شنبه 25 تیر 1384

به‌ صف‌ نكنند، چون‌ به‌ صف‌ شويم‌، ع‌. س‌

[برگرفته از سايت ملي مذهبي]

در شرايط‌ بدي‌ قرار گرفته‌ايم‌. دموكراسي‌خواهي‌ در فراق‌ خواهر عدالت‌، عرصه‌ را به‌ جريان‌ عدالت‌نما واگذار كرده‌، اما دردناك‌تر آن‌ است‌ كه‌ در جامعه‌ ناموزون‌ و ناهنجار ما، برخي‌ عادات‌ جامعه‌ مدرن‌ بدون‌ رفتارهاي‌ همراه‌ و مكمل‌ به‌ پراكندگي‌ جريان‌ طرفدار دموكراسي‌ افزوده‌ است‌.

ديالكتيك‌ فرد و جمع‌ اصل‌ و اساسي‌ فوق‌العاده‌ با خود دارد. در دهه‌ 40 و 50 به‌ نام‌ جمع‌، روشنفكران‌ سياسي‌ در كوچكترين‌ اختلاف‌ ذهني‌ در مورد فلان‌ مرحله‌ انقلاب‌ از يكديگر انشعاب‌ مي‌كردند و به‌ نام‌ خلق‌ و مردم‌ در حقيقت‌ ديدگاههاي‌ خود را دنبال‌ مي‌كردند. با فروپاشي‌ آرمانهاي‌ جمع‌گرايانه‌ و عدالت‌طلبانه‌، در دهه‌ اخير به‌ نام‌ حق‌ فردي‌ و حقوق‌ فردي‌ و حق‌ ابراز عقيده‌، براي‌ نجات‌ مردم‌ برنامه‌ كلان‌ مي‌ريزند و بسياري‌ پروژه‌هاي‌ فردي‌ براي‌ نجات‌ جامعه‌ (ايران‌) تنظيم‌ مي‌كنند و آن‌ را در فضاي‌ مجازي‌ و برخي‌ نشريات‌ منتشر مي‌كنند و منتظر مي‌مانند كه‌ روزي‌ مردم‌ روي‌ به‌ سوي‌ ايشان‌ آورند.

در دهه‌هاي‌ 1340 تا 1350 با وجود اندك‌ بودن‌ نيروهاي‌ چنين‌ جرياناتي‌، ادعاهاي‌ فتح‌ حكومت‌ و دولت‌ بود در دهه‌ اخير نيز هر فرد شاخص‌ شده‌ ادعاي‌ نجات‌ ايران‌ را دارد و با صداي‌ بلند سخن‌ مي‌گويد تا حدي‌ كه ادعاي‌ ديگران‌ را نمي‌شنود. در اين‌ وانفسا از يك‌ جوان‌ مستعد وبلاگ‌نويس‌ در سوئد تا پيرمردي‌ 80 ساله‌ كه‌ شايد سرانگشتي‌ در حدود چندين‌ ده‌ نفر باشند، ادعاي‌ رهبري‌ جامعه‌ را دارند و خود را در اين‌ سطح‌ مي‌دانند و جالب‌ آن‌ است‌ كه‌ در هر چند ماه‌ يك‌ يا چند نفر به‌ تعداد اين‌ ژنرالهاي‌ بي‌سپاه‌ افزوده‌ مي‌شود.

در طوفان‌ ايده‌ها و برنامه‌هاي‌ كلي‌ و غيرعملي‌ از انواع‌ ايده‌هاي‌ ناب‌خواهي‌ تا انواع‌ راهبردهاي‌ غيركارآ، آنچه‌ افزون‌ مي‌شود در نهايت‌ مي‌تواند به‌ نوعي‌ سردرگمي‌ و انفعال‌ روشنفكران‌ مصرف‌كننده‌ كه‌ با آگاهي‌ و مطالعه‌، نظرات‌ را برمي‌گزينند و همچنين‌ دانشجويان‌ شود. در حاليكه‌ در و ديوار اين‌ جامعه‌ گواهي‌ مي‌دهد كه‌ آنچه‌ تجربه‌ جمع‌گرايي‌ و حقوق‌ فرد است‌ در جامعه‌ ما وجود ندارد.

در غيبت‌ ساختار حزبي‌ و نهادي‌، در فقدان‌ منافع‌ تعريف‌ شده‌ طبقاتي‌ نه‌ حقوق‌ بشر كارآست‌ و نه‌ ديدگاه‌ سازماني‌ و گروهي‌. در فقدان‌ نهاد و حزب‌، صنف‌، حقوق‌ بشر در رفتار روشنفكر و فعال‌ سياسي‌ مي‌تواند به‌ خودخواهي‌ كشيده‌ شود كه‌ نتيجه‌اش‌ اختلاف‌ و پراكندگي‌ و ايجاد جزاير سرگردان‌ در درياي‌ طوفان‌زده‌ جامعه‌ ماست‌ و همانطور كه‌ در فقدان‌ منافع‌ تعريف‌ شده‌ طبقاتي‌ ـ صنفي‌ در دهه‌هاي‌ گذشته‌ جريانات‌ طرفدار خلق‌، بدون‌ ارتباط‌ با مردم‌، در واقع‌ به‌ دليل‌ تحليلهاي‌ ذهني‌ خود به‌ يكديگر پيوند مي‌خوردند يا دور مي‌شدند.

