یکشنبه 12 تیر 1384

گنجی شیری نیست که در زنجیرگربه شود! کوروش گلنام

زنده یاد حسین فاطمی یکی دیگر از بزرگ مردان و پاکان میهن پرست و دلاور تاریخ ایران، تا آخرین دم زندگی نه از پی روی از راه راد مرد آزاده و میهن پرست درستکار دکتر محمد مصدق، که در حقیقت استاد و ایده آلش بود، ، دست برداشت و نه از خواسته های بزرگ مشترکش با آن بزرگوار که همآنا آزادی، استقلال و آسایش و رفاه مردم ایران بود. او پس از دستگیری وسیله کودتاچیان، در یکی از نامه های کوتاه مخفیانه اش از درون زندان به آیت الله زنجانی(1) و در حالیکه به شدت بیمارو رنجوربود، در بخشی می گوید: "...اگر حمل بر خودستایی نشود عرض می کنم(شیر را هر چند در زنجیر نگهدارید ممکن نیست گربه شود) از این حیث خیالتان راحت باشد هر حکمی می خواهند بدهند.آن هم بی اثر است. تا زورشان برسد همین آش و همین کاسه. روزی هم که زورشان شکست یک ثانیه نمی توانند ما را در بند نگهدارند. ولو اینکه صد سال حکم صادر کرده باشند."(2)
امروز، نزدیک به 51 سال پس از آن تاریخ، دیگر فرزند برومند ملت ایران که به حق باید او را پیرو راه و آرمان آن دو بزرگ مرد، دکتر محمدمصدق و دکتر حسین فاطمی، دانست بی هیچ بزه و کرده نادرستی، در بند بندیان نامردمی، با سرافرازی و دلیری" شیری است در بند که گربه نمی شود." او امروز پس از 51 سال، تاوان سخت پی گیری راه آن بزرگان برای رهایی ایران و ایرانی از قید خودکامگی و قلدری را می پردازد. این از بد بختی ما مردم است که زندانی سیاسی هنوز همچنان دچار همآن شیوه ها و ستم هاو شاید بدتر از آنهاست. همآن ترفندها و پرونده سازی ها در آن دوران، امروز با وضعی به مراتب پیچیده تر، فریبکارانه تر و در اندازه هایی گسترده تر، انجام می شود. درد و اندوه آنگاه بسیار بیشتر و ابعاد فاجعه آنگاه روشن تر نمودار می شود که به این نکته مهم نیزتوجه کنیم که جهان امروزی که ما در آن زندگی می کنیم تا چه اندازه پیشرفته تر شده است و گفتگو در باره حقوق بشر و دموکراسی حتا در کشورهای جهان سوم، تا چه اندازه گسترده و همه گیر شده است! آگر آن روز برای یک زندانی سیاسی چنین نقشه کشیدند که شعبان جعفری(مشهور به شعبان بی مخ) و گروه اوباش و چماق کش همراهش در برابر یک سازمان دولتی(شهربانی) به حسین فاطمی یورش برده و او را آماج ضربه های چاقو و دشنه سازند: " من با پای خود از پله های فرمانداری بالا رفتم و جنازه ام را زیر سقف شهربانی جمع کرده به پادگان بردند."(3) امروز برای از میان بردن زندانی سیاسی، این کار ها را در اندازه هایی بسیار بزرگتر و بیشتر، جه در درون زندان و چه بیرون از آن، به انواع نقشه ها و نیرنگ ها انجام می دهند. در زندان آنها را به میان زندانیان عادی بسیار خطرناک برده و یورش وسیله این زندانیان به آنهارا برنامه ریزی می کنند که نمونه های آن را بارها از زبان و نوشته های زندانیان سیاسی دلیر کنونی را شنیده و خوانده ایم. در آخرین بیانیه دلیرانه اکبر گنجی در همین باره می خوانیم:
