با توجه به اظهارات چند روز اخير در خصوص نحوه نگهداري بازداشت شدگان مرتبط با سايتها، از جمله اظهارات نعمت احمدي در كنفرانسي در سوئد و همچنين اظهارات رئيس كل دادگستري استان تهران و در آخر هم نامه يكي از متهمان اين پرونده كه توسط خبرگزاري فارس منتشر شد، نامه زير توسط خبرنامه گويا منتشر مي شود. اين اطلاعات تمام واقعيت نيست و اميدواريم نويسنده كه در داخل مجموعه دادگستري تهران در جريان جزئيات مسائل اين پرونده بوده و اطلاعات موثق و دقيقي در اين خصوص دارد، به انتشار آنها دست زند.
نامهاي براي وجدانهاي خاموش
با توجه به برخي اظهارات در روزهاي اخير در خصوص نحوه نگهداري زندانيان سياسي خصوصا بازداشت شدگان مرتبط با سايت هاي اينترنتي چند نکته را مايلم توضيح دهم. نكته اول اين كه در ادعاي آقاي نعمت احمدي و عليزاده آمده است كه در ايران زندان انفرادي ديگر وجود ندارد، در حاليكه بهتر است آقايان نگاهي به وجدان خود انداخته و در صورتيكه هنوز به روز قضا اعتقاد دارند دست از اين برنامههاي تكراري بردارند در حاليكه فرزندان جوان و ميانسال اين ملك را در خصوص همين پرونده به مدتهاي طولاني – بالاي 40 روز – در سلولهاي انفرادي در ابعاد 2 متر در 70/1 حبس كرده بودند و آنها را از هرگونه امكاناتي محروم نمودهاند. جناب آقاي احمدي اينجانب بعنوان يكي از دستاندركاران پرونده كه سالهاست شاهد اين ظلمها هستم و از سر ناچاري به همكاري ادامه ميدهم از شما يك سئوال دارم كه آيا شما از متهمان همين پرونده اخير سئوال كردهايد كه آيا آنها را براي بردن به يك دستشويي ساده در آن محل با چه خفت و خواريهايي مواجه ميكردند و فقط ميتوانستند هر روز 3 بار آنهم به مدت 3 دقيقه و با چشم بند از سلولهاي خود به دستشويي بروند، آيا باز هم مدعي هستيد كه در ايران ديگر سلول انفرادي نيست، اينجانب ديگر توان ناديده گرفتن وجدان خود را ندارم ولي شما كه وكيل هستيد چگونه دست به اين اقدام ميزنيد.
آقاي عليزاده گفتهاند: «سلولهايي كه در حدود 10 سال پيش وجود داشت اتاقهاي تنگ و تاريكي بود كه در شان نظام و دستگاه قضايي نبود و در حال حاضر اين سلولها وجود ندارد اما اتاقهايي است كه فرد در آنجا به تنهايي نگهداري ميشود و از امكانات لازم برخوردار است.»
به آقاي عليزاده پيشنهاد ميكنم كه در اين خصوص از دادستان تهران يك سئوال ساده قبل از مصاحبه ميكرد زيرا آقاي دادستان به وضوح ميتوانست آدرس چندين محل مخفي را كه در آن زندانيان را بصورت انفرادي نگهداري ميكند به ايشان بدهد يا اينكه چرا اصلا به راه دور برويم در خصوص پرونده اخير كه خوشبختانه اينجانب در جريان تمام قضاياي آن هستم چطور است آقاي عليزاده سري به بازداشتگاه يا زندان مخفي آقاي مرتضوي در اين خصوص بزند و با توجه به اينكه ديگر آن بازداشتگاه مثل اينكه سوخته است آدرس آن را به آقاي عليزاده عرض ميكنم كه سري جهت روشن شدن قضايا به آن محل بزنند، در محله داووديه تهران و پائينتر از ميدان محسني، ميداني وجود دارد به نام ميدان جوانان كه در ضلع جنوب شرقي آن بازداشتگاهي قرار دارد كه ظاهرا در دست اداره اطلاعات نيروي انتظامي است - كه البته اين مسئله و همكاري صميمانه آقاي قاليباف با آقاي مرتضوي كه اينروزها ترجيح ميدهد با لباس شخصي در مجامع ظاهر شده و ژستهاي مردمپسند بدهد ميماند براي دفعههاي بعد كه به همكاريهاي او ميپردازيم – ولي در اصل مقر عوامل دادستاني تهران است و محل وعدهگاه آقاي ... و برگزاري جلسات مخفي آنها و در بخشي از اين باغ نيز آقايان براي خود بازداشتگاهي ايجاد كردهاند كه جوانان بيگناه اين ملك را در آن با انواع روشهاي جسمي و رواني تحت فشار قرار ميدهند و به قول خودشان توبهكار ميكنند.
آقاي عليزاده در بخش ديگري گفتهاند: « اگر بفهميم كه متهمي با شكنجه اقرار كرده است به آن اقارير اعتنايي نميكنيم و ثانيا با فردي كه اقدام به اخذ اقرار با شكنجه كرده است، برخورد ميكنيم؛ ما ميگوييم شكنجه حرام است و زير شكنجه و شلاق اقرار گرفتن حرام است اما بازجوييهاي اساسي و تاكتيكهاي فني در اين مورد منع نشده است.»
