پنجشنبه 21 مهر 1384

خودمختاری و فدرالیسم، نقدی بر ديدگاه داريوش همايون، مرادبيگي


آقای داریوش همایون در نوشته ای تحت عنوان "یک ملت، یک کشور" که به قصد مخالفت با فدرالی کردن جامعه ایران نوشته اند به مسائل متنوعی اشاره کرده اند. فدرالی کردن جامعه ایران همانطور که ما بارها هشدار داده ایم یعنی عراقیزه کردن جامعه ایران و از هم پاشاندن شیرازه مدنی جامعه در ایران. ایشان اما به جای ارائه راه حلی برای معضل اجتماعی ای که پایه فدرالیسم قومی در ایران شده است، علیرغم اینهمه لشگرکشی و کشت و کشتاری که جمهوری اسلامی در کردستان راه انداخته اند، یک بار دیگر چماق "تمامیت ارضی" را بلند کرده است و اعلام میکند که بعد از رفتن جمهوری اسلامی اگر دست جنبش ایشان به گوشه ای از قدرت بند شود، همان کاری را خواهند کرد که جمهوری اسلامی تا بحال کرده است. هرچند ما در مورد فدرالیسم قومی و اهداف پشت "یک ملت، یک کشور، امثال آقای همایون و یا "کثیرالملله" خواندن ایران در نوشته های مختلفی به تفصیل صحبت کرده ایم، با اینحال تکرار گوشه هایی از آن را در جواب به آقای همایون، و سنتی که آقای همایون آن را نمایندگی میکند، بی فایده نمی ببنم.

خودمختاری و فدرالیسم
خودمختاری و فدرالیسم برخلاف تصورآقای داریوش همایون از اجزاء "حق تعیین سرنوشت" نیستند. اینطور نیست که اول خودمختاری میاید، بعد با نوک قلم فدرالیسم میشود و بعد آخر سر حق تعیین سرنوشت و بقول داریوش همایون نوبت استقلال میرسد. "حق تعیین سرنوشت" یعنی خواست جدایی، چه آقای داریوش همایون خوشش بیاید چه نیاید. و برسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت نیز بدون هیچ اما و اگری یعنی برسمیت شناختن حق جدایی. منتها اینطور نیست که هر کس گفت، حق تعیین سرنوشت میخواهم، بگویند بفرما اینهم حق جدایی. حتی اگر ستم ملی هم موجود باشد بازهم جوابش حق جدایی نیست مگر اینکه ستم ملی به مساله ملی تبدیل شده باشد. راه مبارزه با ستم ملی هم رفع ستم ملی است. اما اگر درجامعه ای ستم ملی به مساله ملی تبدیل شده باشد، پرچم ناسیونالیسمهای مختلفی با آن بالا رفته باشد، زیر آن عده ای بسیج شده و به تقابل با هم کشانده شده باشند، سر این مساله جنگ شده باشد، لشگرکشی شده باشد، تاریخی از کشمکش و خون ریزی بدنبال داشته باشد و طرفین کوتاه نیامده باشند، ناچار جامعه باید تن به جراحی ناخواسته ای بدهد و حق جدایی را برای مردمی که خواهان حل مساله ملی هستند برسمیت به شناسد و به آنها امکان دهد که طی رفراندمی در این مورد آزادانه و بدون فشار تصمیم بگیرند. این سیاست ماست. در مورد وجود مساله ملی در ایران هم این تنها راه حل واقعی است، با "پیشینه سه هزار ساله و سیاست و تاریخ و جغرافیای ایران" آنطور که در سنت اجتماعی داریوش همایون معمول بوده است، نمیشود رفت سراغ حل این مساله. اینها در هر دو سوی این تقابل، تقابل ناسیونالیسیم "ملت بالا دست" و ناسیونالیسم "ملت پائین دست" همواره ابزاری بوده اند برای ادامه جدال و کشمکش ملی و قومی در جامعه. داریوش همایون میخواهد این واقعیت را انکارو دور بزند، به جای آن می نویسند:
"چرا خواست برحق فرهنگی و عدم تمرکز دولتی در نزد آنها(منظور احزاب و گروههای قومی است، پرانتز از من است) به ملیت سازی بالا برده شده است.." همانجا.