اگر باور داريم‌ كه‌ مخالفان‌ آزادي‌ و عدالت‌ در جامعه‌ ما، هم‌ شمشير و تدبير دارند و به‌ تعبير ماكياول‌ هم‌ گرگ‌ و هم‌ روباه‌ هستند و تعهدي‌ به‌ تحقق‌ و رعايت‌ حقوق‌ آزاديخواهان‌ ندارند بلكه‌ كمر به‌ حذف‌ آنان‌ بسته‌اند و از اشتباهات‌ جريان‌ آزاديخواه‌ عدالت‌طلب‌ سود فراوان‌ مي‌برند و در اختلاف‌ ميان‌ اينان‌ وارد شده‌ و بر آتش‌ اختلاف‌ مي‌افزايند آنگاه‌ است‌ كه‌ تكليف‌ روشن‌ است‌.

به‌ ديگر سخن‌ در ميدان‌داري‌ ايده‌ حقوق‌ بشر و دموكراسي‌خواه‌، جامعه‌ ما فاقد نهاد و ساختار و برنامه‌هاي‌ سياسي‌ تعريف‌شده‌ در پيوند با منافع‌ اقشار جامعه‌ است‌ با خلق‌ فراوان‌ ژنرالهاي‌ بدون‌ سپاه‌ و لشگر، كه‌ هر كدام‌ به‌ تنهايي‌ يك‌ ملت‌ هستند يا ادعاي‌ اين‌ امر را دارند و در پاسخ‌ به‌ اين‌ كه‌ بايد همگرايي‌ ميان‌ آزاديخواهان‌ ايجاد شود مي‌گويند كه‌ از كاريزماي‌ ديگر مي‌ترسند كه‌ مستبد شود اما توجه‌ ندارند كه‌ به‌ جاي‌ يك‌ كاريزما كه‌ مي‌تواند مانند گاندي‌ هم‌ باشد نه‌ فقط‌ كاريزماي‌ مستبد، صاحب‌ چندين‌ كاريزما شده‌ايم‌ كه‌ فاقد كارآيي‌ مؤثر هستند. در حقيقت‌ رفتار يكديگر را خنثي‌ مي‌كنند، در جريانات‌ انتخابات‌ نهم‌ همه‌ اين‌ جريانات‌ از شركت‌كنندگان‌ يا تحريم‌كنندگان‌ وارد بازي‌ مديريت‌ شده‌ انتخابات‌ شدند و آب‌ در آسياب‌ تيم‌ نظامي‌ ـ امنيتي‌ ريختند كه‌ نتيجه‌ انتخابات‌ را به‌ نفع‌ خود تمام‌ كردند.

حال‌ راه‌ حل‌ مطلوب‌ براي‌ شروع‌ پيشبرد ادامه‌ آزادي‌ و عدالت‌ در جامعه‌ چيست‌؟ توصيه‌ عجولانه‌ در مورد ايجاد جبهه‌ گسترده‌ براي‌ آزادي‌ و عدالت‌، به‌ تشتت‌ بيشتر منجر مي‌شود و در فقدان‌ نهاد و حزب‌ فراگير بر آتش‌ اختلافات‌ افزوده‌ مي‌شود و در اولين‌ دعوت‌ و گردهمايي‌ اختلافات‌ اوج‌ مي‌گيرد و برمشكلات‌ افزوده‌ خواهد شد.

آيا بايد منتظر ماند و در جدال‌ ژنرالهاي‌ بي‌سپاه‌ و جريانات‌ كوچك‌، بازنيروي‌ فردي‌ سوار موج‌ شود و مابقي‌ را دنباله‌رو خود كند آنچه‌ در تاريخ‌ جامعه‌ ما قابل‌ تكرار است‌ اين‌ بار اين‌ منجي‌ را خارجي‌ها خواهند آورد اما از آنجايي‌ كه‌ پتانسيل‌ شكل‌گيري‌ منجي‌ در داخل‌ جامعه‌ وجود ندارد و جالب‌ اما دردآور آن‌ است‌ كه‌ اين‌ ژنرالهاي‌ بي‌سپاه‌ آنگاه‌ از موضع‌ ضعف‌ يا دنباله‌روي‌ بايد آن‌ فرد و جريان‌ موج‌سوار را مورد حمايت‌ قرار دهد، البته‌ بدون‌ قيد و شرط‌ امروز.