"..(آن فرد قاچاقچی را صبح روز پنجشنبه بيست و شش خرداد به دفتر دادستان تهران بردند و سعید مرتضوی به خوبی او را توجیه کرده بود که شب هنگام چه باید صورت دهد. فردی که از دفتر مرتضوی در ساعت دوازده و بيست دقيقه به همراه او به درب سلول من آمد، به مراقبین می‌گفت اگر دست من بود جنازه‌ی گنجی را خودم روی زمین می‌انداختم. البته من زیر بار نرفتم و او را به سلول راه ندادم و خودم هم از سلول بیرون آمدم. (کل ماجرای آن شب را در نامه‌ی جداگانه‌ای شرح داده‌ام)."
در بیرون نیز که تلاش برای از میان بردن مخالفان و زندانیان سیاسی که دیگر امری نیست که کسی از آن بی خبر باشد. آخرینش توطئه قتل اکبر محمدی در زمان به اصطلاح مرخصی پزشکی اش بود. آنروز اخبار نادرست و ساختگی در باره زندانیان سیاسی نام دار، که جامعه نسبت به آنها حساسیت های ویژه ای نشان می داد، منتشر می کردند :"اخبار صحت عافیت مرا مقامات دادستانی گاهی نمی دانم از باب چه مصلحتی به جراید می دادند. ولی در همآن حال صبح و شب طشت خون از اطاق من بیرون می رفت و هیچ نمی دانستم که آیا روشنی روز بعد را هم چشم من خواهد دید یا برای برای همیشه در ظلمت و سکوت بسته خواهد شد؟" و یا " .. آقایان، خدای ناکرده ما متهم سیاسی هستیم؟ بلای سیاست مشرق زمین استعمار زده ما را به این روز انداخته است. از قانون بگذرید، از اصول بین المللی چشم بپوشید، مقررات همین دادگاه های خودتان را هم ندیده بگیرید، ولی چطورممکن است تمام احساسات و عواطف بشری را فراموش کرد، اسیر دست بسته ای را برده اند به ضربات چاقو سپرده اند. به قول مقامات دولتی از جیب تماشاچیان چاقوی ضامن دار بیرون آمده و بر پشت و پهلو و شکم او فرود آمده است." (4) و امروز نیز این کار را با بی شرمی بیشتری انجام می دهند. ببینید در همین دو هفته گذشته چند بار خبرهای دروغ و ساختگی در باره دو زندانی سیاسی ارجمند که در اعتصاب غذا به سر برده اند، آقایان ناصر زرافشان و اکبر گنجی، مبنی بر اینکه که آنها نه تنها در اعتصاب غذا نبوده بلکه غذاهای پر ویتامین و سودند نیز می خورند، منتشر کرده اند! اگر در گفته های نقل شده از زنده یاد حسین فاطمی در دفاعیه خود دقت نماییم، نمای درستری به دست خواهیم آورد که چگونه پس از گذشت بیش از نیم قرن از آن رفتار غیر انسانی با آن زنده یاد و اسیران سیاسی دیگری، همچنان درگیر این ستم گری ها و نا مردمی ها هستیم، آن هم از سوی کسانی که در باره عدالت خود و رژیم اسلامی اشان گوش فلک را کر کرده اند؛ کاری که دست کم رژیم شاه نمی کرد :