درجواب عده ای حق دارند به پرسند، "حق مبهم فرهنگی" یا بعضا "حق قومی" که اینجا و آنجا تکرار میشوند، یعنی چی؟ با این میخواهید به جنگ چه معضل اجتماعی ای بروید؟ یا اکنون "عدم تمرکز حکومتی" از قول داریوش همایون، معلوم نیست به چه معضلی در جامعه جواب میدهد؟ آیا منطور این است که عدم تمرکز اصولا بر تمرکز برتری دارد؟ چرا، کجا میشود این را نشان داد؟ آیا منظور داریوش همایون همان انجمنهای ایالتی و ولایتی ممالک محروسه است؟ یا منظورش فدرالیسم جفرافیایی غیر قومی به سبک آمریکا و آلمان در ایران است؟ "حق مبهم فرهنگی" یا بعضا "حق قومی" یا "عدم تمرکز حکومتی" که ظاهرا به هدف انکار مساله ملی در ایران به آن پناه برده میشود، گوینده آن هر هدفی را تعقیب کند، خود مبنایی است برای تقویت طرح فدرالیسم قومی در ایران. این تناقض را داریوش همایون چگونه توضیح میدهند حال که با فدرالی کردن جامعه ایران مخالفند؟ گروههای قومی مدافع فدرالیسم قومی در ایران تحت همین پوششها دارند طرح فدرالیسم قومی خود را عرضه میکنند.
مشکل ناسیونالیسم کرد و احزب مربوطه از جمله حزب دمکرات کردستان ایران هم برخلاف نظر داریوش همایون، این نیست که حق تعیین سرنوشت را میخواهند، برعکس این استکه خواهان حل چاره ساز مساله ملی از طریق برسمیت شناختن حق جدایی نیستند. میخواهند در حاکمیت محلی در کردستان و اکنون در قدرت با دولت مرکزی سهیم شوند. این استراتژی آنهاست بهر قیمت. دنبال راه حلهای بینابینی نظیر خودمختاری و اکنون فدرالیسم به این خاطر بوده و هستند تا با ساخت و پاخت با دولت مرکزی و یا با جنبش آقای داریوش همایون، اپوزیسیون راست مشهور به سلطنت طلبان، که حزب دمکرات فکر میکند در آینده به قدرت میرسند، به نوعی در قدرت محلی شریک شوند و از اینطریق بر زندگی مردم کردستان چنگ بیاندازند. در ضمن با فدرالی گفتن برخلاف تصور داریوش همایون نیز میخواهند مساله را به کل جامعه تسری داده و از اتهام لولوی تجزبه طلبی خود را مصون بدارند.
فدرالیسم قومی اکنون البته آن فدرالیسمی نیست که سابقا چند گروه و سکت موهوم قومی خواستار آن بودند. حتما داریوش همایون نیز از آن خبر دارند؟ حزب دمکرات آن را به پرچم خود تبدیل کرده است، بخشهایی از هم جنبشی های آقای داریوش همایون، شخص رضا پهلوی، همراه آنها جمهوری خواهان فعلا جمهوریخواه و سازمانهای طیف اکثریت و غیر اکثریت و دوم خردادیهای سابق پرو رژیمی همه از دم قومی و ملی شده اند و دارند با هم نسخه تباهی جامعه ایران و سناریوی پاکسازی قومی را تجویز میکنند. بعید است ایشان از آن مطلع نباشد و آن را تعقیب نکرده باشند! کافی نیست که مسله را در حد حزب دمکرات و چند گروه قومی به بینند، موضع شان در قبال اینها چیست؟
ادعا میکنند پشیمان شده اند، بقول خودش در نهان پورش میخواهند؟ پس چرا آن را اعلام نمیکنند؟
ظاهرا آقای داریوش همایون از بابت هم جنبشیهای خودش خیالش راحت است. همانطور که خودش هم صراحتا اعلام کرده است، اپوزیسیون راست سلطنت طلب، چه نوع "مشروطه و غیر مشروطه" آن، حتی وقتی هم دم از فدرالیسم میزنند، در "نهان" به فدرالی میدرالی کردن جامعه ایران عقیده ندارند. اگر به قدرت نیز برسند با هر جریانی که خیال فدرالی کردن ایران را داشته باشد به زور و سرکوب متوسل میشوند. فدرالیسم برای اینها فعلا پرچم بسیج اپوزیسیون راست در مقابل کمونیسم و صف رادیکال جامعه است، روی دیگر سکه "رفراندم برای قانون اساسی" است که فعلا آن را ترشی انداخته اند و هر دو میتوانند در سطوح مختلفی وارد میدان شوند. می نویسند: "تا آمریکائیان در شمال عراق حکومتی در استانهای کرد نشین برپا نداشته بودند، خودمختاری، حداکثر شعاری بود که از مهم ترین سازمانهای قومی شنیده میشد."