اين‌ راه‌ حل‌ مطلوب‌ نيست‌، شايد فاجعه‌ است‌ اما در سايه‌ بي‌تدبيري‌ جريان‌ آزادي‌ خواه‌ و عدالت‌ طلب‌ "مي‌آيد بلايي‌ كه‌ نبايد بيايد" آن‌ گونه‌ كه‌ قبلها بر سرمان‌ آمده‌، يعني‌ درست‌ از چيزي‌ كه‌ فرار مي‌كرديم‌ به‌ آن‌ مبتلا شده‌ايم‌، نمونه‌ آن‌ نتيجه‌ انتخابات‌ نهمين‌ رئيس‌جمهوري‌ در سال‌ 1384 ه.ش‌ مي‌باشد. راه‌ حل‌ ديگر براي‌ جلوگيري‌ از بلاي‌ واقعه‌ مزبور، اين‌ است‌ كه‌ گفتگوها براي‌ خلق‌ راهبرد مشترك‌ براي‌ ايجاد همكاري‌ اصولي‌ براي‌ تحقق‌ دموكراسي‌ و عدالت‌ در جامعه‌ مورد توجه‌ قرار بگيرد.

در اين‌ گفتگو كه‌ ماجراها آفريده‌ مي‌شود و مي‌تواند در نهايت‌ به‌ اهداف‌ مرحله‌اي‌ مشخص‌ براي‌ همكاري‌ نيروها و افراد جريانات‌ طرفدار دموكراسي‌ و عدالت‌ برسد، نوع‌ رابطه‌ از حركت‌ صفر به‌ سوي‌ صد است‌ و با توقع‌ همكاري‌ حداقلي‌ به‌ سوي‌ همكاري‌ بيشتر مي‌تواند حركت‌ كرد اما در نتيجه‌ اين‌ گفتگوها سه‌ اصل‌ همسويي‌ راهبردي‌، رابطه‌ در عين‌ استقلال‌ نسبي‌ به‌ عنوان‌ ضوابط‌ ميان‌ افراد، نيروها و جريانات‌ شكل‌ مي‌گيرد كه‌ مي‌تواند مبنايي‌ براي‌ ائتلاف‌ يا جبهه‌ فراگير دموكراسي‌ و عدالت‌طلبي‌ شود.

اگر چنين‌ سمت‌ و سويي‌ از طرف‌ جريانات‌ طرفدار دموكراسي‌ و عدالت‌ در جامعه‌ ما به‌ طرف‌ همكاري‌ شكل‌ بگيرد، مي‌توانيم‌ اميدوار باشيم‌ اصل‌ غافلگيري‌ در برابر شرايط‌ خواسته‌ و ناخواسته‌ را از ميان‌ ببريم‌. در فقدان‌ گفتگو براي‌ خلق‌ راهبردي‌ مؤثر براي‌ تحقق‌ دموكراسي‌ و عدالت‌طلبي‌، بايد منتظر بود كه‌ ديگراني‌ كه‌ موج‌سوارند دموكراسي‌ و عدالت‌خواهان‌ را به‌ صف‌ كنند! چنين‌ به‌ صف‌ شدني‌ تحقيركننده‌ و تأسف‌ آور است‌. اما اگر خودآگاهانه‌ به‌ صف‌ براي‌ تحقق‌ دموكراسي‌ شويم‌، آن‌ زمان‌ از موضع‌ قدرت‌ با هر جريان‌ و فرد و نيرو قدرتمندي‌ كه‌ موج‌سواري‌ خواهد كرد برخورد خواهيم‌ كرد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

جامعه‌ ما در شرايط‌ سختي‌ قرار گرفته‌، از يك‌ جناح‌ راست‌ افراطي‌ قصد به‌ صف‌ كردن‌ نيروها را در برابر غرب‌ دارد. جرياناتي‌ غيردموكرات‌ مي‌خواهند در پشت‌ هجوم‌ حمله‌ امريكا، از آزاديخواهان‌ و عدالت‌طلبان‌ پراكنده‌ سود ببرند و آنان‌ را پشت‌ خود به‌ صف‌ كنند.

رفتار اصولي‌، خلق‌ راهبردي‌ معين‌ با اصول‌ مشخص‌ براي‌ تحقق‌ آزادي‌ وعدالت‌ است‌ كه‌ بر اساس‌ آن‌ بدون‌ تحقير و توهين‌ و كاريزماسازي‌ قلابي‌، نيروها، افراد و جريانات‌ آزاديخواه‌ و عدالت‌طلب‌ به‌ صف‌ شوند تا در برابر مستبدان‌ برخورد تيزهوش‌ داشته‌ باشند.

اگر به‌ صف‌ نشويم‌ و خود را به‌ قدرتمندان‌ نشان‌ ندهيم‌ دو صف‌ غيردموكراتيك‌ شكل‌ گرفته‌، خود را تنها صف‌هايي قدرتمند به‌ غرب‌ و امريكا نشان‌ مي‌دهد. پس‌ خودآگاهانه‌ به‌ صف‌ شويم‌ تا به‌ ضرورت‌ و اجبار ما را به‌ صف‌ نكنند تا منافع‌ خود را تامين‌ كنند.

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'به‌ صف‌ نكنند، چون‌ به‌ صف‌ شويم‌، ع‌. س‌' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016