شنبه 26 آذر 1384

اسلام و مصادره آزادی تفکر و پایمال کردن حق انتخاب انسان ها، ترجمه مجید حبانی از نوشتار شیخ حسن الصفار

بنام خدا
برای اینکه انسان بر سلیر مخلوقات امتیاز پیدا کند وبر آنها برتری جوید خداوند متعال به اوعقل داد تا بوسیله ان بتواند قدرت تفکروساختن عقیده داشته باشد وبه او اراده داد تا بتواند تصمیم بگیرد ودر انتخاب آنچه دلخواه اواست کاملا آزاد باشد. بخاطر همین دو موهبت الهی است که انسان لیاقت تکلیف ودرک پیام الهی پیدا کرده ولیاقت کسب ثواب بهنگام اطاعت وعقاب بهنگام تخلف می یابد. انسان با عقل واراده خود میتواند قیام به آبادی کره زمین وتسخیر کائنات در جهت مصالح خود بنماید وبدین ترتیب حکمت الهی بر این قرار گرفت که انسان صاحب تفکر واراده گشته ودر تصمیمگیری و انتخاب دلخواه خود کاملا آزاد باشد. ولی بعضی ارادههای شرور در محیط انسان واز میان همجنسان خود انسان تلاش میکنند تا انسان را از این امتیازعظیم خدادادی محروم کنند. بنحوی که بعضی افراد وگروهها در گسترش نفوذ وسیطره فکری خود براطرافیان وسایر مردم آن قدر پیش میروند تا بطور کامل آزادی تفکر رامصادره وحق انتخاب انسان را پایمال کنند.

انسان همواره مبتلا بوده وتا کنون نیز مبتلا به دو نوع بردگی وسلطه گری است که بر او ممارست میشود یکی بردگی جسمی که حرکت ونشاط اورا محدود میکند ودومی سلطه گری بر تفکر او ومصادره آزادی او درعقیده وپایمال کردن حق او دربیان واظهار عقیده است. اگرچه مظاهر بردگی مادی در حال کاهش وانقراض تدریجی است ولی ممارست سلطه گری بر تفکر همچنان بطور وسیع اعمال میشود مخصوصا در جامعه های اسلامی وعربی. سلطه گری فکری معنی آن اینست که گروهی به خود حق میدهد که زمینه تفکر مردم را محدود و از راه زورواجبار آنها را ملزم به قبول تفکر وعقیده آن گروه بنماید. بدترین مظاهر سلطه گری فکری بشرح زیر است-

1- اجبار مردم به پذیرش دیدگاه وعقیده خود از طریق اعمال زور ومصادره آزادی وحق انتخاب آنها.
2-تجاوز به حقوق مادی ومعنوی مردم به سبب طرز تفکر یا عقیده آنها.
3-تحقیر وبدرفتلری با کسانیکه عقیده ای مغایر با عقیده آنها داشته باشند.

برای سلطه گری فکری چه مجوزی دارند؟

اگرخداوند متعال به انسان عقل داد تا بوسیله آن فکر کند واراده داد تا بتواند تصمیم بگیرد وآزادانه انتخاب کند وتمام مسئولیت تصمیم وانتخاب خودرا بعهده بگیرد پس چرا بعضی افراد تلاش میکنند که انسان را از بکارگیری این امتیازات خدادادی محروم کنند وبرعقل واراده دیگران قیمومیت وسلطه گری کنند؟ چرا مردم راملزم میسازند که طبق تفکرعقیده آنها عمل نمایند واگر کسی جراءت کند که با تفکر وعقیده آنها مخالفت واز حق تفکر وانتخاب خود دفاع وبه عقیده ای که به آن قناهت دارد عمل کند چه آزارها واذیت وبلاهائی ازدست آنها متحمل میشود. آنها بر متمردین بر سلطه گری فکری خود تمام وسائل وابزار فشار وآزار واذیت های مادی ومعنوی را بکار میگیرند.