این البته به معنی اعتراض داریوش همایون به حمله دولت آمریکا به عراق و یا حضور دولت آمریکا در عراق نیست، ابدا، نه در جنگ اول خلیج و نه اکنون. خود داریوش همایون چند روز پیش در نوشته ای تحت عنوان "عراق باید چشم ها را بگشاید" سیاه چالی را که دو اردوگاه تروریستی جهان، دولت آمریکا و اسلام سیاسی به مردم عراق تحمیل کرده اند که ظاهرا فدرالی کردن جامعه عراق نیز جزو این پروسه است، "بازسازی دمکراتیک " عراق خوانده است. و شرکت "سنی های عرب" را در تدوین "قانون اساسی" فعلی یک پیروزی برای بقول خودش دمکراسی در عراق، میداند. تونل سیاهی که قرار است از آن فدرالیسم قومی بیرون بیاید و ادامه مصائب و فجایع فعلی مردم عراق درآن ادامه یابد، از جانب داریوش همایون "بازسازی دمکراتیک" عراق نام میگیرد! چرا؟ چون ظاهرا آقای همایون آنها را "یک ملت، یک کشور" نمیداند پس تحمیل هر فاجعه ای بر آنان را بزعم خود عین "دمکراسی" میداند! چرا؟ چون داریوش همایون فکرمیکند که آنها را وزارت مستعمراتی بهم پیوند زده است، پس این مصائب بزعم او حقشان است! اینهم از ریاکاری بورژوازی پشت ساختن پدبده ملت سازی! ایشان حضور دولت آمریکا را در منطقه هرچه باشد به نفع جنبش خودشان میدانند در نتیجه منفعت جنبش او اقتضاء میکند که فاجعه ای را که با حمله دولت آمریکا به عراق به این مردم تحمیل شده است را "بازسازی دمکراتیک" عراق جلوه دهند و حتی لحظه ای هم وجدانش از آن بدرد نیاید. در مورد کردستان ایران دارند به "خودمختاری طلبان" هشدار میدهند که در ایران از این خبرها نخواهد بود. میگویند چلبی های ایران مثل چلبی های عراق نیستند، بلدند چکار کنند و سابقه دوستی شان هم با دولت آمریکا سابقه دار تر از خودمختاری طلبان است. حتی با حضور دولت آمریکا در ایران "اولویت" چلبی های ایران تغییر میکند و شمشیر "تمامیت ارضی" را از نیام کشیده میشود. درعین حال میدانند اگر روزی به قدرت برسند با مساله ای به نام مساله ملی کرد در ایران روبرو خواهند شد و باید جوابی برای آن داشته باشند. میدانند دست آنها نیست، با شروع اولین سنگربندیها در تهران علیه جمهوری اسلامی محتمل است که کردستان تکلیف خود را با جمهوری اسلامی یکسره کرده باشد. سابقه و تاریخ آن را میدانند، پس راه ساخت و پاخت را بخیال خود باز گذاشته اند تا آن را آب بندی کرده باشند. می نویسند:" ما حق دمکراتيک سازمان های قومی را به داشتن باور ها و آرزو های خود می شناسيم" همانجا. ایشان به جای برسمیت شناختن حقوق شهروندی انکار شده مردم در کردستان، حق "دمکراتیک قومی" سازمانهای قومی را برسمیت می شناسند! کسی که بجای حل چاره سازمساله ملی در ایران اینها نقطه حرکتش باشند و چماق "تمامیت ارضی" را هم دور سرش بچرخاند، نمیتواند سناریوی بهتری از احزاب و گروههای قومی را برای جامعه ایران بعد از جمهوری اسلامی در چنته داشته باشد. حضرات خیال میکنند به جای راه حل واقعی این مساله میتوانند بوقت خودش سناریوی پاکسازی قومی را در ایران مهار کنند، غافل از اینکه اینها مهره های این سناریو هستند و اگر منافع سرمایه داری ایجاب کند همانطور که اسلام سیاسی را در انقلاب 57 به جان مردم ایران انداختند میتوانند ایران را نیز عراقیزه کنند، باید کل این پروژه را بهم زد.


