پنجشنبه 13 مرداد 1384

ترور معاون سعید مرتضوی دو هفته پس از قتل سردار سپاه قدس (چهار فرضیه) از خسرو شمیرانی

برای قتل معین فر و مسعود مقدسی توسط نهادهای موازی اطلاعاتی و امنیتی که میروند تا به نهادهای اصلی تبدیل شوند، یک انگیزه بسیار قوی وجود دارد: "آنها بیشتر از آن میدانستند که قابل اعتماد بودند."

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

[email protected]

معاون داستان تهران که در عین حال ریاست مجتمع قضایی ارشاد را به عهده داشت دیروز 11 مرداد در مقابل محل کار خود به قتل رسید.
سه روزنامه عمده منتسب به بنیادگرایان، رسالت، جمهوری اسلامی و کیهان در حرکتی هماهنگ و سؤال برانگیز این قتل را به عنوان "ترور قاضی پرونده گنجی" تیتر صفحه اول خود نمودند. سخنگوی قوه قضاییه، آقای کریمی راد نیز در پاسخ به سؤالی مبنی بر انگیزه ترور، پرونده اکبر گنجی را مطرح کرد.
حال سؤال اینجاست که آیا قاضی مقتول( که همزمان معاون دادستان هم بوده است) و از چندین اسم مختلف استفاده میکرده است ( مسعود مقدسی، حسن احمدی مقدس، حسن مقدسی، مسعود احمدی و ...) تنها در مورد پرونده اکبر گنجی حکم رانده است؟ و آیا اگر چنین میبود این امر انگیزه کافی برای قتل محسوب میشود؟ که در این صورت شغل قضاوت باید در رده مشاغل خطرناک دسته بندی میشد. زیرا همه روزه هزاران هزار قاضی در ایران و جهان به جاری ساختن حکم به سود یکی و علیه دیگری مشغول هستند.
علاوه بر این به قول خبرگزاری مهر این قاضی 42 ساله از 17 سال پیش ( تابستان 1367) به این سوی به کار قضایی مشغول بوده و نتیجتا در پرونده های بیشماری حکم رانده است.
فرد مطلعی که نمیخواست از وی نام برده شود احتمال نقش برجسته احمدی مقدس در اعدامهای 1367 را بسیار زیاد ذکر کرد.
با توجه به اطلاعات موجود چهار فرضیه در مورد قتل حسن(مسعود احمدی) مقدسی محتمل شمرده شده اند:

فرض اول:
قاضی احمدی در یک حرکت انتقام جویانه توسط یکی از افرادی که وی به عنوان قاضی دادگاه های منکراتی در مورد آنها حکم رانده است ، به قتل رسیده است.
تنها دلیلی که میتواند به این فرضیه امکان بروز بدهد ، همانا احکام بیشمار و به شدت سخت گیرانه قاضی مقتول است که در دادگاه های منکراتی عمدتا جوانان 20-25 ساله را گرفتار عقوبتهای دشواری ساخته است.

