ تصوف ايران" دو اثر نسبتا مفصل زرين کوب است. زمينه اصلی کار او نقد ادبی و تاريخ است اما زرين کوب در آثاری چون «از کوچه رندان»، و «ارزش ميراث صوفيه» تصوف را هم به عنوان جلوه هايی از تاريخ فرهنگی ايران مورد ارزيابی قرار داد.
دکتر سيد جعفر شهيدی درباره او نوشته است: "هيچ حادثهای هر چند تحمل آن دشوار باشد او را از کار تحقيق باز نمیدارد. در اين ساليان، مصيبت های سختی را ديد از فقدان برادر (حميد، احمد و خليل زرينکوب) بيماری وعمل جراحی. اما او با ايمان راسخی که دارد از تأليف و تدوين و تدريس دست برنمیدارد."
دکتر ايرج افشار - محقق و نسخه شناس - درباره سال های پايانی فعاليت های او نوشته است: "در اين هشت سال (۱۳۷۸- ۱۳۷۱) زرين کوب به تدريس دانشگاهی معهود خود ادامه می داد. عضويت هيات امنای فرهنگسرای فردوسی را پذيرفت. دعوت سازمان نقشه برداری کشور را برای تهيه متن تاريخی اطلس تاريخی ايران اجابت کرد. از سال ۱۳۷۵ به عضويت شورای عالی علمی مرکزی دايره المعارف بزرگ اسلامی درآمد. همچنين عضو شورای مشاوران کتابخانه ملی بود. کتابخانه خود را در اين دوران به شهر بروجرد اهدا کرد. باز چند سفر برای سخنرانی به ممالک مختلف و از جمله به شهرهای ايران رفت. ولی سفرهای عمده اش برای رهايی از بيماری های قلب و چشم و پروستات بود. چند بار خود را به نيش تيغ جراحان سپرد. دو سال پايان عمر را دچار گرفتاری های بدنی ناگوار و دشوار و بحران بيماری های مذکور بود. در يک سال آخر دستش و فکرش از خدمت کردن به فرهنگ ايران بازمانده بود..."
همچنين دکتر قمر آريان - همسر عبدالحسين زرين کوب - درباره نوع سلوک او نوشته است: "از همان آغاز سال های آشنايی او را يک دانشجوی واقعی يافتم؛ دقيق پرکار و در عين حال محجوب و متواضع. هنوز مثل همان سالهای آغاز عمر غالبا آرام مهربان و بیسر و صداست. وقتی هم به جوش میآيد و دچار خشم و خروش میشود به زودی به آرامش عادی برمیگردد و در اندک زمان خشم و خروش خود را فراموش میکند... يک چيزش اما هيچ عوض نشده است. بینظمی و شلوغی نوميد کنندهای که در کارهايش هست؛ هنوز مثل بچه مدرسهایها دايم کاغذ و قلمش را گم میکند، مثل شاگردان دبستاتی دايم دنبال يادداشت ها و دفترهای گمشدهاش میگردد؛ و با دستپاچگی و اضطرابی که هميشه در اين جستجوها از خود نشان میدهد حوصله خود، حوصله من و حوصله هر کس را که در خانه ماست، سرمیبرد."
وی افزوده است: "يک عادت ديگرش که گمان دارم میتواند برای بعضی شاگردانش سرمشق باشد، استغراق شديد او در کارها هست. وقتی در يک موضوع مشغول کارست از تمام وسايل و تمام اوقات ممکن استفاده میکند. يک لحظه فراغت را هم که در بازگشت از کار به خانه برايش حاصل میشود از دست نمیدهد. بارها اتفاق میافتد که ميز چيده شده غذا آماده، حتی مهمان کنار ميز نشسته است و او در يک گوشه ديگر اتاق همچنان آخرين جملهای را که در زير قلم دارد دنبال میکند و انگار صدای مرا که برای چندمين بار او را صدا میزنم نمیشنود. در اين گونه اوقات گمان میکنم خودش را بيشتر از من و مهمان خسته میکند. اما اين استغراق باعث میشود که در کار خود کمتر دچار اشتباه يا شتاب زدگی شود."
استاد زرينکوب که در زمستان ۱۳۷۷ برای انجام برخی معالجات پزشکی راهی آمريکا شد در دوران اقامت اجباری خود و در بستر بيماری، يادداشت های خود را درباره عطار نيشابوری به صورت کتابی تازه با عنوان «صدای بال سيمرغ » تدوين و تنظيم کرد. او در ۲۴ شهريور ۱۳۷۸ با دنيا وداع گفت.