فرمول "یک ملتی" یا "کثیرالملله" خواندن ایران.
ما بارها و به مناسبتهای مختلفی گفته ایم که ایران نه "یک ملتی" و نه "کثیرالملله" است، "ملت" را ناسیونالیسم میسازد و از آن بعنوان قالبی برای شکل دان حاکمیت جامعه بورژوایی استفاده میکند، که در آن انسانها بعنوان آحادی با هویتهای کاذب ملی شرکت دارند. در ایران اینها هرکدام ابزار کار دیگری هستند و اهداف ناسیونالیستیی مختلفی را توجیه میکنند. در عین حال هم ارتجاعی اند و هم غیر واقعی. ناسیونالیسم ایرانی، همانطور که داریوش همایون نیز مجددا بر آن تاکید کرده است، با "يک ملت" خواندن ایران بنام دفاع از "حاکميت ملى" و "تمامیت ارضی" حق تصميم گيرى و حق کامل شهروندى مردمى را که درگير اين مساله هستند انکار و سرکوب ميکند. اگر غیر از این است و میگوئید یک "ملت، یک کشور"، پس لطفا برای این "ملت" در این کشور در برنامه تان اعلام کنید که حقوق شهروندی فرد فرد مردم ایران را برسمیت میشناسید، اعلام کنید که همه افراد جامعه بدون هیچ تبعیضی بر اساس ملیت، قومیت، جنسیت، مذهب، رنگ و زبان و غیره درمقابل دولت حقوق یکسان و برابری دارند، اعلام کنید که خواستار یک دولت سکولار و غیر قومی در ایران هستید، اعلام کنید که در ایران قائل به دین رسمی و زبان رسمی نیستید، اعلام کنید که مذهب و لامذهبی برای این "ملت" آزاد است، اعلام کنید که خواندن و نوشتن بزبان محلی در هر سطحی در سراسر ایران آزاد است و زبان ارتباط سراسری تا انتخاب آن از طرف عموم مردم ایران، زبان فارسی خواهد بود. با اینها چه مشکلی دارید آقای داریوش همایون؟ صریح باشید بهتر است، بگوئید که اینها با "حاکمیت ملی" مورد نظر شما نمیخواند؟ مردم ایران بزعم شما لیاقت زندگی مردم فرانسه را ندارند. این است همه آن درسی که شما با سالها زندگی کردن در کشورهای اروپائی از "دمکراسی" یاد گرفته اید؟
ناسيوناليستهاى طرفدار "کثير الملله" خواندن ايران نيز به نوبه خود به ابقاى شکاف ملى و ستم و تبعيض ملى ميافزايند و این مساله اکنون به ابزار تعبیه کردن حاکمیتهای خودمختار قومی در ایران و از اینطریق کاشتن شکاف و کشمکشهای قومی و ملی در مغز استخوان جامعه تبدیل شده است. رهبری حزب دمکرات اگر سابقا از لای هر شکافی برای چسباندن "خودگردانی" یا "خودمختاری اسلامی" یا "خودمختاری داخلی" یا "حق قومی" خود استفاده میکرد از سر "کثیرالملله" بودن حامعه ایران نبود که دنبال این ساخت و پاختها بود، ار مساله ملی کرد بدنبال راهی برای شریک شدن خود در قدرت بود و هست. راه حل قطعی آن را دور میزند، در عوض دنبال ساخت و پاخت بر سر راحلهای بینابینی سابقا خودمختاری و اکنون فدرالیسم است. مطابق فرصت طلبی معمول خود وقتی می بیند یک عده پشت خرافه "کثیرالملله" خواندن جامعه ایران صف کشیده اند، وقتی می بیند بازار فدرالیسم قومی نزد بخش اعظم اپوزیسیون راست گرم است، و همه از دم قومی و ملی شده اند، از آن بعنوان مستمسکی در جهت امیال خود استفاده میکند.