فرض دوم :
ترور توسط بخشی از اپوزیسیون که رسما و علنا لگام خود را به سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی سپرده است، صورت گرفته است. در این صورت میتوان ترور اخیر، که چند ساعت پس از انفجار یک بمب صوتی در ساختمان دفتر هواپیمایی برتیش ایر ویز انجام شده است را در ردیف بمب گذاریهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری در تهران، قم و اهواز قرار داد.
در فوریه سال جاری مارکوس اشمیت و جان گوتس در گزارش مفصل خود که در چارچوب مجله خبری معتبر "مونیتور" از شبکه اول تلوزیون آلمان پخش شد، به دقت ارتباط سازمان مجاهدین خلق و سازمان سیا را بررسی کردند. این گزارش که " نقشه های مخفیانه دولت آمریکا: ایران، هدف جنگ" نام داشت ، طی گفتگو هایی با ماموران سازمان سیا و کارکنان پنتاگون از چگونگی کنترل سازمان مجاهدین توسط "سیا" پرده برداشت. ((1))
اسکات ریتر، سربازرس سازمان ملل که از 1991 تا 1998 گروه جستجوی سلاح های کشتار جمعی در عراق را هدایت میکرد طی مقاله ای در پیش شب انتخابات در ایران، انفجارهای تهران و دیکر شهرها را به سازمان مجاهدین و "سیا" نسبت داد. ((2))
در این رابطه دو سؤال مطرح میشود:
1- نفع سازمان "سیا" در قتل یک قاضی بنیادگرا چیست؟
اگر از یک سوی ادعاهای سیمور هیرش و اسکات ریتر(اولی روزنامه نگاری که ماهها پیش از حمله آمریکا به عراق از آغاز قریب الوقوع آن اطلاع داده بود و اکنون صدور دستور آماده باش به ارتش آمریکا برای حمله به ایران را عنون کرده است و دومی فرد مطلعی که معتقد است عملیات جنگی آمریکا علیه ایران آغاز شده است) صحیح باشند.
و از سوی دیگر بپذیریم که جنگ آمریکا علیه ایران لزوما مشابه حمله این کشور به عراق و افغانستان پیش نخواهد رفت و زمینه چینی حمله به ایران به مراتب پیچیده تر خواهد بود ( است) در نتیجه قتل قاضی مذکور و تاثیرات آن بر افزایش ضریب خشونت از سوی حکومت ایران، به آسانی در ردیف بمب گذاریهایی قرار میگیرد که اسکات ریتر آنها را عملیات مجاهدین به رهبری "سیا" میشمارد.
افزایش ترور و بمب گذاری، مرگ احتمالی اکبر گنجی و پیامد های که عیسی سحرخیز از آنها به عنوان شُک اجتماعی یاد میکند، فاکتورهایی هستند که هر یک به درجات مختلف میتوانند بهانه ای برای افزایش خشونت از سوی حکومت یک دست شده اقتدارگرایان باشند. امری که به نوبه خود به تشدید سیکل خشونت در جامعه میافزاید ( نمونه آن را در کردستان در مقابل دیدگان خود داریم ).
حمله به یک ایران خشونت زده که حکومتش میگیرد و میبنددو میکشد و نیروهایی در میان مردم و به نام مبارزه نفت بر آتش میریزند به مراتب آسانتر از سوی افکار عمومی در آمریکا و تا حدودی حتی در اروپا پذیرفته میشود. و اگر نه، دست کم از نیروی بازدارنده جنگ طلبی در این صورت کوچکتر خواهد بود.
طبیعی است که این امر میتواند تنها قطعه کوچکی از پازل بزرگ "نقشه مخفیانه حمله آمریکا به ایران" باشد. نقشه ای که با پیچیدگی کمتر برای عراق نیز طرح شده، به اجرا در آمد و اکنون منابع رسمی آمریکایی به راحتی در باره آن سخن میگویند.

2- اما چرا اعضای مجاهدین خلق ایران باید تن به چنین عملی بدهند؟
به یاد بیاوریم که از یک سوی سازمان مجاهدین امروز تنها سازمان سیاسی اپوزیسیون ایران است که همچنان در تئوری و عمل به کاربرد خشونت برای سرنگونی رژیم ایران و کسب قدرت سیاسی قائل بوده و ترور همواره و هنوز ابزار کار وی بوده و است.
ازسوی دیگر نقش قاضی حسن احمدی مقدس در دادگاه های انقلاب به طور عام و در اعدامهای 1367 به طور خاص دشواری برای توجیه تیم عملیاتی مجاهدین باقی نمیگذارد.

فرض سوم
قاضی مقدس، معاون آقای سعید مرتضوی به سرنوشت سرهنگ مرتضی معین فر دچار شده است.
سرهنگ معین فر از فرماندهان سپاه قدس بود. سپاه قدس بخشی از سپاه پاسداران است که وظیفه اصلی آن انجام عملیات در خارج از کشور بوده و رئیس جمهور احمدی نژاد نیز افتخار سالها همکاری با آن را در کارنامه خود دارد. (( 3 ))
مرتضی معین فر دو هفته پیش در تاریخ 26 تیر ماه هنگامی که بحث احتمال حضور رئیس جمهور جدید در ترور های خارج از کشور در اوج خود بود، به قتل رسید. شیوه قتل او که با ضربات متعدد کارد انجام شده بود قتل های باند سعید امامی را به خاطر میآورد. سوزاندن پیکر سلاخی شده معین فر اما، مشخصا قتل خانم "برقعی" را به خاطر می آورد. گفته میشود که خانم برقعی نیز به دلیل اطلاعاتش در مورد قتل سید احمد خمینی توسط باند سعید امامی با ضربات چاقو کشته شده و جسدش در بیابانهای اطراف قم به آتش کشیده شد. خانم برقعی همسر برادر مصطفی پورمحمدی است که به احتمال قوی پست وزارت اطلاعات را در کابینه احمدی نژاد به عهده خواهد گرفت.
فرد مطلعی که پیشتر از وی نقل قول کردیم در این رابطه معتقد است که برای قتل معین فر و مسعود مقدسی توسط نهادهای موازی اطلاعاتی و امنیتی که میروند تا به نهادهای اصلی تبدیل شوند، یک انگیزه بسیار قوی وجود دارد: "آنها بیشتر از آن میدانستند که قابل اعتماد بودند."
البته با توجه به توضیحات سخنگوی قوه قضایییه، آقای کریمی راد ، سردار طلایی فرمانده نیروی انتظامی تهران و تیتر های صفحه اول روزنامه های بنیادگرا، میتوان یک انگیزه ثانوی و مکمل برای قتل قاضی مقدسی بر شمرد:
سلامتی اکبر گنجی به درجۀ بحرانی غیر قابل کتمان رسیده است و وضعیت وی به یکی از موضوعات مهمترین مطبوعات آمریکا و اروپا تبدیل شده است. در این شرایط قتل قاضی مقدسی و برقراری ارتباط مبان قتل و پرونده گنجی، امکانات متنوعی را برای برخورد با معضلی به نام گنجی بوجود می آورد.