در اين مورد فقط يك جمله ميگويم كه انشاءالله آقاي عليزاده بتوانند در خصوص اين ادعاي واهي خود در روز قيامت نيز به همين شكل دفاع كنند هرچند كه به ايشان پيشنهاد ميكنم كه به فيلمهايي كه توسط دوربينهاي مدار بسته اتاقهاي بازجويي همين پرونده اينترنتي ضبط شده است مراجعه كنند، زيرا اينجانب خود شاهد اين فيلمهاي بودهام و نحوه بازجويي به اصطلاح فني را ديده ام.
به اين قسمت از اظهارات وي توجه ويژه كنيد:
«از رييس كل دادگستري استان تهران سوال شد: گاهي اوقات ديده ميشود روزنامهاي مطلبي را منتشر ميكند و به دنبال آن دستگاه قضايي اقدام به بازداشت يا احضار افرادي در ارتباط با مطلب منتشر شده ميكند؛ آيا اين روزنامه به دستگاه قضايي خط ميدهد يا اينكه از اطلاعات دستگاه قضايي مطلع است و قبل از اينكه دستگاه قضايي اقدامي كند، آن را منتشر ميكند؟
عليزاده خاطرنشان كرد: ممكن است گاهي اوقات عواملي دست به دست يكديگر داده و واقعا دستگاه قضايي را به اشتباه بياندازد و اينكه شما ميگوييد گاهي اوقات دستگاه قضايي روي يك مساله كار ميكند و روزنامهاي از آن مطلع ميشود و اقدام به انتشار آن ميكند نميتوانم اينرا نفي كنم و واقعا ممكن است همانطوري باشد كه شما ميگوييد منتها وقتي پروندهاي به قاضي ارجاع داده ميشود. قاضي با ذهن پاك وارد آن ميشود. »
لازم است در اين خصوص هم با توجه به نزديكيم به پرونده به ايشان يادآوري نمايم كه همكاري عوامل قضايي با برخي روزنامهها! – بخوانيد كيهان، جمهوري اسلامي و رسالت – آنقدر كم است كه در برخي موارد از متهمان نوشتههايي در خصوص تاييد مطلب فلان روزنامه گرفته ميشود كه خوشبختانه اينجانب در اين خصوص يك سند كتبي هم دارم كه يك متهم به اجبار مجبور به تاييد يادداشت روزنامه ظهر شده است.
و اما نكته آخر در خصوص اظهارات نامبرده:
«رييس كل دادگستري استان تهران در پاسخ به سوالي در مورد پروندهي وبلاگنويسها و اينكه چرا مطرح شد كه برخي از اين افراد مشكلات اخلاقي دارند، اظهار داشت: خدا شاهد است كه ما در اين مورد مظلوم واقع شدهايم؛ چرا كه به خاطر فشارهايي كه به خصوص از سوي نمايندگان رسانهها به دستگاه قضايي وارد شد، دستگاه قضايي را وادار كرد كه مسائلي را مطرح كند؛ چرا كه خبرنگاران دائم سوال ميكردند و ميگفتند مبارزهي فرهنگي كرديد در حالي كه برخي از اين افراد شاكي خصوصي داشتند و ما در همين حد اطلاعرساني كرديم.»
لازم است ايشان در جريان باشند كه دروغهايي كه ميگويند چقدر شاخدار است زيرا يك روز رئيس قوه قضائيه گفته كه اين متهمان داراي مفاسد اخلاقي هستند و حالا ادعاي داشتن شاكي خصوصي در اين مورد شده است كه البته اين مسئله هم بعيد نيست زيرا ممكن است متهمان به ناچار مجبور به شكايت شده باشند همانگونه كه زير شديدترين فشارهاي جسمي و روحي مجبور به پذيرفتن چنين مسائلي شدهاند و البته اميدوارم كه كار به جايي نكشد كه مجبور به گفتن نوع برخوردهاي جسمي و روحي با متهماني از اين قبيل شوم و بهتر است مقامات قضايي تجديدنظري در دين خود بكنند زيرا اين ره كه ميروند به .....
در پايان هم با توجه به انتشار مثلا نامه يكي از متهمان پرونده سايتهاي اينترنتي كه البته اين نامه در شرايطي غيرعادي توسط اين شخص نگاشته شده است و به وي حق ميدهم زيرا درك ميكنم و ديدهام كه زير چه فشاري بوده است اما فقط جهت روشن شدن حقيقت مسائله به يك نكته كوتاه در خصوص اين متن اشاره ميكنم كه وي مدعي شده كه مصطفي تاجزاده ميخواسته براي وي سند منزلش را بگذارد تا وي آزاد شود و فقط يادآور ميشوم كه طبق پيگيري هاي بنده و اطلاعات موثقم، اصلا تاجزاده داراي منزل شخصي نيست كه بخواهد سندش را براي وي بگذارد يا در مورد اينکه در زندان اوين بودهاند نيز اين مسئله را قبلا توضيح دادم و مردم عزيز كشورمان ميتوانند به آدرس فوق مراجعه كنند و اين مخفيگاه را از نزديك ببينند، البته مواظب باشند تا دوربينهايي كه در دور تا دور اين مكان است از آنها نتواند تصوير واضحي بگيرد. اميدوارم كه اين نوشته آن بنده خدا را دوباره به آنجا نكشاند تا مجبور به نوشتن نامهاي جديد زير فشار شود يا بقيه متهمان اين پرونده از محبس نامههايي مشابه بنويسند.
يا حق
وجدان بيدار شده يك ايراني
در همين رابطه:
- در نامهاي به سران سه قوه: توضيحات روزبه مير ابراهيمي درباره شبكه گرداننده اين سايتها، خبرگزاري فارس