علل سلطه گری فکری چیست؟

علل حقسقی آنها در اعمال سلطه گری فکری غالبا انگیزههای مصلحتی به هدف گسترش سیطره خود بر دیگران وعلاقه به لذائذ دنیوی است. ولی آنها انگیزههای دیگری مطرح میکنند وبرای توجیه اعمال سلطه گری فکری خود ادعا
میکنند که آنها خالصانه از عقیدهء حق خود دفاع میکنند وهدف آنها نشر وگسترش حق است. حال اگر کمی در مورد این ادعا درنگ کنیم وتوجیه آنها را با شرع وعقل بررسی کنیم خواهیم یافت که این ادعا پوچ وتوجیهی خطا میباشد. چرا که ادعای آنها درمورد حق بودن عقیده آنها میتواند با ادعای دیگران که هر کدام عقیده خود را حق میداند برخورد کند.چون هر صاحب دین و مذهب وعقیده - مسلک خودرا برحق میداند آیا آنها میپذیرند که دیگران که خود را صاحب عقیده حق میدانند تفکر وعقیده خودرا به زور واجبار بر آنها تحمیل کنند؟ البته اعتقاد انسان به صواب بودن عقیده خود واینکه باید درراه عقیده خود صادقانه عمل کند واینکه همواره علاقمند است که دیگران دیدگاه اورا بپذیرند همگی امری مشروع وقابل درک است ولیکن نباید از طریق سلطه گری برافکارمردم و با زور انجام پذیرد بلکه باید از طریق محاوره وبحث واستدلال منطقی حقانیت عقیده خود را برای دیگران بیان نمود و اگر کسی به حق ویا بناحق قانع نشد اودر انتخاب راءی خود آزاد است واین دور از عقل ومنطق است که اورا به پذیرفتن عقیده اجبار کرد. معمولامساحت های دینی عموما گرفتار چنین افرادی میشوند که گروهی خودرا قییم ووکیل مردم قرارمیدهند وباین دلیل که این وظیفه دینی آنها است وشرعا به اینکار مکلف هستند سلطه گری فکری خودرا برمردم به زور گسترش میدهند.درحالیکه میبایست آنها این رویه را با آموزشههای دینی ومفاهیم مذهبی مقایسه کنند وببینند آیا دین وشریعت گسترش سیطره فکری به اجبار وقساوت بر دیگران وتعدی به حقوق مادی ومعنوی مردم اصلا چنین اجازه ای میدهد وآیا این روش مشروع است؟ قرائت روشنبینانه از آیات قران مجید وروایات مستند از سنت پیامبر(ص) واقوال وسیرت امامان(ع) تعالیم ومفاهیم دینی را روشن میسازد وبر آزادی انسان وحق اودرانتخاب عقیده وتحمل مسئولیت انتخاب وتصمیم خود دربرابر خداوند تاکید وپذیرش سلطه گری فکری واطاعت از آن را مردود میداند.

