چرا بيشتر طنزپردازان مرد هستند؟ چه چيز سبب میشود زنان به شوخی و طنز کمتر علاقه نشان دهند؟ چرا در جوامع بسته جوک و طنز به يک واکنش فراگير و گسترده تبديل میشود؟ آيا در اين جوامع که اساسا نيز «مذکر» هستند، هورمون مردانه تستوسترون فعاليت «سوپاپ سياسی» را تنظيم میکند؟ به ويژه اگر به اين نظر کارشناسان توجه داشته باشيم که «طنز به خودی خود جنبهای از نابودی ديگری را در خود نهفته دارد و آدم میخواهد با طنز طرف مقابل را از نظر اجتماعی نابود کند». گزارش اشپيگل آنلاين (۲۲ دسامبر) را در اين زمينه بخوانيد:
تستوسترون آدم را شوخ میکند. اين نتيجه بررسیهای يک پژوهشگر انگليسی بر اساس مطالعه بر روی رهگذران يک شهر کوچک در بريتانياست. بنا بر اين پژوهش، طنز رابطه تنگاتنگی با خشونت دارد که راه خود را در بيان شفاهی میجويد.
شمار مردانی که طنز میپردازند در همه کشورها بسيار بيش از زنان است. آيا واقعا زنان طنزپرداز نيز وجود دارند؟ و يا دست کم زنانی که تلاش میکنند طنز بپردازند؟ برای نمونه در آلمان در برابر يازده مرد طنزپرداز تنها به نام چهار زن میتوان برخورد که دو تن از انها تبار آلمانی ندارند.
سام شوستر استاد بازنشسته دانشگاه ايست آنجليا در انگلستان معتقد است اين امر تصادفی نيست چرا که طنز به هورمون و مقدار تستوسترون بستگی دارد که در مردان جوان در بالاترين حد است. از همين روست که مردان بيشتری نسبت به زنان در زمينه طنز و شوخی کار میکنند.
شوستر از راهی نامعمول به استدلال و اثبات تز خود میپردازد. او تجارب و بررسی خود را در دورانی که با يک وسيله يکچرخه در شهر نيوکاسل به گشت و گذار میپرداخت مورد تدقيق قرار داد و هر بار از بررسی نتايج واکنشهايی که رهگذران به وسيله نقليه او نشان میدادند، به شدت شگفتزده میشد. او واکنش چهره چهارصد رهگذر و يا آنچه را که آنها پشت سرش فرياد میزدند، يادادشت کرد و خلاصه پژوهش خود را در مجله معتبر «ژورنال پزشکی بريتانيا» به چاپ رساند و در آن تز خود را با اين پرسش که سرچشمه طنز کجاست، مطرح کرد.
نود درصد از رهگذران در برابر او با خيره شدن واکنش نشان میدادند. تقريبا نيمی از آنها با او به حرف زدن پرداختند که بيشتر از ميان مردان بودند. از آنچه رهگذران بيان میکردند، او توانست تفاوت عميقی را بين بيانات دو جنس مشخص کند. نود و پنج درصد از زنان بزرگسال او را تشويق و تشجيع میکردند و يا حتی نگرانی خود را از اينکه ممکن است با اين وسيله زمين بخورد، نشان میدادند. تنها بيست و پنج درصد از مردانی که با او حرف زدند، واکنش مشابهی داشتند در حالی که هفتاد و پنج درصد شروع کردن به دست انداختن و مسخره کردن او. برخی حتی از اينکه نکات تحقيرآميز نيز بگويند، ابايی نداشتند.
بيشترين تمسخر مردان چيزهايی بود شبيه اين که «هه، يک چرختو گم کردی؟» حال آنکه اظهار نظر زنان بيشتر چيزهايی شبيه اين جمله بود: «ظاهرا که خيلی ساده است» و يا «عاليه!» پسران و دختران جوان در سنين پنج تا دوازده سالگی واکنش مشابه هم داشتند و آن کنجکاوی بود. چند پسر يازده تا سيزده ساله حتی تلاش میکردند او را از روی يکچرخه پايين بيندازند.
هرچه بر سن جوانان افزوده میشد، واکنش شفاهی آنها نيز بيشتر میشد. مردان جوان او را مسخره میکردند. شوستر توضيح میدهد مردان بزرگسال نکات طنزآميز میپراندند تا به اين ترتيب خشونت پنهان خود را خالی کنند. از نظر شوستر تفاوتهای چشمگير بين دو جنس همانا در هورمونهايی مانند تستوسترون نهفته است. از نظر او اين نکته به ويژه در مورد تکوين طنز بسيار جالب توجه است که نيات اصلی و خشونتآميز گوينده در يک کانال شفاهی هدايت شده و همراه با آن به شکل يک شوخی هنرمندانه و معمولا ملايم پايان میگيرد. به اين ترتيب است که ضربه مشت به جوک و شوخی تبديل میشود. واقعا هم يک شوخی بايد مانند ضربه مشت کاری باشد و تأثير بگذارد.
پروفسور آلفرد مسرلی از دانشگاه زوريخ در گفتگو با اشپيگل آنلاين میگويد: «پيش از اين فرويد به جنبه خشونتآميز طنز و شوخی اشاره کرده بود. در جوکهايی که درباره خارجيان يا معلولين گفته میشود می توان اين جنبه خشونتآميز را به روشنی ديد». به نظر اين پروفسور دانشگاه زوريخ که در زمينه طنز و شوخی تحقيق میکند، طنز به خودی خود جنبهای از نابودی ديگری را در خود نهفته دارد چرا که «آدم میخواهد با طنز طرف مقابل را از نظر اجتماعی نابود کند».
ولی پروفسور مسرلی در مورد اينکه طنز عمدتا يک قلمرو مردانه است ترديد دارد. به نظر او «مسلما تفاوتهای جنسی وجود دارد ولی اين خيلی بیمعنی است که ادعا شود زنان توانايی پرداختن طنز و شوخی را ندارند». او خودش سالها شاگردان دبستانی را در زوريخ در همين زمينه مورد بررسی و پرسش قرار میداد. توجه او به ويژه بر روی قافيههايی بود که میشد بچههای ديگر يا آموزگاران را دست انداخت. مسرلی میگويد: «خبيثترين قافيهها از طرف پسران بود». با اين همه او نمیداند آيا دختران چنين حرفهايی را اصلا نمیزنند و يا اينکه اطمينان نکردند آنها را به او بگويند.
به نظر پروفسور آلفرد مسرلی اين تز که طنز و شوخی از خشونت سرچشمه میگيرند، اصلا نو نيست. ولی به نظر او طنز به مثابه يک «دستاورد فرهنگی» بسيار خوب است چرا که «ما به جای اينکه بلافاصله به کتککاری بپردازيم، تلاش میکنيم با زبان و سخن واکنش نشان دهيم».