قوانين خوب و نهادهاى مناسب از اركان ضرورى تحقق دموكراسى در يك جامعه اند. اولى براى ترسيم شفاف حد و مرز حقوق و مسئوليت ها و دومى براى محافظت عينى از حد و مرزهاى ذهنى يعنى نگهبانى از حريم قوانين. اينها براى قوام دموكراسى اگر ضرورى اند اما دوامش را تضمين نمى توانند كرد. علاوه بر قوانين و نهادهاى دموكراتيك، آگاهى سياسى مردم و شناخت حقوق و مسئوليت هاى مدنى و شهروندى بايسته است و حتى مى توان گفت فقره اخير از حيث اهميت و رتبه بر دو مورد پيشين تقدم و اولويت دارد زيرا در غياب آگاهى مردم دير يا زود تمايل خفته و نهفته در مراكز قدرت براى توسعه نامشروع قلمرو خويش به سادگى مى تواند قوانين و نهادها را دور بزند و اولى را به امرى تشريفاتى و دومى را نيز به مجموعه اى ناكارآمد و زينتى تقليل دهد و در پوستين وارونه دموكراسى همان بكند كه پيشتر خودكامگى عريان مى كرده است. حكايت قانون اساسى مشروطه در كشور خودمان يا شمارى فراوان از جمهورى هاى استبدادى در آسيا، آفريقا و اروپاى شرقى و آمريكاى لاتين گوياى اين واقعيت است كه زير پوست قوانين خوب و در بطن و جوف نهادهاى به ظاهر مدنى نيز مناسبات استبدادى مى تواند جريان داشته باشد. اهميت و اولويت آگاهى سياسى مردم اما آنجا جلوه بيشترى مى يابد كه به ياد آوريم ديرپاترين دموكراسى موجود جهان در بريتانيا منهاى سندى مكتوب به نام قانون اساسى و صرفاً بر بنياد سنت ها و رويه هاى سياسى كه در خودآگاه جمعى _ تاريخى جامعه جا افتاده و انباشته شده است، بدون خطر فروافتادن در ورطه آشوب يا خودكامگى اداره مى شود. در آنجا با آنكه ملكه يا پادشاه به اسم مالك كشور است اما توان برهم زدن رسم ديرين دموكراسى را ندارد. زندگى عمومى و خصوصى خاندان سلطنتى و نيز عملكرد همه شخصيت ها، احزاب و جريان هاى سياسى برآمده از راى مردم و طبقات اجتماعى چنان در زير ذره بين نظارت افكار عمومى رصد مى شود كه صاحبان قدرت با همه ميل فزاينده اى كه براى پيمودن راه هاى ميان بر براى توسعه قدرت و ثروت خويش دارند از امكان بسيار كمى در اين مسير بهره مى برند و عموماً عطاى آن را به لقاى رسوايى هاى مالى و سياسى و اخلاقى مى بخشند. اما اگر خواسته باشيم با درنگ و دقت بيشترى به موضوع بنگريم آنگاه بايد مفهوم آگاهى را فراتر از اندوخته هاى انتزاعى انبار شده در حافظه بينگاريم. به سخن ديگر بايد آگاهى را با تعميم به نحوه انديشه و بينش و منش، تا سطح خلقيات و ملكات نفسانى نيز ارتقا داد. تنها در اين صورت است كه مى توان انتظار داشت چه مردم و چه تلاشگران سياسى رفتار فردى و جمعى خويش را كمابيش براساس دانسته ها و آگاهى هاى خود تنظيم كنند و با يافتن دركى عميق تر و پيشرفته تر از قدرت و منفعت _ به نسبت درك ابتدايى و خويشتن خواهانه از اين دو مقوله _ به سطحى از خوددارندگى و بازدارندگى برسند و بر فزون خواهى و توسعه طلبى خود و ديگران لگام بزنند. براى جامعه امروز ما نيز كه در حال يافتن تجربه هايى آغازين از مناسبات مردم سالارانه است مهمتر از قوانين مكتوب خوب و نهادهاى خوش ساختار، آگاهى هاى سياسى و مدنى مردم به معناى گسترده و غنى شده بالاست. بدون تعارف، تا انديشه دموكراتيك (و نه صرفاً انديشه دموكراسى) همراه با خلق مدنى به مثابه دو فضيلت سياسى بنيادين در اكثريتى قابل توجه از مردم و نخبگان ريشه ندواند و به اصطلاح امروز نهادينه نشود، انشاى قوانين و تاسيس نهادها و موسسات جوراجور در حكم چاپ اسكناس بدون پشتوانه خواهد بود كه به آزمودن دوباره آزموده هاى تاريخ معاصر مى ماند. در اين ميان اما يك ضرورت اخلاقى حكم مى كند مدعيان پيشگامى و پيشاهنگى در تحقق و تعميق دموكراسى خود در اين زمينه پيشگام باشند و پيش از عزم براى تدارك جامعه اى دموكراتيك، انديشه و اخلاق دموكراتيك را به گونه الگوهاى عينى در گفتار و رفتار سياسى خود به نمايش بگذارند. بالطبع بهترين زمان ممكن براى راه اندازى اين نمايشگاه سياسى، دوره هايى است كه بحث ها و چالش هاى سياسى رونق دارد نظير زمانه بحران هاى فراگير، شكست ها و پيروزى هاى سياسى و از جمله در گرماگرم رقابت هاى انتخاباتى ميان گروه ها و دستجات از هر طيف و گرايش. رقابت هاى انتخابات آتى رياست جمهورى را مى توان فرصتى مغتنم در اين باب انگاشت و از رهگذر آن جامعه را يك منزل ديگر به مقصد دموكراسى نزديك تر كرد. صرفنظر از نتيجه اين انتخابات، رفتار نامزدها و حاميان شان و نيز رفتار موافقان و مخالفان شركت در راى گيرى روز بيست و هفتم خرداد آينده است كه در داورى امروز و فردا امتياز مى گيرد و محل ستايش و نكوهش داوران بالفعل و بالقوه واقع مى شود. در غبار برخاسته از اين رقابت هاى چند ماهه كه دستگاه تحليل ها و پيش بينى ها را تقريباً از كار انداخته، معلوم نيست پس از فرونشستن اين غبار كدام مدعى پيروز از ميدان به در آيد. عجالتاً همه دم از مردم دارى و مردم سالارى مى زنند و بنابراين بايد به لوازم عملى گفته هاى خويش وفادار بمانند و از مرزهاى اخلاقى مدنى و دموكراتيك به ناروا نگذرند.