فرض چهارم
ترور مقدسی توسط طرفداران گنجی صورت گرفته است.
گرچه این فرضیه تا کنون به صراحت مطرح نشده است اما به گونه ای هماهنگ و گسترده تو سط اقتدارگرایانی که از امروز به بعد در شکل و عمل تمامی ارکان قدرت را در اختیار میگیرند زمینه سازی میشود. این تئوری بر این گمان استوار است که یکی از طرفداران گنجی به جوش آمده و تصمیم به انتقام از قاضی محکوم کننده گنجی گرفته است.
دو استلال نظری و عملی درصد احتمال درستی آن را به صفر نزدیک میکند:
استدلال نظری:
طیف مدافعان گنجی که از مشارکت، دفتر تحکیم و ... تا نیروهای چپ در داخل و خارج از کشور را در بر میگیرد، با وجود تمام اختلافات بسیار جدی اشان در یک امر متفق القول هستند: جملگی به دنبال تغییرات با اتکا به شیوه های مسالمت آمیز هستند. آنها تحقق دمکراسی و جامعه مدنی را تنها با نفی خشونت ممکن میشمارند. اسقرار حقوق بشر را با کاربرد زور و خشونت مغایر میدانند. ترور برای چنین نیرویی نه تنها ابزار مشروع مبارزه نیست، بلکه شیوه ای به شدت محکوم و مطرود است. آنها میدانند که علاوه بر اینکه کاربرد شیوه های خشن ایشان را به مقصدشان (دمکراسی و حقوق بشر) نمی رساند بلکه هر گونه توسل به آن به شدت علیه خود ایشان به کار گرفته خواهد شد. راه گنجی، کسی که هر روز قطره قطره میمیرد تا در قتلگاه زهرا کاظمی، با آخرین نفسهای خود شأن و منزلت انسانی را احیا کند، راه مرگ نیست.

استدلال عملی:
طبق اظهارات سردار طلایی، فرمانده نیروی انتظامی تهران، ضارب که یک موتور سوار بوده است، سر تقاطع خیابانهای "دوازدهم " و "احمد قصیر" با پای پیاده به اتومبیل پژوی قاضی مقدسی نزدیک شده و از شیشه راننده سر وی را هدف گلوله یک اسلحه کمری قرار داده است. ((4))
بررسی اجمالی هر یک از اجزای داده های بالا در باره چگونگی انجام ترور قاضی مقدسی نشان میدهد که با عملیاتی به غایت حساب شده و و صورت پذیرفته توسط فرد یا افراد حرفه ای و آموزش دیده روبرو هستیم.
- ضارب در کمال خونسردی موتورسیکلت خود را پارک کرده و با پای پیاده به سمت اتومبیلی که احتمالا تنها چند ثانیه بر سر تقاطع توقف داشته است میرود
- با یک گلوله به ناحیه سر و پس از آن دو گلوله به بدن وی او را به قتل می رساند
- به راحتی و بدون برخورد با مانعی به سوی موتورسیکلت خود بازگشته و محل را ترک میکند.
به احتمال قریب به یقین ارایه اطلاعات دقیقتر، حرفه ای بودن این عملیات بیش از پیش عیان خواهد شد.

شیوه قتل به تنهایی نه فقط احتمال چهارم بلکه احتمال اول را نیز عملا منتفی میسازد. برنامه ریزی برشمرده تنها توسط افراد و سازمانهای حرفه ای قابل تحقق است. بدین ترتیب فرض دوم و سوم، یعنی مجاهدین متکی به "سیا" و دستگاههای موازی متکی به بیت رهبری از هر تئوری دیگری محتمل تر جلوه میکنند.
البته به نظر میآید که هر کدام از دو گروه بر شمرده در فرضیه دوم و سوم، مرتکب این جنایت شده باشند، در جهت منافع گروه دیگرنیز عمل کرده و آن را "مدیون" خود ساخته است.



1- http://www.wdr.de/tv/monitor/beitrag.phtml?bid=660&sid=124
2- http://english.aljazeera.net/NR/exeres/7896BBD4-28AB-48BA-A949-2096A02F864D.htm
3- http://www.mardomyar.com/aspx2/aboutme.aspx
4- http://www.kayhannews.ir/840512/15.htm#other1501

Copyright: gooya.com 2016