مشکل اساسا به سرمایه داری ایران برمیگردد، چه وقتی اسلام و حکومت اسلامی سرکار است، چه وقتی جنبش آقای داریوش همایون سرکار بوده است. سرکوب مردم ایران و انکار حقوق شهروندی مردمان دیگری در ایران تحت نام "حاکمیت ملی" جزو این سیستم است و به مساله پایه ای تری گره خورده است. مشکل اینها حفط رابطه کار و سرمایه براساس کار ارزان در قبال سرمایه در ایران است. والا چرا مردم در ایران نباید از شرایط سیاسی و اجتماعی مثلا مردم فرانسه برخوردار نباشند؟ اسلام سیاسی حکومت اسلامی میخواهد شما که خواهان جدایی دین از دولت هستید. آنچه که برداشتن چماق "تمامیت ارضی" و لشگرکشی به کردستان و اعمال ستم ملی را در دیگر نقاط ایران بعلاوه ساواک و ساواما و اعدام و شکنجه و زندان و عدم آزادیهای سیاسی در جامعه را درحاکمیت سرمایه چه اسلامی و غیر اسلامی آن موجب شده است، تامین شرایط کار ارزان برای سرمایه داری ایران است. خودداری داریوش همایون و جنبش او از برسمیت شناختن خواستهای ساده و ابتدائی در حق مردم ایران بقول خود داریوش همایون در حق "یک ملت، در یک کشور"، از این واقعیت سرچشمه میگیرد. نمیتوان این حق و حقوق را در جامعه قائل شد ولی طبقه کارگر را از آزادی تشکل و اعتصاب و تحزب سیاسی ممنوع کرد. باید چماق دفاع از "حاکميت ملى" و "تمامیت ارضی" را بالای سر جامعه بچرخانند، حق تصميم گيرى و حق کامل شهروندى مردمى را که درگير اين مساله هستند انکار و سرکوب کنند، باید دستگاه ساواک وساواما و شکنجه و اعدام و سرکوب هر نوع آزادی سیاسی و بیان وعقیده را برپا داشته بدارند تا این بهشت دلخواه را برای سرمایه داری ایران تامین کرده باشند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

طبقه کارگر و مردم ابران حاکمیت جنبش آقای همایون را تجربه کرده اند، برای این آن را انداختند چون آن را نمی خواستند. اکنون نیز میروند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند برای این است که به کل این بوروکراسی و دستگاه زور و سرکوب و شکنجه و هر نوع ستمی در ایران پایان دهند و رفاه و آزادی و برابری اجتماعی واقتصادی را برای خود تامین کنند.