خداوند متعال خود ایمان را اجباری قرار نداد

برای تثبیت آزادی انسان و نهادینه کردن آن آیات فراوانی از قران مجید تاکید بر این دارند که خداوند هرگز نخواسته است که ایمان بخود را بر مخلوقات خود به اجبار وزور تحمیل کند.بلکه برای انسان عقل بخشید تا اورابسوی خود ارشاد
کند و پیامبرانی فرستاد تا اورا به ایمان دعوت نمایند وسپس اورا آزاد گذاشت تا در این جهان برای خود خودش راه را انتخاب کند. قران میگوید( بگو <ای پیامبر> که دین حق از جانب پروردگار شما است پس هرکس خواست ایمان بیاورد وهر کس خواست کافرشود. < کهف – آیه 29 > ) ومیفرماید ( ما راه را به انسان نمایاندیم حال هرکه خواهد شکرگذار باشد وهرکه خواهد کفران کند. <دهر – آیه 2> ) و آیات دیگری در قران وجود دارد که نمایانگر اینست که خداوند فرصت ها وامکانات را بطور متساوی در اختیار مومنان وکافران قرارداده است. میفرماید ( ما هردو طرف را از لطف وعطای پروردگارت مدد میدهیم . ازلطف وکرم خدای تو هیچکس محروم نخواهد بود. < اسراء –آیه 20> ) . پس اگر خود خداوند متعال ایمان را به زور بر بندگان خود تحمیل نکرده است وحکمت الهی چنین مقرر شده است که دنیا محل انتخاب و آزمایش باشد چگونه کسی به خود حق میدهد که بنام خدا و به نیابت از طرف خدا ایمان رابه اجبار بر مردم تحمیل کند؟ خداوند هرگز ایمانی را که به زور تحمیل شده است نمیپسندد چون اینگونه ایمان ایمان حقیقی وواقعی نخواهد بود. اگر خدا میخواست که ایمان را بر بندگان خود تحمیل کند که برای او کار آسانی بود. میفرماید ( اگر پروردگار تو میخواست اهل زمین همه یکسره موءمن میشدند <وچون نخواسته است> تو<ای پیامبر> کی میتوانی به اجبار واکراه همه را موءمن وخداپرست گردانی؟ وبا تاکید مطلق وبصورت رد قاطع میفرماید (هرگز در دین اجباروجود ندارد.< بقره –آیه 256> ). آگر اعتقاد به حقانیت عقیده واخلاص در راه آن مجوزی برای سلطه گری فکری واجبار دیگران به ایمان بود خداوند هرگز رسولان وپیامبران خود را از اینکار منع نمی نمود چه آنها آورندگان پیام الهی که در آن شک وشبهه ای راه ندارد هستند ودر اخلاص آنها در راه حق وجهاد در یاری حق کسی نمیتواند برآنها پیشی گیرد.لکن خداوند به آنها اجازه نداد که دعوت خودرا به اجبار وزور بردیگران تحمیل کنندو به هیچکدام از پیامبران اجازه نداد که سلطه گری فکری خود را بر راءی وانتخاب مردم گسترش دهد.قران کریم روشن بیان میکند که رسالت پیامبران محدود ومنحصر به ابلاغ پیام خدا است ونه اجبار مردم به پذیرش آن. میفرماید(آیا پیامبران وظیفه ای جز رساندن روشن پیام دارند؟ < نحل آیه 35 ). و هرگاه مردم دعوت پیامبران را پذیرانمیشدند پیامبران آنها را بحال خود میگذاشتند وموظف به اجبار آنها واعمال فشار بر آنها نبودند. خداوند میفرماید (به اهل کتاب وغیر اهل کتاب بگو آیا ایمان آوردید ؟ پس اگر ایمان آوردند که هدایت یافته اند واگر روی برتافتند بر تو چیزی جز رساندن پیام به آنها واتمام حجت نیست وخداوند بر احوال بندگان خود آگاه است. < آل عمران – آیه 20> ) این عبارت در قران سیرده بار تکرار شده است مانند (واگراز قبول پیام الهی روی برتافتند بدانید که آنچه بر عهده پیامبر ما است فقط رساندن آشکار پیام است. <مائده – آیه 92> ).

ویا ( و بر پیامبر ما جز ابلاغ کامل پیام تکلیف دیگری نیست. < نور –آیه 54 > ). آیات بسیاری در قران مجید دلالت صریح بر این دارند که به هیچوجه پیامبر حق ندارد سلطه گری فکری و تسلط قهری بر انتخاب و عقائد مردم اعمال کند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید ( تو ای پیامبر ما فقط تذکر دهنده هستی . تو سلطه گری بر آنها نداری. <الغاشیه –آیات 20 و 21 > ).واین خطاب از طرف خدا به محمد (ص) که افضل پیامبران است و خدا اورا برای تکمیل ادیان و خاتمیت آنها برگزید . نص صریح خطاب اینست که وظیفه پیامبر(ص) فقط دعوت به دین ویادآوری کردن است وهرگز حق اعمال فشاروسلطه گری فکری بر کسانیکه دعوت اورا نپذیرند ندارد . ودر آیه دیگر خداوند به پیامبر خود که گاهی از عدم قبول بعضیها از دعوت او دلتنگ میشد واز تهمتهای ناروا که به او میزدند ناراخت میشد میفرماید ( ما به گفتار آنها داناتریم وتو بر آنها جبار ومسلط نیستی پس گسانیکه ازعذاب روز قیامت ترس دارند یادآوری بنما.< ق– آیه 45>).

حال اگر پیامبرانی که از طرف خداوند ارسال شده اند وآنها که آورنده پیام حق که شک وتردیدی درآن نیست اجازه نداشتند که بر مردم سلطه گری فکری واجبار ایمان به زور بنمایند آیا افراد یا گروههای دیگر مجاز هستند که بنام خدا و بنام دین این سلطه گری فکری و فشاررا بر مردم اعمال کنند؟

هیچ بشری دراین جهان حق ندارد ازمردم در مورد دین یا عقیده یا نفکر بازخواست کند وحساب پس بگیرد حساب تمام بندگان خدا در روز قیامت فقط بدست خداوند متعال که <مالک یوم الدین > است خواهد بود.

hobbani@hotmail.com

در همين زمينه:

Copyright: gooya.com 2016