"دروغ در نظام‌های اقتدارگرا، از رذیلت به فضیلت تبدیل می‌شود. دروغگویان مدعی‌اند: زندانی سیاسی نداریم، سلول انفرادی نداریم، اعتصاب غذا در زندان‌های ایران وجود ندارد، زندان‌ها به هتل تبدیل شده است. مشکلات و مسائل را از طریق تغییر نام حل می‌کنند. سلول انفرادی را سوئیت می‌نامند و گمان باطل می‌برند که مسئله حل شده است." از آخرین بیانیه دلیرانه اکبر گنجی
و یا:
"..دادستانی دروغ ساز تهران یک روز مدعی می‌شود گنجی را به دلیل اعتصاب غذا در سلول انفرادی حبس کرده است. روز دیگر می‌گوید گنجی را برای تنبیه در انفرادی حبس کرده‌اند و تا زمانی که متنبه نشود در انفرادی خواهد ماند و در آخرین اظهار نظر می‌گویند «از آنجایی که گنجی مشکل تنفسی داشت، پزشکان تشخیص دادند وی در محیط آرام و دور از هیاهو باشد». دروغگو با فراموش کردن دروغ‌های پیشین، دروغ‌های جدید می‌بافد. فراموش کرده‌اند که یک ماه پیش رئیس دادگستری استان تهران (علیزاده) مدعی شد گنجی بیمار نیست. اینک می‌گویند به تشخیص پزشکان گنجی از بیماری تنفسی (بخوانید آسم) رنج می‌برد." همآن
ما مردم بالاخره روزی، یکبار برای همیشه باید به اندیشه های استبدادی در هر لباس و شکلی پایان داده و از پدید آمدن دوباره آن جلوگیری نموده و اجازه ندهیم خودکامگی و خودکامگان قدرت پرست، دوباره بر ما حاکم شوند.
بیانیه دلیرانه اکبر گنجی، همه راه های فرار از مسئولیت دروغ پردازان در دولت پنهان و شخص رهبر در آنچه که برای او در آینده رخ بدهدرا بسته است. اگر رویدادناگواری برای گنجی پیش آید، او از هم اکنون قاتل خودش و همکاران او را به همه جهانیان معرفی نموده است:
"همانطور که بارها گفته‌ام اگر من در زندان بمیرم، عامل و آمر قتل من آقای خامنه‌ای است. مرتضوی بطور مستقیم از طریق آقای حجازی از آقای خامنه‌ای دستور می‌گیرد. من با حکومت نامحدود و غیر انتخابی آقای خامنه‌ای مخالفت کرده‌ام. گفته‌ام قدرت مطلق غیر پاسخگوی مادام‌العمر، با مردم‌سالاری تعارض دارد. گفتم بیان این نظر با واکنش تند و سریع آقای خامنه‌ای مواجه خواهد شد. آنچه پیش آمد نشان داد که تشخیص من درست بود. او انتقاد از خودش را به هیچ وجه تحمل نمی‌نماید."
گنجی در بدترین و سخت ترین وضعیت ممکن، همچون دکتر حسین فاطمی، با تنی رنجور وبیماراما دلیر و بی هراس، دست به افشاگری و بیان حقیقت می زند. او به درستی انگشت را بر شخص خامنه ای گذاشته و به همه ما نشان داده است که ماجراها از کجا آب می خورد. او به ما می آموزد که شهامت داشته باشیم و آنچه را که همه مامی دانیم واز آن با خبر هستیم، بیان کرده و بر زبان آوریم و دیوار ترس و سکوت را دربرابراین خود کامه خود خواه و کارگزاران او، هرچه بیشتر بشکنیم:
"نظام سلطانی با دموکراسی تعارض دارد. در این نظام سلطان همه کاره است و دیگران گوش بفرمان. مرتضوی به همسر من گفته است: «مگر گنجی بمیرد چه خواهد شد؟ روزانه بیش از ده‌ها نفر در زندان‌ها می‌میرند. گنجی هم یکی از آنها». این سخن آقای خامنه‌ای است که از زبان مرتضوی به گوش می‌رسد. گنجی می‌میرد، امّا آزادی طلبی، دموکراسی خواهی، عدالت خواهی سیاسی، امید و آرزو و آرمان نخواهد مرد. عشق به دیگری و ایثار برای مردم همچنان زنده خواهد ماند."
ـ چه شباهت های زیادی بین فاطمی، مصدق با گنجی و زرافشان و دیگر زندانیان سیاسی از جان گذشته که هم اکنون در زندان به سر برده و تسلیم قادرای ها نمی شوند، وجود دارد. همه آنها در عشق به آزادی، عشق به مردم و عشق به دادگری و درستی و نیکی و پاکی، از زندگی و لذت های آن چشم پوشیده و ازجان گرامی خود مایه گذاشته اند. هیج تزویر، ترفند، زندان، شکنجه، نامردمی و بی دادگری نتوانست و نتوانسته است آنها را از راه خود باز دارد.
فاطمی با تنی بیمار و رنجور، در لحظه تیرباران با خونسردی و اعتماد به نفسش از عشق وایمان به درستی راهی که برگزیده بود، دیگران را شگفت زده کرد و گنجی نیز چون ناصر زرافشان، با کار شگفت افشا گری ها و اعتصاب غذای تاریخی و پایداری تحسین برانگیز خود، می رورد که داستان شگفت دیگری از عشق به دادگری، آزدی و مردم دوستی، راستی و درستی بیافریند که در نوع خود کم سابقه بوده است.
ناصر زرافشان، اکبر گنجی و .. بسیاری سرداران حقیقی و دلیر دیگر که در بند نامردمان اسیرند، همآن پیروان راه آزادی اند که راه زنده یادان جاوید دکتر حسین فاطمی و دکتر محمد مصدق را دنبال می کنند. آنها شیرهای در زنجیری هستند که هرگز گربه نمی شوند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

زیر نویس:
1 ـ آیت الله حاج سید رضا زنجانی بانی و از رهبران نهضت مقاومت ملی.(برای شرح بیشتر چگونگی این ارتباط مخفی، به گرد آوری تازه ـ زمستان 1383،چاپ در آلمان ـ و جالب آقای هدایت متین دفتری زیر نام: دکتر حسین فاطمی، نوشته های مخفیگاه و زندان. 28 مرداد 1332 ـ 19 آبان1333 . به مناسبت پنجاهمین سال فاجعه اعدام یک دموکرات، ویراستار: هدایت متین دفتری، دفترهای آزادی، بخش سوم ص 72 به بعد، نگاه کنید.)
2 ـ همآن، ص 90 شماره 24. نقل به همآن گونه که در کتاب آمده است و بی دست بردن در شیوه نگارش آن.
3 ـ از دفاعیه دکتر فاطمی، همآن ص 99
4 ـ همآن ص99

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گنجی شیری نیست که در زنجیرگربه شود! کوروش گلنام' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016