در اين ميان جماعتى با هر منطق و بر بنياد هر شاهد و دليل به اين نتيجه رسيده اند كه بايد رخت خويش از اين ورطه بيرون كشند و بيش از اين بخت خود را نيازمايند. در برابر جماعتى نيز دوره كنونى را مثل بيشتر لحظات تاريخ كهن كشورمان برهه اى حساس تلقى كرده و معتقدند سرنوشت آينده كشور و ملت با نتيجه همين انتخابات رقم مى خورد. دسته دوم نيز خود با گردآمدن پيرامون نامزدها و مدعيان مخالف يا مختلف به گروه ها و طيف هاى كوچك تر تقسيم شده و هريك در بازار سياست كالاى خويش را به مردم عرضه كرده و درصدد قانع كردن رهگذران به كيفيت مطلوب كالاى خود و ضرورت خريد آن هستند. تا اينجاى كار همه چيز مطابق با قواعد دموكراسى پيش مى رود و صرفنظر از شرايط و موقعيت يا قوانين و نهادهاى موجود كسى مرتكب خطا و مستوجب گرفتن اخطار نشده است. اما اصل ماجرا از همين جا آغاز مى شود كه ظرفيت تحمل و مداراگرى هر گروه نسبت به گروه يا گروه هاى مخالف در سطح گفتار و نوشتار آرام آرام پايين مى آيد و در برخى موارد نيز به يك باره سقوط مى كند.شايد اين تعبير كمى مبالغه آميز باشد اما به نظر مى رسد برخى - تاكيد مى شود برخى و نه همه- رودررويى هاى كلامى ميان موافقان و مخالفان نامزدها يا طرفداران وجوب و حرمت شركت در انتخابات آبستن اعمال خشونت و حذف قهرآميز و حتى برهم زدن قواعد بازى دموكراسى به بهانه مصلحت هاى برتر است.وقتى پاى حقيقت مطلق و يا ضرورت هاى تاريخى در زندگى آكنده از نسبيت و امكان پيش مى آيد و روحيه تحميل به رقابت با روحيه تحمل برمى خيزد و گروهى خود را در هيات مدعى العموم براى تقاضاى اشد مجازات تصور مى كنند صحنه رقابت هاى سياسى آرام آرام دست كم در نحوه گفت و گوها آرايش صحنه زد و خورد و مبارزه به خود مى گيرد.گاه ديده شده با زمزمه ورود يك شخص به ميدان رقابت ها بارانى از افشاگرى هاى گزنده به سويش روانه شده و همگان را خاطرات تلخ از وى به ياد آمده است يا برخى از آنان كه به صحنه آمده اند براى اعلام حضور خود و جلب توجه ديگران پنجه اى نيز به رخساره اى كشيده اند تا ثابت كنند بدنامى در هر صورت بهتر از گمنامى است. اما طفلى كه در چنين زهدان پرتنشى پرورش مى يابد هيچ نسبتى با گفت وگو، تحمل، نسبيت، يا به رسميت شناختن ديگرى به مثابه يك خود قائم به ذات دارد؟طبيعى است كه بازار سياست نيز ميدان منازعات و رقابت هاى منفعت جويانه باشد اما جنگ هم آيينى دارد تا چه رسد به رقابت سياسى.
advertisement@gooya.com |
|
اگر شخصيت يا سابقه و برنامه نامزدى را نمى پسنديم مى توانيم آن را _ و چه بهتر كه در مناظره اى رودررو و نه در منازعه اى دور از هم _ نقد كنيم و اگر بنا نداريم داورى را به مردم واگذاريم و خود روزه سكوت بگيريم دست كم مى توانيم زبان را به قاعده در كام خود بچرخانيم و يك باره بر مسند داور و دادستان تكيه نزنيم.هر يك از اين نامزدها كه در صحنه بمانند كم يا زياد آرايى كسب خواهند كرد و ايراد اهانت به هر يك از آنها غيرمستقيم اهانتى است به شهروندانى كه به وى راى خواهند داد. كسى كه به عقيده مردم، اقليت يا اكثريت و حتى يك نفر تنها توهين مى كند نماينده خوبى براى مطالبه آزادى عقيده و تحمل عقايد ديگران و تكثرپذيرى و امثال آن به شمار نمى رود.انتخابات آتى رياست جمهورى كه شاه بيت غزلش از چپ چپ تا راست راست، مردم و مردم دارى و مردم سالارى است بهترين فرصت است براى آنكه نشان دهيم جامعه ايرانى ظرفيت ها و شايستگى ها يش را رقابت آزاد سياسى، بيشتر از آنى است كه اينك دارد و اگر قانون خوب و نهادهاى مناسب دموكراتيك طلب مى كند به پشتوانه آگاهى سياسى غنى شده اى است كه دارد.