می نویسند:" کسانی که تا همین اواخر درته دل آرزوی میکردند آمریکائیان با ضربت هوایی بر مراکز اعصاب رژیم اسلامی، آن را به آستانه سقوط بکشانند، امروز از اینکه چنان اندیشه این را به خاطر خود راه داده اند در نهان پوزش میخواهند."همانجا. دوستان و هم جنشی های شما که در صدر چلبی های ایران قرار دارند. این حرفها هم چندان جدی نیست. این پز این رزوهاست که در آن "خطر" حمله دولت آمریکا به ایران در بورس نیست. اگر ماجراجویی دولت آمریکا و اسلام سیاسی در ایران، مردم ایران را به چنان پرتگاهی سوق داد، شک ندارم همه دوستان و هم جنبشی های شما در لباس چلبی های ایران ظاهر خواهید شد. مردم ایران به چلبی ها احتیاج ندارند، دست از سر این مردم بردارید، گرز "تمامیت ارضی" را هم از این بیشتر بالای سرتان نچرخانید.
ما به بقدرت برسیم اجرای فوری بندهای منشور سرنگونی جمهوری اسلامی را تضمین میکنیم. از نظر ما، حزب حمکتیست، حقوق انسان جهان شمول است و اما و اگر و این کشور و آن کشور برنمیدارد. دولت درایران باید سکولار و غیر قومی باشد. همه افراد و احاد جامعه باید در برابر دولت بدون در نظر گرفتن هیچ تبعیضی حقوق مساوی و برابر داشته باشند. ما آزادی مذهب و بی مذهبی را تضمین میکنیم. زبان رسمی و مذهب رسمی را لغو میکنیم. اعدام نداریم. خواندن و نوشتن در هر سطحی بزبان محلی را آزاد میکنیم. انتشار کتاب و نشریات و روزنامه و غیره به هر زبانی کاملا آزاد خواهد بود. زبان فارسی را تا برگزاری همه پرسی ای در این مورد بعنوان زبان ارتباطی و دیالوگ سراسری مردم ایران با هم باقی میگذاریم. در مورد خاص مساله ملی نیز، ما تنها مساله ملی موجود در ایران را مساله ملی کرد میدانیم. اگر جای دیگری این مساله مطرح شد میرویم سراغ آن و راه حل چاره ساز آن را پیدا میکنیم. سرکوب واعمال فشار تحت هر عنوان و بهانه ای از نظر ما برای هر معضل اجتماعی ای بشدت محکوم است. راحل ما هم برای حل مساله ملی کرد در ایران برگزاری یک رفراندم عمومی است در کردستان ایران. بقدرت رسیدیم فورا فراخوان یک رفراندم عمومی را میدهیم که مردم کردستان در آن با رای آزادانه خود بدون هیچ فشاری در مورد دو چیز تصمیم بگیرند: جدائی از ایران و در پیش گرفتن راه مستقل خویش یا ماندن در ایران بشرط برخورداری از حقوق کامل شهروندی خویش. اگر همین الان نیز این رفراندم برگزار شود همانطور که بارها گفته ایم به ماندن مردم کردستان در ایران بشرط برخورداری از حقوق کامل شهروندی رای میدهیم و مردم را برای آن بسیج میکنیم. فکرمیکنیم مردم کردستان هم به ماندن در ایران رای خواهند داد، اما در هرحال این رای اکثریت این مردم که تعیین کننده است. ما با خودمختاری و فدرالیسم قومی بعنوان راه حل بینابینی برای حل مساله ملی کرد در ایران مخالفیم و همانطور که گفتم اینها اجزاء حق تعیین سرنوشت نیستند، ارتجاعی اند. فدرالیسم قومی تنها نسخه ایست برای یوگسلاوی کردن و عراقیزه کردن ایران. ما آن را اجازه نخواهیم داد. بلند کردن چماق "تمامیت ارضی" از جانب داریوش شما نیزادامه همان جنبش و همان سنت سرکوب و لشگرکشی های دوره گذشته است و جز عمیق تر کردن زخم و شکاف ملی در جامعه و تقویت ناسیونالیسم و قوم پرستی نتیجه دیگری نداده و نخواهد داد.
11 اکتبر2005

در همين زمينه:

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'خودمختاری و فدرالیسم، نقدی بر ديدگاه داريوش همايون، مرادبيگي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016